جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

گوهر شبچراغ
گروه: ضرب المثل

واژه مركب بالا در شرح و توصيف قصص و داستانها و همچنين زيبايي لعبتان طناز و دلربا به كار مي رود ولي دانش پژوهان از آن در تعريف مقام رفيع دانش و معرفت استفاده مي كنند چه اگر به حقيقت مداقه نماييم علم و دانش گوهر شبچراغي است كه حجاب جهل و تاريكي را دريده حقايق و دقايق جهان را در نظر آدمي جلوه گر مي سازد.

به همين جهت است كه غالباً در تعريف و توصيف شخيتهاي بارز و مؤثر جهاني گفته مي شود:«اين داناي محقق گوهر شبچراغي است كه افق آفاق را به نور كمال و هنرش روشن كرده است.»

اكنون ببينيم گوهر شبچراغ چيست كه تا اين اندازه مورد توجه و عنايت محققان و روشنفكران جهان واقع شده است.» به طوري كه در مقاله بادآورده را باد مي برد و اين كتاب شرح داده شده خسرو پرويز پادشاه ساساني به مال و خواسته و نفايس عجيبه و گرانبها اشتياق وافر داشته است و به جرأت مي توان گفت تقريباً تمام خزائن و تجملاتي كه بعد از جنگ قادسيه به دست اعراب افتاد و همه به وسيله خسرو پرويز تهيه و تدارك شده بود.

ماحصل مطالبي كه در كتب تاريخي به ويژه كتاب ايران در زمان ساسانيان در اين زمينه نوشته شده است به شرح زير است:

از عجايب و نفايس دستگاه پرويز يكي شطرنج بود كه مهره هايش را از ياقوت و زمرد ساخته بودند. ديگري نرد از بسد و فيروزه قطعه اي زري به وزن دويست مثقال كه آن را مشت افشار يا دست افشار مي گفتند زيرا چون موم نرم بود و مي توانستند آن را به شكلهاي مختلفه در آوردند.

ديگري دستار كه ظاهراً از پنبه كوهي بود و شاه دستهايش را با آن پاك مي كرد. دستار مزبور چون چركين مي شد آن را در آتش مي افكندند و آتش چركهاي دستار را از بين مي برد ولي دستار را نمي سوزانيد. بزرگترين نفايس خسرو پروز تخت طاقديس بود يعني تختي به شكل طاق كه در غايت وسعت و مرصع به جواهر قيمتي بود و يكصد و چهل هزار ميخ نقره در اطراف آن به كار برده بودند.

ديگر قالي بزرگ و زربفت موسوم به وهاري خسرو يا بهار كسري و يا به اصطلاح معروف بهارستان بود كه به قول بلعمي آن را فرش زمستاني مي گفتند به طول و عرض شصت ارش كه تالار بزرگ قصر سلطنتي تيسفون را مفروش مي كرد و گل و بوته ها و نقش و نگارهاي قالي مزبور در فصل زمستان منظره بهاري را در نظر شاهنشاه جلوه مي داده است.



همچنين خسرو پرويز تاج مرصعي داشت كه شصت من زر خالص در آن به كار رفته بود. بدون شك اين همان تاجي است كه نوشته اند مرصع به زر و سيم و ياقوت و زمرد بوده به وسيله زنجيري از طلا به سقف تيسفون آويخته بوده اند. اين زنجير چنان نازك بود كه از دور ديده نمي شد و چون بيننده از مسافتي نسبتاً بعيد نگاه مي كرد مي پنداشت كه واقعاً تاج بر سر شاه قرار دارد در صورتي كه اين كلاه به قدري سنگين بود كه هيچ سري تاب نگاه داشتن آن را نداشته است.

در سقف تالار يكصد و پنجاه روزنه به قطر دوازده تا پانزده سانتيمتر تعبيه كرده بودند كه نوري لطيف از آنها به درون مي تافت و در اين روشنايي اسرار آميز، آن همه شكوه و جلال و تجمل، اشخاصي را كه براي دفعه اول به آنجا قدم مي نهادند چنان مبهوت مي كرد كه بي اختيار به زانو درمي آمدند. چون پادشاه پس از بار از تخت برمي خاست و مي رفت، تاج همچنان آويخته بود و آن را با جامه زربفت مستور مي كردند كه از گرد و غبار محفوظ بماند. حلقه اي كه زنجير تاج را به سقف مي بست تا سال 1812 ميلادي بر جاي بود و در آن وقت آن را برداشتند.

باري، ياقوتهاي رماني آن در شب چون چراغ روشنايي مي داد و آن را در شبهاي تار به جاي چراغ به كار مي بردند. بدون شك مقصود از گوهر شب چراغ همين ياقوتهاي رماني تاج خسروپرويز بود كه بعدها به صورت ضرب امثل در آمده است چه قبل و بعد از اين تاريخي مدارك و شواهدي موجود نيست كه دال بر اثر وجودي گوهر شب چراغ باشد.

شاردن سياح معروف فرانسوي راجع به گوهر شب چراغ نوشته است: «... ايرانيان مي گويند كه ياقوت احمر و زبرجد و همچنين گوهر شب چراغ كه سنگ مشهوري است كه ديگر وجود خارجي ندارد و قريبت به يقين است كه فقط ياقوت آتشي است كه داراي رنگ و جلاي عالي مي باشد از كانهاي مصر استخراج مي گردد. در ايران براي اين سنگ خاصيت درخشندگي خاصي كه تمام اطراف خود را روشن كند قائل مي باشند و به همين جهت آن را شب چراغ يعني شعله شب مي نامند و شاه مهره يعني سنگ سلطاني و شاه جواهرات يعني سلطان گوهرها نيز مي خوانند.

ايرانيان براي اين سنگ صفات مافوق الطبيعه اي قائل اند و براي آنكه داستان كاملاً اسرارآميز باش حكايت مي كند كه گوهر شب چراغ در سر اژدهايي يا بر سر سيمرغ و يا عنقايي در كوه قاف به وجود مي آيد. مشرق زمينيان از اين كوه جبال اقصاي شمال را قصد مي كنند»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837