جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

نام اين مرد سلين است
گروه: گزارشات
نویسنده: مهدي يزداني خرم

اين مرد و اين نويسنده به راستي كه بود؟

آيا ديوانه اي اجتماعي يا مصلحي سياسي به شمار مي آمد و يا به دنبال افشاي نقش نفرت در جهان خود بود؟ يا رويارويي وي با هر نوع خود گرايي و موقعيت سنجي، ادبيات و داستان هاي وي را به اين مرحله رساند و يا تجربه سالهاي سخت بين دو جنگ و سفرهاي مختلف او ، وي را در ميان بهترين روايان قرن گذشته قرار داد؟ و... سخن ها در مورد لوئي فردينان دئوش كه بعدها با استفاده از نام مادري خود به لوئي فردينان سلين تبديل شد. بسيار است. او كه جنگ را به عنوان مهمترين دستمايه آثار و نوشته هايش قرار داد با نوآوري هاي ساختاري، زباني و مفهومي، به سادگي در كنار جويس طبقه بندي مي شود و جامعه ادبي فرانسه ، دستاوردهاي وي در شاخه هاي مختلف داستان را دروني كرده است.

در هر صورت سلين نامي بلند است كه جنگ براي وي دو اتفاق مهم را به وجود آورد، نخست به دليل حضور نويسنده در جنگ اول جهاني و درك تجربه هاي آن، سلين دچار نوعي بازنگري در تاريخ و اخلاق انساني شده و زماني كه در سال 1932 و در سن 38 سالگي، رمان سفر به انتهاي شب را منتشر مي كند، مخاطب با كاوشها و رويدادهايي روبه رو است كه در آن، جنگ با زمينه اصلي يادآورنفرت انساني است.دومين تاثير جنگ و به طور كل فاصله ميان دو جنگ و ظهور ايدئولوژي هاي متعدد بر انديشه سلين، تمايل وي به سوي تحقير مفاهيمي مانند ايثار، ترحم و به طور كلي انديشه رمانتيك ، مرسوم است كه در سه زمان وي در پايان دهه سي به اوج خود رسيده است و وقتي وي پيشنهاد اتحاد آلمان و فرانسه را مطرح مي كند به وي انگ فاشيست بودن و وطن فروشي و خيانت مي زنند. به طوري كه اين طرد اجتماعي باعث مي شود تا سلين نويسنده تا پايان عمر ، منزوي و خاموش مانده و جامعه فرانسه او را بعد از مرگش در دهه شصت به كندي باور مي كند.

سلين پزشك بود و تجربه پزشكي در آثارش موجب شده بود تا انسان با دو رويه فيزيكي و روحي به روايت كشيده شود. آثار درخشان وي كه وي را نويسنده اي كاملا مستقل و به دور از هر جريان ادبي روز معرفي مي كند، باعث شده اند تا انسان دوره جنگ ، مرحله اي را درك كند كه در آن جايي براي مهر ورزيدن نبوده و خرده گرايي مدرنيسم چه در حوزه اجتماعي و چه در دوران اين انسان نقش محوري بازي كند.

سلين آثار زياد و بسيار متفاوتي را به جاي گذاشت كه در اين ميان ، سه گانه سفر بي انتهاي شب، مرگ قسطي، از كاخي به كاخ ديگر- جنگ ( پيپ شكسته)، روز شمار جنگ، مصاحبه خيالي با پرفسور ايگرگ، شمال، گروه آدمكهاي خيمه شب بازي و... از مهمترين ها به شمار مي آيند .

اين نابغه فرانسوي وقتي به سال 1961 از دنيا مي رود كه هنوز راست گرايان افراطي فرانسه وي را سرزنش كرده و جامعه را در مقابل او قرار داده اند. سر نوشتي تلخ و مصيبت بار كه باعث شده از اين نويسنده بزرگ فرانسوي، كمترين تصوير موجود باقي بماند و افسوس جامعه ادبي فرانسه را در موضع گيري هاي ناجوانمردانه عليه وي به دنبال آورد. سه نكته را براي گزارشي از جنگ جهاني داستان سلين پيشنهاد مي كنم.

