آيا ديوانه اي اجتماعي يا مصلحي سياسي به شمار مي آمد و يا به دنبال افشاي نقش نفرت در جهان خود بود؟ يا رويارويي وي با هر نوع خود گرايي و موقعيت سنجي، ادبيات و داستان هاي وي را به اين مرحله رساند و يا تجربه سالهاي سخت بين دو جنگ و سفرهاي مختلف او ، وي را در ميان بهترين روايان قرن گذشته قرار داد؟ و... سخن ها در مورد لوئي فردينان دئوش كه بعدها با استفاده از نام مادري خود به لوئي فردينان سلين تبديل شد. بسيار است. او كه جنگ را به عنوان مهمترين دستمايه آثار و نوشته هايش قرار داد با نوآوري هاي ساختاري، زباني و مفهومي، به سادگي در كنار جويس طبقه بندي مي شود و جامعه ادبي فرانسه ، دستاوردهاي وي در شاخه هاي مختلف داستان را دروني كرده است.
در هر صورت سلين نامي بلند است كه جنگ براي وي دو اتفاق مهم را به وجود آورد، نخست به دليل حضور نويسنده در جنگ اول جهاني و درك تجربه هاي آن، سلين دچار نوعي بازنگري در تاريخ و اخلاق انساني شده و زماني كه در سال 1932 و در سن 38 سالگي، رمان سفر به انتهاي شب را منتشر مي كند، مخاطب با كاوشها و رويدادهايي روبه رو است كه در آن، جنگ با زمينه اصلي يادآورنفرت انساني است.دومين تاثير جنگ و به طور كل فاصله ميان دو جنگ و ظهور ايدئولوژي هاي متعدد بر انديشه سلين، تمايل وي به سوي تحقير مفاهيمي مانند ايثار، ترحم و به طور كلي انديشه رمانتيك ، مرسوم است كه در سه زمان وي در پايان دهه سي به اوج خود رسيده است و وقتي وي پيشنهاد اتحاد آلمان و فرانسه را مطرح مي كند به وي انگ فاشيست بودن و وطن فروشي و خيانت مي زنند. به طوري كه اين طرد اجتماعي باعث مي شود تا سلين نويسنده تا پايان عمر ، منزوي و خاموش مانده و جامعه فرانسه او را بعد از مرگش در دهه شصت به كندي باور مي كند.
سلين پزشك بود و تجربه پزشكي در آثارش موجب شده بود تا انسان با دو رويه فيزيكي و روحي به روايت كشيده شود. آثار درخشان وي كه وي را نويسنده اي كاملا مستقل و به دور از هر جريان ادبي روز معرفي مي كند، باعث شده اند تا انسان دوره جنگ ، مرحله اي را درك كند كه در آن جايي براي مهر ورزيدن نبوده و خرده گرايي مدرنيسم چه در حوزه اجتماعي و چه در دوران اين انسان نقش محوري بازي كند.
سلين آثار زياد و بسيار متفاوتي را به جاي گذاشت كه در اين ميان ، سه گانه سفر بي انتهاي شب، مرگ قسطي، از كاخي به كاخ ديگر- جنگ ( پيپ شكسته)، روز شمار جنگ، مصاحبه خيالي با پرفسور ايگرگ، شمال، گروه آدمكهاي خيمه شب بازي و... از مهمترين ها به شمار مي آيند .
اين نابغه فرانسوي وقتي به سال 1961 از دنيا مي رود كه هنوز راست گرايان افراطي فرانسه وي را سرزنش كرده و جامعه را در مقابل او قرار داده اند. سر نوشتي تلخ و مصيبت بار كه باعث شده از اين نويسنده بزرگ فرانسوي، كمترين تصوير موجود باقي بماند و افسوس جامعه ادبي فرانسه را در موضع گيري هاي ناجوانمردانه عليه وي به دنبال آورد. سه نكته را براي گزارشي از جنگ جهاني داستان سلين پيشنهاد مي كنم.
1. در دوره اي كه سلين نوشتن و روايت جنگ و مصاديق وابسته به آن را روايت مي كند، جامعه ادبي فرانسه به مانند اكثر نقاط اروپا، از گرايش ها و نظرات متعددي تشكيل شده است . هياهوي سورئاليست ها، ظهور نويسندگان متعصب چپ، افول نويسندگان رئاليست، و... در مقابل درك ايدئولوژي جديدي به نام فاشيسم شكل مي گيرد. ادبيات فرانسه در اين زمان آنچنان به سوي جريان اومانيسم حركت مي كند كه هر نوه تخطي از جو غالب را به منزله پيوستن به اردوي دشمن بر مي شمارد. راست گرايان آرام آرام، شاهكار پروست را درك مي كنند و از وي به عنوان نويسنده اي مختص به بورژوازي پاريسي ياد مي كنند. در عين حال اخلاق گرايان سنتي، با نويسنده اي مانند روژه مارتن دوگار روبه رو مي شوند كه از جنگ و مولفه هاي اجتماعي آن مي نويسد.
