جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  04/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

باج به شغال نمي دهيم
گروه: ضرب المثل

گاهي دور زمان و مقتضيات محيط ايجاب مي كند كه آدمي به حكم ضرورت و احتياج از فرد مادون و كم مايه اي تبعيت و پيروي كند و دستور وفرمانش را بر خلاف ميل و رغبت اطاعت و اجرا نمايد. ولي هستند افرادي كه در عين نياز و احتياج زير بار افراد كم ظرفيت نمي روند و عزت نفس و مناعت طبع خويش را بر تر و بالاتر از آن مي دانند كه با وجود پاكدلان وارسته به دنبال روباه صفتان فرومايه بروند.تمام مال و خواسته را در پيش پاي رادمردان مي ريزند ولي ديناري عنفا به دون همتان نمي پردازند. جان به جانان مي دهند ولي قدمي در راه فرومايگان بر نمي دارند. خلاصه« تاج به رستم مي بخشند و لي باج به شغال نمي دهند.»

بايد دانست كه ضرب المثل بالا به دليلي كه بعدا خواهد آمد شغاد صحيح است نه شغال. گو اينكه شغال در مقايسه با شير ژيان به مثابه همان شغاد در مقابل رستم دستان است ولي صحيحترين روايت در مورد ضرب المثل بالا همان شق اول است كه به داستان تاريخي رستم و شغاد مرتبط مي باشد و در شاهنامه فردوسي به تفصيل آمده است . ذيلا اجمالي از آن تفصيل بيان مي شود:

در اندرون خانه زال ، پدر رستم، كنيزك ماهرويي بود كه خوش مي خواند و رود مي نواخت. زال را از آن كنيزك خوش آمد و او را به همسري برگزيد. پس از مدت مقرر:

كنيزك پسر زاد از وي يكي

كه از ماه پيدا نبود اندكي

ببالا و ديدار، سام سوار

وزو شاد شد دوده نامدار

ستاره شناسان و گنده آوران

زكشمير و كابل گزيده سران

بگفتند با زال و سام سوار

كه اي از بلند اختران يادگار

چو اين خوب چهره بمردي رسد

يگانه دليري و گردي رسد

كند تخمه سام نيرم تباه

شكست اندر آرد بدين دستگاه

همه سيستان زو شود پر خروش

وز شهر ايران بر آيد بجوش

زال زر از اين پيشگويي غمگين شد و به خدا پناه برد كه خاندانش را از كيد دشمنان مفاسد بيگانگان محفوظ دارد. به هر تقدير نام نوزاد را شغاد نهاد و به ترتيب و پرورش او همت گماشت.

چون شغاد به حد رشد رسيد او را نزد شاه كابل فرستاد تا در كشور داري و تمشيت امور مملكت بصير و خبير شود. شاه كابل دخترش را با وي تزويج كرد و در بزرگداشتش از گنج و خواسته دريغ نورزيد. در آن موقع باج و خرابي كشور كابل- افغانستان- به رستم دستان ميرسيد و همه ساله معمول چنان بود كه يك چرم گاوي باژ و ساو مي ستاندند و براي تهمتن به زابلستان مي فرستادند.

چنان بد كه هر سال يك چرم گاو

ز كابل همي خواستي باژو ساو

وقتي كه شغاد به دامادي شاه كابل در آمد انتظار داشت كه برادرش رستم باج و خراج از شاه كابل نستاند و در واقع كابليان باج به شغاد بدهند. اهالي كابل چون اين خبر شنيدند از بيم سطوت رستم و يا از جهت آنكه شغاد را در مقام مقايسه با برادر نامدارش رستم مردي لايق و كافي نمي دانستند همه جا در كوي و برزن و سروعلن به يكديگر مي گفتند:« تا وقتي كه رستم زنده است ما باج به شغاد نمي دهيم.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837