1. در دوره اي كه سلين نوشتن و روايت جنگ و مصاديق وابسته به آن را روايت مي كند، جامعه ادبي فرانسه به مانند اكثر نقاط اروپا، از گرايش ها و نظرات متعددي تشكيل شده است . هياهوي سورئاليست ها، ظهور نويسندگان متعصب چپ، افول نويسندگان رئاليست، و... در مقابل درك ايدئولوژي جديدي به نام فاشيسم شكل مي گيرد. ادبيات فرانسه در اين زمان آنچنان به سوي جريان اومانيسم حركت مي كند كه هر نوه تخطي از جو غالب را به منزله پيوستن به اردوي دشمن بر مي شمارد. راست گرايان آرام آرام، شاهكار پروست را درك مي كنند و از وي به عنوان نويسنده اي مختص به بورژوازي پاريسي ياد مي كنند. در عين حال اخلاق گرايان سنتي، با نويسنده اي مانند روژه مارتن دوگار روبه رو مي شوند كه از جنگ و مولفه هاي اجتماعي آن مي نويسد.

حضور چهره هاي مهم سورئاليستي نيز به جريان اپوزيسيون ادبيات فرانسه تبديل مي شود كه از بزرگترين منتقدان جنگ به شمار آمده و ابائي از هيچ نوع نوآوري ندارد. در اين اوضاع نويسنده اي مانند سلين ظهور مي كند كه روي ديگر سكه است .

او با خلق رمان ، سفر به انتهاي شب، هذيان ها و كابوس هايي را مي آفريند كه يكي از مهمترين مولفه هاي آن كار برد همه جانبه خشونت است. سلين كه در جنگ اول جهاني مجروح شده بود و سپس با نا آرامي هاي اجتماعي و تشويش دنياي جديد همراه بود، به ريشه ها و باورهايي حمله مي كند كه تنها و به شكلي ديگر در« اوليس » جيمز جويس ديده مي شود. جسارت سلين در نفي بسياري از ارزش هاي انساني و تحقير تمدن به عنوان لايه اي از لجن و نكبت ، داستان هايي را به وجود مي آورد كه جامعه فرانسه را شوكه مي كند. سلين در آثارش كه نمونه هاي در خشاني از تلقين انواع زبان، آواها و ريتم هاي روايي هستند، به چنان صراحت و شفافيتي دست مي يابد كه از سويي ديگر ، وي را در مقام نويسنده اي جريان گريز قرار مي دهد. سلين با اين مقدمه دقيقا چهره اي مقابل آندره مالرو است. او كه از طبقه متوسط جامعه پاريس بر خاسته، با آزاد كردن قابليتهاي پنهان ذهن به عنوان وجدان روايت و زبان، اسلوبي را مي سازد كه در آن خشنوت و تنفر از جهان مدرن با دستمايه اي از جنگ همراه مي شود. در مرگ قسطي ما با هذيان هاي پزشكي روبه رو هستيم كه با تحقير، عطوفت و مهر وزي، سياه ترين جهان ممكن را رويات مي كند. بنابراين مي توان كالبد شكافي رابطه جنگ و تنفر را در سه دسته بررسي كرد. نخست اين كه سلين از مرگ انسان در پروسه اي به نام جنگ غمگين نيست. بلكه اين كاركرد را روندي معقول شمرده و آن را خواست جوامع اروپايي بر مي شمارد. ولي نكته اي كه وي را در برابر مفهوم جنگ قرار مي دهد، نفرت وي از عقلانيت و روابط خرد ورزانه مدرنيسم است. عقل به عنوان محور فعاليت هاي دوران سلين ، مفهومي اسطوره اي يافته و به همين دليل « حماسه باوري» و اعتقاد به تاريخ جنگ هاي با شكوه و زمزمه نام هايي مانند ژندارك،ناپلئون، شارلماني، و... نويسنده را عذاب مي دهد . پس او با گرايشي كه به سوي آنارشيسم داشته، به تاريخ و اين عقلانيت كه گذشته را توجيهي براي حركت هاي اكنون انسان بر مي شمارد حمله مي كند. مشاهده و روايتي كه در اين موقعيت به وجود مي آورد نه به مانند ذهنيت پروست بر هم زننده تصاوير ذهن انسان است و نه به مانند دوگار، بيانگر بر هم خوردن تعادل فرديت هاي موجود در اجتماع است، بلكه به دليل مشي ديوانه وار خود، هيچ ترحمي بر انسان نداشته و شايد يكي از دلايلي كه سلين را طرفدار فاشيسم مي دانند،همين باشد. اما نكته اصلي در اين است كه سلين از بطن جامعه اي بر خاسته كه آرمان گرايي مذهبي و اخلاقي را به كنار گذاشته و ناسيوناليسم و حماسه باوري مفرطي را جايگزين آن كرده است. پس اين انسان كه براي توحش خود نسبت به نوع بشر ، منطق تعريف كرده دچار نقد يا صحيح تر، هجو سلين شده و هيچ تاثيري از به خاك افتادن او و فتح فرانسه به وجود نمي آورد. اين هجو كه در بسياري از آثار سلين با روايت بي رحمانه وي همراه شده، موجب مي شود تا« جنگ» به عنوان يك پديده معتدل و تاريخي ساخته شده و اجزاي سازنده اش يعني فرديت ها اعم از بورژواها، فواحش، فلاسفه و... زير سئوال روند.