حضور چهره هاي مهم سورئاليستي نيز به جريان اپوزيسيون ادبيات فرانسه تبديل مي شود كه از بزرگترين منتقدان جنگ به شمار آمده و ابائي از هيچ نوع نوآوري ندارد. در اين اوضاع نويسنده اي مانند سلين ظهور مي كند كه روي ديگر سكه است .
او با خلق رمان ، سفر به انتهاي شب، هذيان ها و كابوس هايي را مي آفريند كه يكي از مهمترين مولفه هاي آن كار برد همه جانبه خشونت است. سلين كه در جنگ اول جهاني مجروح شده بود و سپس با نا آرامي هاي اجتماعي و تشويش دنياي جديد همراه بود، به ريشه ها و باورهايي حمله مي كند كه تنها و به شكلي ديگر در« اوليس » جيمز جويس ديده مي شود. جسارت سلين در نفي بسياري از ارزش هاي انساني و تحقير تمدن به عنوان لايه اي از لجن و نكبت ، داستان هايي را به وجود مي آورد كه جامعه فرانسه را شوكه مي كند. سلين در آثارش كه نمونه هاي در خشاني از تلقين انواع زبان، آواها و ريتم هاي روايي هستند، به چنان صراحت و شفافيتي دست مي يابد كه از سويي ديگر ، وي را در مقام نويسنده اي جريان گريز قرار مي دهد. سلين با اين مقدمه دقيقا چهره اي مقابل آندره مالرو است. او كه از طبقه متوسط جامعه پاريس بر خاسته، با آزاد كردن قابليتهاي پنهان ذهن به عنوان وجدان روايت و زبان، اسلوبي را مي سازد كه در آن خشنوت و تنفر از جهان مدرن با دستمايه اي از جنگ همراه مي شود. در مرگ قسطي ما با هذيان هاي پزشكي روبه رو هستيم كه با تحقير، عطوفت و مهر وزي، سياه ترين جهان ممكن را رويات مي كند. بنابراين مي توان كالبد شكافي رابطه جنگ و تنفر را در سه دسته بررسي كرد. نخست اين كه سلين از مرگ انسان در پروسه اي به نام جنگ غمگين نيست. بلكه اين كاركرد را روندي معقول شمرده و آن را خواست جوامع اروپايي بر مي شمارد. ولي نكته اي كه وي را در برابر مفهوم جنگ قرار مي دهد، نفرت وي از عقلانيت و روابط خرد ورزانه مدرنيسم است. عقل به عنوان محور فعاليت هاي دوران سلين ، مفهومي اسطوره اي يافته و به همين دليل « حماسه باوري» و اعتقاد به تاريخ جنگ هاي با شكوه و زمزمه نام هايي مانند ژندارك،ناپلئون، شارلماني، و... نويسنده را عذاب مي دهد . پس او با گرايشي كه به سوي آنارشيسم داشته، به تاريخ و اين عقلانيت كه گذشته را توجيهي براي حركت هاي اكنون انسان بر مي شمارد حمله مي كند. مشاهده و روايتي كه در اين موقعيت به وجود مي آورد نه به مانند ذهنيت پروست بر هم زننده تصاوير ذهن انسان است و نه به مانند دوگار، بيانگر بر هم خوردن تعادل فرديت هاي موجود در اجتماع است، بلكه به دليل مشي ديوانه وار خود، هيچ ترحمي بر انسان نداشته و شايد يكي از دلايلي كه سلين را طرفدار فاشيسم مي دانند،همين باشد. اما نكته اصلي در اين است كه سلين از بطن جامعه اي بر خاسته كه آرمان گرايي مذهبي و اخلاقي را به كنار گذاشته و ناسيوناليسم و حماسه باوري مفرطي را جايگزين آن كرده است. پس اين انسان كه براي توحش خود نسبت به نوع بشر ، منطق تعريف كرده دچار نقد يا صحيح تر، هجو سلين شده و هيچ تاثيري از به خاك افتادن او و فتح فرانسه به وجود نمي آورد. اين هجو كه در بسياري از آثار سلين با روايت بي رحمانه وي همراه شده، موجب مي شود تا« جنگ» به عنوان يك پديده معتدل و تاريخي ساخته شده و اجزاي سازنده اش يعني فرديت ها اعم از بورژواها، فواحش، فلاسفه و... زير سئوال روند.
|