جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

هرچه كني به خود كني...
گروه: ضرب المثل

هرچه كني به خود كني گر همه نيك و بد كني




مي‌گويند: درويشي بود كه در كوچه و محله راه مي‌رفت و مي‌خواند: «هرچه كني به خود كني گر همه نيك و بد كني» اتفاقاً زني مكاره اين درويش را ديد و خوب گوش داد كه ببيند چه مي‌گويد وقتي شعرش را شنيد گفت: «من پدر اين درويش را در مي‌آورم».
زن به خانه رفت و خمير درست كرد و يك فتير شيرين پخت و كمي زهر هم لاي فتير ريخت و آورد و به درويش داد و رفت به خانه‌اش و به همسايه‌ها گفت: «من به اين درويش ثابت مي‌كنم كه هرچه كني به خود نمي‌كني».
از قضا زن يك پسر داشت كه هفت سال بود گم شده بود يك دفعه پسر پيدا شد و برخورد به درويش و سلامي كرد و گفت: «من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام» درويش هم همان فتير شيرين زهري را به او داد و گفت: «زني براي ثواب اين فتير را براي من پخته، بگير و بخور جوان!»
پسر فتير را خورد و حالش به هم خورد و به درويش گفت: «درويش! اين چي بود كه سوختم؟» درويش فوري رفت و زن را خبر كرد. زن دوان‌دوان آمد و ديد پسر خودش است! همانطور كه توي سرش مي‌زد و شيون مي‌كرد، گفت: «حقا كه تو راست گفتي؛ هرچه كني به خود كني گر همه نيك و بد كني».

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837