رطوبت در رهگذر باد نمناك زمستان، مثل خوره سيماي هنگ كنگ را مي خورد. همين رطوبت چون جذام، از طريق باران مداوم پاييز، چهره ونيز را مي جود و از شكل مي اندازد. در هر دو شهر پوسيدگي همه جا به چشم مي خورد: لك و پيس جذام. آن سوتر، آفتاب درخشان پرووانس چشم را خيره مي كند و انسان را به ياد تابلوهاي سزان مي اندازد... سه نقطه در جهان: دو نقطه اول مكمل و بازگوينده يكديگرند، و نقطه سوم درست از هر جهت مخالف آن دو... دو مرد: يكي چيني و ديگري فرانسوي. مرض و شكست در تمام وجودشان رخنه كرده است. هر دو براي مردن به هنگ كنگ آمده اند و در يكي از «هتل- عشرتسرا»هاي آن اقامت گزيده اند، و روسپي هاي كم سن و سال اين روسپي خانه، خود را در اختيار آن دو مي گذارند. چيني و اروپايي با هم حرف مي زنند و «گو» بازي مي كنند... سه زن: زنهايي كه نويسنده فرانسوي «ژان شرال» به آنها علاقمند بوده است، يا چنين مي پنداشته است... در اولين نظر، آنچه در رمان پيپر- ژان رمي جلب توجه مي كند، تعداد كم صفحات آن است، البته در مقام قياس با رمان پيشين او «چپاول قصر تابستاني» كه جايزه ادبي «رنودو» را در سال 1971 به خود اختصاص داد. «چپاول قصر تابستاني» تئاتر عظيمي بود با صدها بازيگر، و هر چند چين صحنه اصلي آن بود، بازيگران در چهار گوشه جهان، از لندن گرفته تا الجزيره و از هلند گرفته تا آمريكا پخش و پلا بودند. در صحنه اين تئاتر بزرگ، مأموران مخفي، سياستمداران، زنهاي زيبا و دسيسه گر، روشنگراني چند و هزاران هزار چيني در تب و تاب، دوش به دوش هم بازي مي كردند. نويسنده از خلال جنايت ها، خيانت ها و رويدادهاي اسرارآميز، تاريخ پنجاه ساله اخير دنيا و تولد ملتي را، لحظه به لحظه و نكته به نكته بازشناسانده بود. اين كتاب قطور و پرماجرا ما را خبر كرد كه در زمينه رمان نويسي، قصه پردازي توانا زاده شده است. پس از آن ما در انتظار تولد هنرمند بوديم.
|