جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

من نوكر بادنجان نيستم
گروه: ضرب المثل

نوكر بادنجان به كساني اطلاق مي شود كه به اقتضاي زمان و مكان به سر مي برند و در زندگي روزمرۀ خود تابع هيچ اصل و اساس معقولي نيستند. عضو حزب باد هستند، از هر طرف كه باد مساعد بوزد به همان سوي مي روند و از هر سمت كه بوي كباب استشمام شود به همان جهت گرايش پيدا مي كنند.

خلاصه طرفدار حاكم منصوب هستند و با حاكم معزول به هيچ وجه كاري ندارند. آنان كه عقيدۀ ثابت و راسخ ندارند و معتقدات خويش را به هيچ مقام و منزلتي نمي فروشند اگر به آنها تكليف كمترين انعطاف و انحراف عقيده شود بي درنگ جواب مي دهند من نوكر بادنجان نيستم.

اما ريشۀ اين ضرب المثل: نادرشاه افشار پيشخدمت شوخ طبع خوشمزه اي داشت كه هنگام فراغت نادر از كارهاي روزمره با لطايف و ظرايف خود زنگار غم و غبار خستگي و فرسودگي را از ناصيه اش مي زدود. نظر به علاقه و اعتمادي كه نادرشاه به اين پيشخدمت داشت دستور داد غذاي شام و ناهارش با نظارت پيشخدمت نامبرده تهيه و طبخ شود و حتي به وسيلۀ همين پيشخدمت به حضورش آوردند تا ضمن صرف غذا از خوشمزگيها و شيرين زبانيهايش روحاً استفاده كند. روز برنامۀ غذاي نادرشاه خورشت بادنجان بود و چون بادنجان به خوبي پخته و مأكول شده بود. نادر ضمن صرف غذا از فوايد و مزاياي بادنجان تفصيلاً بحث كرد. پيشخدمت زيرك و كهنه كار نه تنها اظهارات نادرشاه را با اشارت سر و گردن و زير و بالا كردن چشم و ابرو تصديق و تأييد كرد بلكه خود نيز در پيرامون مقوي و مغذي و مشهي و مأكول بودن بادنجان داد سخن داد و حتي پا را فراتر نهاده ارزش بهداشتي آن را به آب حيات رسانيد!

چند روزي از اين مقدمه گذشت و مجدداً خورشت بادنجان براي نادر آوردند. اتفاقاً در اين برنامۀ غذايي بادنجان به خوبي پخته نشده بود و به طعم و ذائقۀ نادرشاه مطبوع و مأكول نيامد لذا به خلاف گذشته و شايد براي آنكه پيشخدمت را در معرض امتحان قرار دهد از بادنجان به سختي انتقاد كرد و با قيافۀ برافروخته گفت: «اينكه مي گويند بادنجان باد داردف نفاخ است، ثقيل الهضم و ناگوار است دروغ نگفته اند.» خلاصه بادنجان بيچاره را از هر جهت به باد طعن و لعن گرفت و از هيچ دشنامي در مذمت آن فروگذار نكرد.

پيشخدمت موقع شناس كه درسش را روان بود بدون آنكه ماجراي چند روز قبل را به روي خود بياورد با نادرشاه همصدا شد و هر چه از ضرر و زيان بعضي از گياهان و نباتات در حافظه داشت همه را بي دريغ نثار بادنجان كرد و گفت:«اصولاً بادنجان با ساير گياهان خوراكي قابل مقايسه نيست زيرا به همان اندازه كه مثلاً كدو از جهت تغذيه و تقويت مفيد و سودمند است خوراك بادنجان به حال معده و امعا و احشا بدن مضر و زيان بخش مي باشد! بادنجان نفاخ است بله قربان! بادنجان باد دارد بله قربان!»

نادرشاه كه با گوشۀ چشمش ناظر ادا و اطوار مضحك پيشخدمت و بيانات پر طمطراق او در مذمت بادنجان بود سر بلند كرد و گفت:«مرتكۀ احمق، بگو ببينم اگر بادنجان تا اين اندازه زيان آور است پس چرا روز قبل آن همه تعريف و تمجيد كردي و از نظر مغذي و مقوي بودن، آن را آب حيات خواندي؟ اينكه گفته اند دروغگو را حافظه نيست بيهوده نگفته اند.»

پيشخدمت بدون تأمل جواب داد:«قربان، من نوكر بادنجان نيستم من نوكر قبلۀ عالم هستم. هرچه را كه قبلۀ عالم بپسندد مورد پسند من است. پريروز اگر طرفدار بادنجان بودم از آن جهت بود كه قبلۀ عالم را از آن خوش آمده بود. امروز به پيروي از عقيده و سليقۀ سلطان وظيفه دارم كه دشمن آن باشم!»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837