- موجودی: موجود
- مدل: 173773 - 61/1
- وزن: 0.80kg
گرگ مغول
نویسنده: فردریک دیون ؛ امریک
مترجم: ناهید فروغان
ناشر: ققنوس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 527
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
در بخش ابتدایی این کتاب آمده است:«نامم بوئورچو است استخوان هایم فرتوت شده اند واپسین جرقه های زندگی در من شعله می کشد بر پاهای فرسوده ام به کندی می چرخم و از نگریستن به این دریای علف که در باد می رقصد و در هم می پیچد از نگریستن به مغولستان سیراب می شوم گرداگردم باد بر سنگ ها سیلی می زند و درختان را خم می کند همه چیز همان طوری است که باید باشد دیگر می توانم بیارامم»
راوی این رمان اول شخص است که زندگی چنگیزخان را از زبان خودش روایت می کند؛ او در ابتدای داستان، تنها نوزادی است که با انگشتان کوچکش از پستان مادیان - و نه مادرش - شیر می مکد و در پایان به گفته نویسنده «وقتی همه چیز منظم است آدمی به سرعت می میرد و بعد زمان به دلخواهش جریان می یابد».
بوئورچو ، نزدیکترین دوست «تموچین» در آستانه خوابی ابدی گذشتهها را مرور میکند. ـ آمادهای؟ رنجیدم ـ عجب سؤالی، من مغولم و اکنون ترک اسب آنکه زندگیش سراسر وقف عطشناکترین مرد روزگار بوده، آماده است تا مخاطب بر آن بنشیند و از پنهانی پروازهای این قوم مرموز باخبر شود.
«بوئورچو» با چنگیزخان پیمانی ابدی بسته است، جنگها و دشواریها را پشت سر گذاشتند و چون برادری همیشه همراهش بوده است، با این همه او نیز چرخ دروغ را پیش روی خود مییابد، چرخی که استخوانهای متهم را آرام، آرام خرد میکند و...
و اینها به خاطر یک زن است، زنی که گرگ مغول تشنه اوست.