جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > جان كلام

دوستي
گروه: جان كلام
منبع: پادينا تراب پور

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گرانقيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت . ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسربچه آجري به سمت او پرتاب كرد .


پاره آجر به اتوميبل او برخورد كرد . مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتوموبيلش صدمه زيادي ديده است ، به طرف پسرك رفت و او را سرزنش كرد ، پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو ، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخ دار به زمين افتاه بود جلب كند .


پسرك گفت : اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند . برادر بزرگم از روي صندلي چرخ دارش به زمين افتاد و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم . براي اينكه شما را متوقف كنم ، ناچار شدم از پاره آجر استفاده كنم .


مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذرخواهي كرد ، برادر پسرك را بلند كرد و روي صندلي نشاند وسوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به آرامي به راهش ادامه داد .



در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به سويتان پرتاب كنند !


   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837