جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

تجربه هاى شخصى كه از داستان در مى آورند
گروه: گزارشات
نویسنده: استيوشپارد / اميلى امرايى

نيويورك تايمز طى يك نظرسنجى كه از خانم هاى علاقه مند به ادبيات و خوانندگان حرفه اى انجام داده بود، «عاشق» و «درد» نوشته مارگريت دوراس را جزو محبوب ترين آثار فرانسوى در اين چند سال اعلام كرد.






چند سال پيش رمان «زندگى در پيش رو» نيز جزو محبوب ترين ها اعلام شد. در اين نظرسنجى از خوانندگان خواسته نمى شود كه به كتاب هايى اشاره كنند كه هرگز به پستوها سپرده مى شوند و هميشه در دسترس باقى مى مانند و هر چند وقت يك بار هم آدم هوس مى كند كه دوباره سراغشان برود.
دوراس در اروپا مخصوصاً فرانسه از محبوبيت زيادى برخوردار است البته در ساير كشورهاى اروپايى و مخصوصاً فرانسوى زبان هم جزو نويسندگانى است كه كتاب هايش در بهترين نقطه كتابفروشى قرار مى گيرند. با وجود كثرت نويسندگانى كه آثارشان هر روز در اين قاره بزرگ چاپ مى شود اشاره به نام يك نويسنده فرانسوى كه سال ها از مرگش مى گذرد، به نظرم جالب است.
در مورد «درد» به جرأت مى توان گفت حال و هوايى كه دوراس در اين داستان ارائه مى كند تا حد زيادى وامدار فضايى است كه در آن زندگى كرده است. دوراس نويسنده نوگراى فرانسوى به هر حال سال هاى جوانى اش را در بحبوحه جنگ جهانى دوم سپرى كرد و قطعاً توقع اين كه سايه سال هاى سخت جنگ بر داستان هايش نيفتاده باشد، بعيد است. دوراس سال هاى سخت جنگ را عميقاً درك كرده است. از همين رو بعدها مشاهدات خود را درون داستان هايش گنجانده است. او سخنگوى نسلى است كه همه دلبستگى هايشان را در پس صداى بمب ها و خانه هاى ويران جا گذاشته اند.
او در مجموعه «درد» انگار وظيفه دارد به اين مقوله بپردازد. طورى كه انگار همه چيز از ضمير ناخودآگاهش برخاسته است. داستان هاى او در اصل با متن كارى ندارد، بلكه به روايت حاشيه ها مى پردازند، او به تلفات و پيامدهاى هر حادثه اى اشاره دارد، اما نه به شيوه گزارش روايت همينگوى. نويسنده بيش از هر چيز به نابودى عاطفه و احساس در ميان جنگ در اين مجموعه تأكيد مى كند.زندگى در داستان هاى او به حدى سخت است كه جايى براى انديشيدن بر فراترها باقى نمى گذارد. عنوان داستان كاملاً از محتواى آن گرفته شده است. تباهى و زوال تفكر و انديشه بر اثر جنگ، بر جسته ترين نكته اى است كه در تمام طول داستان نمود دارد.
«درد» ماجراى زنى است كه در آخرين روزهاى جنگ جهانى دوم در انتظار بازگشت همسرش از اردوگاه هاى اسراى آلمانى است. انتظار و سوختن در تب ديدار، نقطه اوج داستان است، اما اين بار انتظار به معنى چشم به راه بودن نيست، انتظار در اين داستان معناى زوال و مرگ مى دهد. زن مطمئن است كه در لحظه ديدار همسرش مى ميرد، انگار برخلاف معناى هميشگى كه صلح به زندگى مى بخشد اين بار صلح نويد مرگ است. دوراس اين بار از زاويه اى ديگر به آدم هاى دور و برش نگاه مى كند، آدم هايى كه در چنگال جنگ گرفتارند و با زندگى وجنگ همزادشده اند. توصيف صحنه اى را كه راوى داستان با همسرش روبرو مى شود، مى توان درخشان ترين صحنه اين ماجرا دانست، راوى براى فرار از تمام آنچه در انتظارش بود از همسرش جدا مى شود و با يكى از اعضاى نهضت مقاومت ازدواج مى كند، در واقع اين تغيير ماهيت تنها به دليل جنگ است. او در داستانى ديگر زنى را تصوير مى كند كه جنگ از او انسانى سنگدل و شكنجه گر ساخته است. دوراس بى هيچ پرده پوشى انزجارش را از او نشان مى دهد. اما با اين حال نگاه آميخته به حقارتش را از او بر نمى دارد. يا اينكه وقتى درباره مأمور گشتاپو (آقاى X) حرف مى زند هم ماجرا از اين قرار است، مردى كه عشق و شقاوت هر دو در دلش خانه كرده اند ومرگ با او قدم به قدم پيش مى رود، در نهايت اينكه سرفصل همه داستان هاى او مرگ است.