بنابر اين مي توان گفت: لوئي فردينان سلين با استفاده از هذيان جهان ذهن خود ، رمان پيكارسك را زنده كرده و در سفرهاي ذهني و عيني آثار خود به دنبال روايت تحقير انسان است.

2. حمله هاي تند سلين به يهوديان و ابراز رضايت وي از نابودي ايشان موجب شد تا وي تا آخر عمر در انزوا زندگي كند. اين مثال دومين مونتاژ بين رابطه تنفر و جنگ را آشكار مي كند. سلين يهودي ستيزبود و تمايل وي براي نابودي اين فرقه كهنسال، چيزي فراتر از يك رويكرد فاشيستي به شمار مي آيد. او در واقع و بنابر عرف روزگار خود، يهوديسم را عاملي اصلي در شكل گيري جنگ ها و فاصله عميق طبقاتي مي داند. اين تفكر سواي از صحيح بودن ويا نبودن آن ، ما را به نكته اي مهم ، يعني نفرت نويسنده از هر گونه اومانيسم پوسيده هدايت مي كند. دكتر سلين كه چه در دوران جنگ و بعد از آن و چه در روزهاي صلح قبل از جنگ، شاهد بروز پديده اي به نام اومانيسم ادبي بود، ملهم از انديشه هاي نيچه و شوپهناور، جهاني را آفريد كه در آن تباهي و فساد نوع بشر جرياني از همين اومانيسم مفرط به حساب مي آيد. او كه تجربه زندگي عادي اجتماعي را داشت تناقص موجود در اين اومانيسم و ذهنيت جامعه روز فرانسه را درك كرده و با حمله به بسياري ساختارهاي نوظهور او مانيستي، از جمله يهودي دوستي اروپايي، دشمنان زيادي را براي خود تراشيد ، تخيل فوق العاده سلين در استفاده از حركت روايي ذهن موجب شد تا يهوديسم را به عنوان تحجري تمثيلي دانسته و آن را نماينده ادبيات و تفكري بر شمارد كه ذات محافظه كارش، جامعه را به عذابي همه جانبه دچار مي كند . بنابر اين از يهوديت به عنوان ساختاري در برابر ذهن روايي ياد كرده و به همين دليل آن را در بوته روايت خود به قهقرا مي كشاند. سلين چه در آثار و چه در مقالاتش، حمله به ساختارها و ايدئولوژي هاي روزگار خود را دليلي بر ارائه يك منظر و ديدگاه جديد ندانسته و از هر نوع پذيرشي سر باز مي زند. او در نهايت به نا توراليسمي معتقد است كه باعث مي شود تا خشونت ها ، مهر ورزي ها، و... در مسير بدوي و طبيعي قرار بگيرند. اين ناتوراليسم حداقل موجب مي شود تا بنياد گرايي و رمانتيسم احمقانه اي كه مي كوشند از جنگ چهره اي حماسي و حياتي به دست دهند از بين رفته و انسان به شكلي غريزي و بدون لايه تمدن به زندگي خود ادامه دهد. اين امر نبايد كنار گذاشتن فرقه گرايي ومحصولي است كه انسان را از ذهن خود به عنوان بهترين مرجع روايت كردن و روايت شدن دور كرده و براي وي قائل به روحي جمعي است. شايد در اين مرحله باشد كه سلين در برابر انديشه هاي اخلاقي تولستوي و هم سلكانش قرار مي گيرد و از اين روشنفكري متعفن و سراب وار دور مي شود. براي جهان ذهني سلين و آدم هايش روابط سياسي و تاريخي اهميت ندارد. برايش فرقي نمي كند چه كسي جنگ را شروع كرد. برد، شكست خورد و يا تمام كرد بلكه نفس رئاليسم جنگ كه فرديت را دچار كابوس مي كند اصلي ترين نكته است.

