جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

چو مردي بود كز زني كم بود
گروه: ضرب المثل

پيداست درعصرحاضركه زن و مرد دركنار يكديگر در جامعه گام برميدارند واز كليه حقوق ومزاياي ملي و اجتماعي به تساوي برخوردار هستند ضرب المثل بالا معني و مفهومي ندارد ولي اين ضرب المثل در قرون متمادي مورد استناد و اصطلاح بوده و هم اكنون نيز گاهگاهي آن را از باب شوخي و مطايبه نه طنز و تحقير بر زبان مي آورند . به طوري كه مي دانيم مصراع بالا از عنصري ملك الشعراي دربار سلطان محمود غزنوي بوده و بيت كامل آن اين است :

چو از راستي بگذري خم بود

چو مردي بود كز زني كم بود

به طوري كه در كتب تاريخي به ويژه تذكره دولتشاه و قابوسنامه مندرج است ، مجدالدوله ديلمي بعد از وفات پدرش فخرالدوله هفده سال در عراق عجم و ديلم سلطنت كرد ولي چون طفل بود مادرش سيده دختر ابودلف ديلمي كه زني عاقله و با كفايت بود زمام اموركشور را در دست داشت و با لياقت وكارداني حكومت مي كرد . گويند سلطان محمود غزنوي از سيده باج و خراج طلب كرد و به وي نوشت :« بيشتر اهل ايران و هند مطيع و منقاد من شدند تو نيز فرزندت را روانه كن تا درركاب همايون من باشد وباج وخراج قبول كن وگرنه دو هزار فيل جنگي به ديار تو فرستم ...» سيده رسول را اكرام نمود و در جواب سلطان نوشت : « سلطان محمود مردي غازي و صاحب دولت است و اكثر ايران و هند او را مسلم ، اما تا شوهرم فخرالدوله در حيات بود مدت دوازده سال از تاختن و خصومت سلطان محمود انديشناك بودم ، تا شوهرم به رحمت حق واصل شده آن انديشه از خاطرم محو است ، چرا كه سلطان پادشاهي بزرگ و صاحب ناموس است . لشكر بر سر پيرزني نخواهد كشيد .

اگر لشكر كشيد و جنگ كند مقرراست كه من نيز جنگ خواهم كرد . او خويشتن نيكو داند كه كار جنگ و جدال حسابي ندارد و در پيكارها هم احتمال شكست . اگرظفر مرا باشد تا دامن قيامت مرا شكوه است و به همه عالم نويسم كه :« سلطان محمود را بشكستم كه صدپادشاه را شكسته بود واگر ظفر او را باشد مردم گويند پيرزني را شكست داد و فتحنامه ها در ممالك چگونه نويسند ؟ چه مردي بود كز زني كم بود .

مي دانم كه سلطان مردي عاقل و فاضل است . هرگز اقدام به چنين كاري نخواهد كرد ومن باري آسوده ام و بر بساط كامراني و رفاهين غنوده ...» سلطان محمود با شنيدن پيغام بر عقل و كياست سيده آفرين كرد و گفت :« ما مي خواستيم شعبده اي ببازيم اما اين زن را خود پيش بيني زياده از مردان است و تا سيده زنده بود قصد مملكت فخرالدوله نكرد ولي پس از مرگ سيده به طوري كه در كتب تاريخي نوشته شده فرزندش مجدالدوله را با پسر و نوابش دربند كرده به غزنين فرستاد و فرزند ارشد خويش مسعود غزنوي را به حكومت ري منصوب داشت .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837