وقتي يك نفر زورمند از يك بيزور قرض بخواهد آن فرد بيزور حكايت را به دوستان و آشنايان خود ميگويد آنان كه از راه خيرخواهي درصددند او را منصرف كنند اين مثل را ميزنند. يك روز مورچه بزرگي رفت پيش مورچه كوچكي و گفت: «كمي آرد داري به من قرض بده تا موقع گندم اونو به تو پس بدم» مورچه كوچك گفت: «بيا بريم به تو آرد بدم». راه افتادند مورچه بزرگ از جلو و مورچه كوچك دنبالش. يك دفعه مورچه كوچك ديد كه مورچه بزرگ خيلي از او دور شده است مورچه بزرگ را صدا زد و گفت: «هنوز كه آرد قرضت ندادم به تو نميرسم واي به اينكه قرضت هم بدم!»
|