به طوري كه در فرهنگها و لغتنامه ها آمده چشم روشني كنايه از تهنيت و مبارك باد است . مبارك بادي كه براي از سفر رسيده فرستند يا هديه اي كه براي كسي فرستند كه نوزادي براي او تولد يافته يا منصبي يا چيز خوبي نصيبش شده باشد . در هر صورت هر نوع هدايايي كه به اين مناسبات داده شود به چشم روشني تعبيرو تمثيل مي كنند . بحث بر اين است كه آنچه چشم را روشني مي بخشد داروهاي شفابخش است نه هدايا و سوغاتي هايي كه از جانب دوست مي رسد . بايد ديد كه چشم روشني چيست و چه عاملي موجب شده كه اين لغت مركب در مورد هدايا و مبارك بادها به صورت ضرب المثل درآمده است .
حضرت يوسف پس از سالها دربدري و سرگرداني و در زندان به سربردن، سرانجام در سن سي سالگي عزيز مصر شد و به شرحي كه در آن مقالات آمد با زليخا كه زيبايي و جواني از دست داده را به فرمان الهي باز يافته بود ازدواج كرده محروميتها وناكاميهاي گذشته را جبران كرده است .
سالي كه در كنعان قحط سالي رخ داد فرزندان يعقوب ناشناخته نزد يوسف عزيز مصرشتافتند وبدون آنكه برادررا بشناسند از او استمداد كرده آذوقه خواسته اند حضرت يوسف برادران راشناخت و به آنها گندم و آذوقه داد و مرفه الحال به كنعان باز گردانيد .
|