سلين با فضاهاي اكسپرسيونيستي چنان هارموني مي سازد كه طي آن اصالت وجود و يا نهيليسم نيز در حد خاطراتي احمقانه به نظر مي رسند. اما رويارويي نويسنده با اومانيسم موجب انكار وجود انسان نشده و سلين علاقه مند به تداوم حضور انسان در جهان است . بنابراين شخصيت هاي وي با تمايم نفرت ها، كابوس هاي جنسي و هجوهاي اجتماعي كه خلق مي كنند، علاقه اي به كشتن يا حذف ديگري ندارند. اين درست كه مرگ در جنگ ، آنچنان آنها را عذاب نمي دهد ، اما اين به معناي تحسين نابودي نسل بشر نيست. همانطور كه گفتيم، فاصله ظريفي كه بين سفرهاي ذهني و سفر هاي عيني آدم هاي سلين وجود دارد، بيانگر احترام و ستايش حركت و ذهن است.

سلين، ذهن را مي ستايد و چنان به اوج مي رساندش كه تنها عامل غرور انگيز وجود انساني مي شود. نويسنده از جنگيدن و مسلكهاي سياسي متنفر است اما، ذهن به او اين توانايي را ميدهد كه بتواند ازاومانيسمي كه تنها به صورت ستايش صورت و كليت اجتماعي در آمده،فراتر رود و سيماي آدم هايي در برابر جمع را به تصوير بكشد. جالب اين كه آثار پايان عمر او آنچنان پيچيده مي شود كه نمي توان فاصله بين ذهن و عين را يافت. سلين با تخريب روايت توصيفي به روايتي دست يافت كه خود مهمترين ارزش جهان انسان در برابر منطق دلخراشي مثل جنگ و يا باروري كاتوليك وار مانند مهر و ترحم است.

3. اين مجموعه را از زبان روايي سلين ساخته تلقين درخشان زبان عاميانه با زبان ادبي چنان تواني به سلين مي دهد كه مي تواند در آن هذيان نويسي خود را آشكار به مخاطب تلقين نمايد. اين تركيبي زباني پيامد درك جهاني بود كه در آن اسلوب هاي كليشه اي روايت، موجب شده بود تا فرهيختگي و يا روشنفكر نمايي ادبي به عنوان ارزشي همگاني مطرح شود. بنابر اين سلين، فراتر از بسياري از قهرمانان راكد ادبي و با توجه به ساختار پيكار دو رمان مهم خود، يعني مرگ قسطي وسفر به انتهاي شب، خشونت مفهومي متن را تبديل به خشونتي زباني مي نمايد . او به مدد اشرافي كه بر زبان عاميانه و لهجه ها و اصطلاحات مختلف دارد، صرافت و شفافيتي را كه اكسيرسيونيسم، نيازمند آن است ، از زبان به دست مي آورد و با برهم ريختن پي در پي زبان روايي خود، نفس خواننده را بند مي آورد. اين نكته او را به جويس نزديك مي كند ، اما تفاوت عمده او با جويس در معناي زبان است.

