اين مثل از جهت معاني مجازي و مفاهيم استعاره اي با مثل عهد دقيانوس ترادف دارد و هر گاه بخواهند در قدمت و كهنگي و فرسودگي چيزي مبالغه كنند در لفافه هزل و طنز آن را به عهد بوق منتسب مي كنند.
بوق آلت ناي مانندي است كه به قول علامه دهخدا:« در حمام ها و آسياها و هنگامه ها نوازنده و آواز مهيب و مكروهي از آن بر آيد.» نوع قديمي بوق از شاخ بود كه بر اثر مرور زمان مدارجي را طي كرد و بعد آن را از استخوان و فلز ساختند امروزه انواع و اقسام بوق شاخي و استخواني و فلزي پيدا مي شود كه سابقا از آن در موارد مختلف استفاده مي كردند و در حال حاضر نيز بخصوص در روستاها خالي از فايده و استعمال نيست.
حمامي ها هر به چند بار ناگزير بودند آب خزينه را خالي كنند، سپس خزينه را با وسايل موجود بشويند،سياهي ها و كثافات و موهاي لزج را از آن بزدايند و خزينه را با آب تميز و پاكيزه پر كنند.
پيداست تخليه آب و تنظيف خزينه و گرم كردن آب تازه خزينه كه از راه گلخن حمام انجام مي شد مستلزم چند روز صرف وقت بود تا به صورت اوليه در آيد و مورد استفاده بهره برداري قرار گيرد. چون روز موعود فرا مي رسيد و حمام مورد بحث براي پذيرفتن مشتري آماده مي گرديد حمامي در نيمه هاي شب، بخصوص هنگام سحر به پشت حمام مي رفت و در بوق كذايي مي دميد و خفتگان را براي انجام غسل و نظافت دعوت مي كرد.
امروزه كه تلگراف و تلفن با سيم و بي سيم و اينترنت و ... اختراع شده است ديگر به بوق زدن در شاه راهاي كشور احتياج نيست. در جنگها و محاربات كنوني هم انفجارهاي وحشتناك ناشي از بمبهاي خانمان بر انداز اتم و ناپالم و كبالت و هيدروژن و جز اينها ديگر مجال تامل نمي دهد تا محتاج بوق زدن باشند. آسياها تبديل به كارخانجات گندم كوبي شد.
حمامها بر اثر تصفيه و لوله كشي آب و بسته شدن خزينه ها هميشه و در همه حال آماده پذيرايي است. مرگ و مير را هم از طريق راديو و آگهي در جرايد اعلام مي دارند. همچنين براي جشن و عروسي به قدري وسايل عيش و طرب فراهم آمد كه بوق نقشي ندارد، ولي در ازمنه و اعصار گذشته بوق تا آن اندازه قرب و منزلت داشت كه تقريبا كليه شئون زندگي مردم را در بر مي گرفت.
|