غروب است. ذرات درشت برف آبدار گرد فانوسهايي كه تازه روشن شده، آهسته ميچرخد و مانند پوشش نرم و نازك روي شيروانيها و پشت اسبان و بر شانه و كلاه رهگذران مينشيند.
«يوآن پوتاپوف» درشكهچي، سراپايش سفيد شده، چون شبحي به نظر ميآيد. او تا حدي كه ممكن است انساني تا شود، خم گشته و بيحركت بالاي درشكه نشسته است. شايد اگر تل برفي هم رويش بريزند باز هم واجب نداند براي ريختن برفها خود را تكان ...
|