دراوليس، غايت زبان بوده و زبان است كه ذهن روايي را دچار خلسه اي طولاني مي كند، در حالي كه سلين زبان را براي تعويض سيستم روايي و به وجود آوردن منشي مي سازد كه در آن روايت ذهني و روايت عيني در هم خلط شده و به صورت كلي واحد در آيند . اين شايد بزرگترين دستاوردي باشد كه سلين از منطق جنگ آموخته باشد. آدم هاي وي در ساختاري قرار دارند كه به مانند فرم جنگ متناقض، پر هيجان ، ضربه زننده و چند سويه است. پس اين اسنان نمي تواند باطراحي زباني معيار در مقابل دنيابايستد و آن را روايت كند. جنگ براي وي نوعي درهم ريختگي زباني و كلامي به وجود آورده كه يكي از مهمترين جنبه هاي آن ، فرو ريختن اخلاق گرايي و استعاره است. جهان سلين از حواشي و لحن هاي ادراري و خانوادگي عاري شده و به همين دليل سياه نمايي بيشتري دارد.

قهرمانان او، زماني كه حرف مي زنند تك گويي دارند و يا وصف مي شوند، از هر مولفه اي كه بخواهند روايت و زبان آن را واكسينه كند ، روي بر مي گردانند. بنابر اين آنچنان خشونتي به وجود مي آيد كه طي آن ساختار بيروني جنگ به يك فرم زباني و پيشنهاد روايي براي اين انسان تبديل مي شود. در عين حال بايد اضافه كرد كه اين فرم صامت و يا پوپو ليستي نبوده و به واسطه ذهن، آن چنان دچار عمق و تداعي مي شود كه مخاطب را سر گردان مي نمايد. منتقدان آثار سلين، رويكرد وي براي مخاطب محوري را نفي نمي كنند.

او بر عكس بسياري از نويسندگان كه طبقه خاص را خواننده خود مي دانستند به دنبال تاثير گذاري بر هر قشري از خوانند گان خود است، زيرا جنگ به طبقه خاص اختصاص نداشته و امري كلي نگر است. پس حضورده ها نوع شخصيت در اثر وي در كنار هم قرار گرفتني ايشان موجب مي شود تا ذهن جمعي تشكيل شود كه با ذهن و يا من راوي چالش دارد. اين كار كرد موجب مي شود تا اثر با انبوهي از ذهن هاي پر صحنه و داستان رويارو شود و تكثر زباني، از آن مجموعهاي متفاوت بيافريند. در هر صورت لوئي فردينان سلين از بزرگترين منتقدان جنگ به حساب مي آيد و از اين نفرت و خشم به ساختاري بر گرفته از نبرد ، دست مي يابد كه به دنبال ادبيات داستاني ، مولفه هاي بسياري را اضافه كردو سلين در هيچ ژانري قرار نمي گيرد و حمله هاي او به يهوديت ، كمونيسم، كاپيتاليسم و... بيانگر نويسنده اي است كه از مدرن شدن سريع جهان خود ، خشمگين است. او كه همواره در آثارش به دنبال يافتن سايه اي از خود در دل جنگ و بقاياي آن بود به سال 1961 در گذشت.

او در جايي مي گويد:« به زودي چيزي از من باقي نخواهند گذاشت، جز كسي در حد دنباله رو سارتر، ميلر، ژان ژنه،دوس پاسوس و فاكنر، در حالي كه بدعت را من گذاشته ام. منم بازكننده در اين اتاق كه رمان تا زمان سفر در آن راكد مانده است بود.» در پايان: آثار سلين در ايران ، آن چنان ترجمه نشده است و تنها اثر ترجمه شده وي رمان مهم سفربه انتهاي شب از مرحوم فرهاد غبرايي است. در هر صورت ميراث اين نويسنده نابغه باعث مي شود تا ما انساني را ببينيم كه در دل جنگ به تمام ارزش هاي ساخته شده مي خندد و به نفرت فكر مي كند. لويي فردينان سلين، وجداني است كه روشنفكري و ادبيات دنيا به آن بدهكار هستند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837