جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

ما را ازين نمد كلاهي است
گروه: ضرب المثل

هرگاه در محفلي راجع به موضوعي بحث شود يكي از حاضران مجلس كه داعيۀ علم و اطلاع در اطراف موضوع مورد بحث داشته باشد براي اعلام و اثبات فضل و دانش خويش به ضرب المثل بالا متوسل مي شود و مي گويد: «ما را هم از اين نمد كلاهي است.»

اين عبارت مثلي اختصاص به مسائل معنوي ندارد بلكه غالباً در امور مادي نيز از آن استفاده مي كنند، في المثل اگر پاي مال و منال در ميان باشد و يا براي احراز مقام و منصبي فعاليت كنند براي توجيه خواستۀ خويش چنين مي گويند:«ما را هم از اين نمد كلاهي بايد باشد.» يا به شكل ديگر:«از ين نمد كلاهي نصيبم گرديد.» اما ريشۀ اين ضرب المثل:

مولانا عبدالرحمن جامي (817-898 هجري) يكي از شاعران صوفي مشرب و يكي از نويسندگان بزرگ ايران است كه در قرن نهم هجري مي زيست و با سلطان حسين بن منصور بن بايقرا آخرين پادشاه معارف پرور دودمان تيموري در ايران معاصر بود و مورد عنايت و حمايت امير عليشير نوايي وزير دانشمند او بوده است. جامي سر آمد فضلاي عصر خويش بود و جمعي از محققين او را آخرين شاعر بزرگ ايران مي دانند و خاتم الشعرا لقب داده اند.

ملا بنايي نيز از شعراي معاصر جامي بود كه در شعر و ادب خاصه بديهه گويي به حد كمال دست داشت و در اين زمينه خود را برتر و بالاتر از شعراي همزمان من جمله جامي مي دانست. روزي سلطان ميرزاحسن با جمعي از شعرا و دانشمندان نشسته بود و از هر مقوله سخن مي گفتند و البته روي سخن آنان بيشتر در اطراف كمالات علمي و ادبي جامي دور مي زد. ملا بنايي كه از شاعران حاضر در آن مجلس بود رشتۀ سخن را به بديهه گويي و اشعار ارتجالي كشانيده گفت:«جامي هر كه و هر چه باشد در بديهه گويي عاجز است.» اتفاقاً در اين موقع جامي وارد مجلس شد و به فراست دريافت كه سخن از او در ميان بوده است. ميرزاحسن كه ميزبان جلسه بود به حاضران گفت: «امروز بديعتاً شعر بايد گفت.» و ابتدا به جامي كه مقام شيخوخيت داشت رو كرد و گفت:«مي خواهم اين چهار چيز را به سلك نظم آوريد: چراغ، غربال، نردبان، ترنج.»

مولانا جامي مرتجلاً گفت:

اي گشته چراغ دولتت بدر منير

غربال شود سينۀ اعدادت ز تير

بر پلۀ نردبان همت نه پاي

از اوج فلك ترنج دولت برگير

آن گاه رو به ملا بنايي كرد و گفت:

«از تو شعر بديهه مي خواهم كه اين چهار چيز در آن گنجانده شود:

منقل، طاس، شرح شمسيه ، كلاه نمد.» ملا بنايي بدون تأمل گفت:

چون منقل اگرچه دود آهي داريم

بر طال ملك نه كارگاهي داريم

با ما سخني ز شرح شمسيه مگوي

ما نيز ازين نمد كلاهي داريم

شك نيست كه اين عبارت مثلي سابقۀ قديميتر دارد چنان كه در الهي نامۀ عطار موضوع حكايتي با اين شعر شروع مي شود.

در آن ويرانه شد محمود يك روز يكي

ديوانه اي را ديد پر سوز

تا به اين بيت مي رسد كه ديوانه مي گويد:

گرت هم زين نمد بودي كلاهي

ترا بودي درين اندوه راهي

ولي گمان مي رود كه عبارت بالا پس از مشاعره و بديهه گويي جامي و ملا بنايي در بزم سلطان ميرزاحسن كه هميشه مجمع فضلا و دانشمندان نامدار بوده است بر سر زبانها افتاده به صورت ضرب المثل درآمده است. به هر حال بر عهدۀ پژوهشگران آينده است كه در اين مورد بيشتر تحقيق و مداقه كنند تا چنانچه واقع نفس الامر جز اين باشد ريشۀ واقعي ضرب المثل را به دست آورند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837