بخش قابل توجهى از نشانه هايى كه ما در رفتارهاى جمعى مان از آن پيروى مى كنيم، نشانه هايى است كه به دليل تاريخى بودن شان به نماد و اسطوره بدل شده اند، البته اين نكته مهم حائز اهميت است كه تاريخى بودن، تنها دليل نماد بودن نيست، در هر حال زندگى انسان از بدو اجتماعى شدن با نماد درگير بوده است. شكل، تأويل و برداشت هاى مختلف از نمادها به لايه هاى اجتماعى، تاريخ تمدن، قوم شناسى فرهنگى، روانكاوى و روان شناسى، نقد هنر، تاريخ ادبيات و اديان و... وابسته است. به اين معنا كه نمادهاى مختلف ممكن است در گروه هاى متفاوت معنايى گاه همخوان و گاه مغاير و متفاوت داشته باشند. اما در همه اين بافت ها «نماد» جزو اصلى ترين كهن الگوى ذهن بشر هميشه مطرح بوده و خواهد بود. اما ادبيات به دليل مكتوب كردن بخش اعظمى از گفتارهاى مردم عامه و به اصطلاح ادبيات شفاهى بسيارى از اين نمادپردازى ها و اسطوره ها را در خود پنهان دارد. «يونگ» در «انسان و سمبل هايش» معتقد است: «تاريخ نمادگرايى نشان مى دهد كه هر چيزى مى تواند معناى نمادين پيدا كند، مانند اشياى طبيعى (سنگ ها، گياهان، حيوانات، انسان ها، كوه ها، دره ها، خورشيد، ماه، باد، آب، آتش) و يا آنچه دست ساز انسان است (مانند خانه، كشتى و يا حتى خودرو) و يا اشكال تجريدى (مانند اعداد، سه گوشه، چهارگوشه و دايره) در حقيقت، جهان و آنچه در اوست، يك نماد بالقوه است. انسان با گرايش طبيعى كه به آفرينش نمادها دارد به گونه اى ناخودآگاه اشيا يا اشكال را تغيير مى دهد و بدين سان به آن ها اهميت روانى بسيار مهمى مى دهد تا حالتى هنرى يا مذهبى به خود بگيرند. تاريخ ما كه از گذشته بسيار دور همواره تنگاتنگ مذهب و هنر قرار داشته، نشان مى دهد براى نياكانمان پرمعنا بوده اند و آن ها را به هيجان درمى آورده اند». حال ادبيات با پيشينه اى كه دارد و با همخوانى و همخونى پنهان و آشكارايى كه با مردم و فرهنگ شفاهى آن ها دارد از قرار معلوم و براساس تحقيقات يكى از اساسى ترين و اصلى ترين ابزار انتقال اين نمادها به نسل هاى متفاوت انسانى بوده است. ادبيات با جوهره اى كه دارد و با انديشه، تخيل و احساسى كه در سراسر خود جريان داده براحتى مى تواند انتقال دهنده اين فرايند مهم در نسل هاى انسانى باشد. به طور مثال حيواناتى كه در ادبيات كاربرد فراوان داشته اند بخشى از همين اسطوره پردازى و نمادگرايى هستند. «آداب و رسوم قبايل بدوى آفريقا در دوران كنونى مى تواند تا حدودى روشنگر مفهوم اين نمايه هاى اسرارآميز و بدون ترديد نمادين باشد. در آئين آموزش اسرار مذهبى، در جمعيت هاى سرى و يا حتى در نظام پادشاهى اين قبايل، حيوانات و رفتن در قالب حيوانات نقش مهمى ايفا مى كند. در اين گونه موارد حيواناتى مانند شير يا پلنگ سلطان يا رئيس هستند». در واقع اگر به دقت نگاه كنيم هنوز هم در ادبيات شفاهى و فرهنگ عامه و در بخش هاى قابل توجهى از ادبيات مكتوب از اين نمادها استفاده مى شود و شاعران ما با استفاده از اين نمادپردازى ها براى خلق مفاهيم زنده در ذهن شان تلاش كرده اند. گاه اين نمادها كه در ادبيات شفاهى جايگاه محكمى يافته اند، آنقدر دم دستى و تكرارى شده اند كه انسان از يافتن پيشينه نمادين آن متعجب مى شود. به عقيده دكتر ميرجلال الدين كزازى «يكى از كهن ترين مادر خدايان يا مابغان كه بازتاب و اثر آن پس از هزاران سال، هنوز بر فرهنگ هاى بزرگ ديده مى شود و برآمده از ميان رودان است «ناناى» نام دارد. واژه «ننه» در زبان فارسى، نيز «ناناى» در زبان هاى فرانسوى و انگليسى، «ننا» در اسپانيايى، همه واژگانى هستند كه گراميان مادينه را بدان ها مى خوانند از اين نام باستانى به يادگار مانده اند. حتى واژگانى چون نى نى به معناى كودك يا ننو كه گونه اى گاهواره گياهى بوده است از اين ريشه برآمده اند زيرا كه با مادر در پيوندند.
|