او بى اينكه از نگاه متعصبانه سود بجويد و به نازى ها بتازد، همان قدر شانه خالى كردن هاى نهضت مقاومت فرانسه را به عريانى تصوير مى كند، البته اين عادى است، هميشه بعد از جنگ آدم ها تعصب را كنار مى گذارند. او تنها مى خواهد تصوير حقير وكريه جنگ را نشان دهد، آدم هايى كه زندگى را از روى صفحاتى آموخته اند كه از جنگ خبر مى دهد. اين دردناك ترين صحنه اى است كه مى توان درباره زندگى در طول جنگ خلق كرد، مرد بى سوادى كه خواندن و نوشتن را از روزنامه هايى مى آموزد كه اخبار جنگ را مى نويسند و اين همه ماجراست. دوراس مأيوس نيست، اما نمى دانم چرا، با اينكه هر كدام از داستان هايش را بارها و بارها خوانده ام، هنوز نمى دانم چرا تمام نظرگاه هايش به مرگ ختم مى شود. خاطرات روزهاى كودكى اش، مرگ زودهنگام پدرش و تكاپوى مادرش براى زنده ماندن فرزندانش، در نهايت در محور مرگ حركت مى كند، انگار همگى تلاش مى كنند، جان مى كنند، با اينكه مى دانند نوك قله مرگ دامنش را پهن كرده و منتظر است. اما مى دانم كه سرچشمه اين رنج انتظار است و تخيل آدم ها كه در موقع چشم انتظارى شكوفا مى شود داستان او را پيش مى برد، اين تخيل است كه اميد را مى آفريند. فضاى داستان هاى او گاهى دست و پاى شخصيت هايش را مى بندد.
شكست هاى زندگى گذشته مثل ازدواج، عشق و ... دور و اطراف آدم هاى دوراس را گرفته است. يكى ديگر از نكات جالب در داستان هاى او گفت وگوهايى است كه بين شخصيت ها رد و بدل مى شود و بخش اعظمى از داستان را بر گرده خود مى كشد. دوراس عادت ندارد بى خودى ماجرا را كش بدهد و خواننده را در سرازيرى هيجان بيندازد. اگر قرار است رابطه اى تمام شود خيلى زود درست بعد از آخرين ديدار همه چيز روشن مى شود. دود سيگارى كه اتاق را انباشته است و بوى الكل در داستان هاى او نشان از يك اتفاق است يعنى تا چند دقيقه ديگر بايد منتظر يك ضربه بود و اين مسأله درست قبل باران است در داستان هاى همينگوى. دوراس مى گويد: «اگر نمى نوشتم، حتماً الكلى مى شدم.ننوشتن و ناتوانى از آن چنين وضعيتى را مى آفريند، شايد به همين دليل است كه اين همه الكلى داريم.» او در داستان «عاشق» هم به اوج مى رسد، شخصيت اصلى تمام قراردادهاى حاكم بر جامعه را مى شكند، به خانواده سنتى اش پشت مى كند و تا جايى پيش مى رود كه روى جنسيتش خط بطلان مى كشد. دختر داستان «عاشق» خود را بسيار وابسته به پدر مى بيند، مردى كه ماهيتش با درون مستقل او بسيار متفاوت است، آنقدر كه حتى عشق هم نمى تواند او را از ارادت كوركورانه اش به ديكتاتورى پدرش برهاند. به اين ترتيب وابستگى ها، شخصيت هاى او را به يأس مى كشاند و بعد آنها تسليم مى شوند و او به تك تك ذرات اطرافش اهميت مى دهد، همه چيز براى دوراس سوژه اى است براى نوشتن، او مى نويسد: «مرگ يك مگس هم به هر حال مرگ است. جان دادن سگ را مى بينيم و جان دادن اسب را و چيزى به زبان مى رانيم؛مثلاً حيوان زبان بسته. ولى وقتى مگس مى ميرد، آدم چيزى نمى گويد و به خاطر هم نمى سپرد، ابداً.» و در جايى ديگر مى نويسد: «من براى فرزندم از تمام زنانى كه پشت اين درخت ها زندگى كرده اند و مرده اند، حرف زده ام.» همه اين ويژگى ها از آن جا نشأت مى گيرد كه او غريب است زندگى اش هم بيشتر به داستان شباهت دارد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837