پينهدوزي از كسي طلبكار بود و بدهكار بدحسابي ميكرد و طلب او را نميداد. پينهدوز عاقبت خسته شد و يك روز مشتهاي ( آلتي فلزي براي كار كفش دوزي ) داخل انبان گذاشت و به سراغ بدهكار رفت تا طلبش را وصول كند و كار يكسره بشود. وقتي به در خانه بدهكار رسيد، سگش به او حمله كرد. پينهدوز انبان را بر سر سگ زد و سگ را كشت.
يا رب سبب مرگ سگ سلطان چيست
برچيدن پينه دوز را دكان چيست
انبان كه به سگ خورد و سگ افتاد و بمرد
سگ داند و پينه دوز در انبان چيست
|