جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

ريش و قيچي به دست كسي سپردن
گروه: ضرب المثل

اين عبارت مثلي موقعي به كار مي رود كه طرف مقابل از هر جهت مورد اعتماد و اطمينان كامل باشد صداقت و امانتش در انجام عمل به مثابه ريشه و قيچي است كه صاحب ريش را به منظور آرايش و نه از بيخ تراشيدن به دست سلماني آرايشگر بسپارد.





اما ريشه تاريخي اين ضرب المثل:


به طوري كه مي دانيم ريش مويي را گويند كه بر چهره و زنخ مردان مي رويد و اهل اصطلاح آن را محاسن مي گويند. (- ريش را از آن جهت محاسن گويند كه يكي از جاهاي خوب و نيكو از بدن مردان است -از يادداشت دهخدا در لغتنامه)
از ابتداي خلقت آدمي تا قرون متمادي كه هنوز ريش تراشيدن معمول نشده بود ريش آدمي هر روز بلند و بلندتر مي شد و گاهي تا به ناف مي رسيد.





معلوم نيست كه اهميت و حرمت محاسن از چه تاريخ مورد توجه قرار گرفته است ولي اين نكته روشن است كه حرمتش به پايه اي رسيده بود كه «يك تار مو از آن بيشتر از صد قباله و بنچاق و هزاران ضامن و متعهد كار مي كرد و مثل ريش گرو گذاشتن از آن ايام به خاطر مانده كه يك تار موي ريش گرو مي گذاشتند و در مقابل، هر قدر پول و جنس كه مي خواستند به قرض يا به نسيه مي بردند و عجيب آنكه سفته و برات و چك در عهد ما واخواست مي گردد، نكول مي شود و برمي گردد ولي براي تارمويي از ريش نه واخواستي در كار بود، نه نكولي و نه برگشتي.»





ريش در ايران باستان رواج و رونقي نداشت دليلش آنكه فرستادگان خسرو پرويز شاهنشاه ساساني چون به خدمت حضرت رسول (ص) رسيدند سبيلهاي بلند داشته اند ولي ريش را به كلي تراشيده بودند. پيغمبر اكرم (ص) به مسلمين دستور فرمودند: برخلاف ايرانيان ريشها را بلند و سبيلها را كوتاه كنند. به همين جهت بعضيها گمان بردند كه ريش گذاشتن سنت پيغمبر است و بايد به آن حرمت گذاشت و در نظافت و نگهداشت آن كوتاهي نورزيد در حالي كه بيش از يك حديث نبوي- كه همان مصاحبل پيغمبر با فرستادگان خسرو پرويز است- در دست نيست و هر حكم و فرماني كه راجع به تراشيدن ريش نقل شود قطعاً از ائمه و رجال بعد از پيغمبر است كه به صور و اشكال مختلفه اظهارنظر كرده اند.





غرض از تمهيد مقدمه بالا اين است كه ريش بعد از اسلام به جهات عديده حرمت و اعتبار يافت و صاحبان ريش با رنگ و حنا و هر چه كه صفادهنده و جلابخش بود محاسن خويش را صفا و جلا مي دادند.





اگر ملاحظه مي شود كه در دنياي امروز ريش را قدر و منزلتي نيست و همه روزه آن را به دست تيغ و ماشينهاي ريش تراشي مي سپارند و ريشه ريش را از بيخ برمي كنند در قرون و اعصار گذشته مخصوصاً بعد از اسلام و با توجه به دستور و فرمان پيغمبر اكرم (ص) كه فرمودند: « ريشها را بلند و سبيلها را كوتاه كنيد.» براي صاحب ريش هيچ بلا و مصيبتي بالاتر از اين نبود كه كسي از باب دشمني يا مطايبه ريشش را به زور بتراشد و او را از حليه محاسن كه زينت مردان بخصوص افراد مؤمن و متقي شناخته مي شد محروم دارد. اگر از غصه دق نمي كرد مسلماً از عامل عمل انتقام وحشتناكي مي گرفت و اي بسا كه سرها بر سر ريش به باد فنا و نيستي مي رفت زيرا وقتي كه يك تار موي ريش تا آن اندازه اوج و اعتبار داشته باشد كه به گرو گذاشته شود بديهي است قدر و منزلت تمامي و همگي محاسن را چه پايه و مايه خواهد بود.




به همين جهت از عبارت ريش و قيچي به دست كسي سپردن كه در موقع اصلاح سر و صورت از طرف سلماني و آرايشگر انجام مي گرفت اين معني مجازي افاده مي شود كه صاحب ريش همان طور كه به سلماني و آرايشگر اعتماد كامل دارد و مطمئن است كه ريش را در حد آرايش- نه از بيخ و بن- با قيچي كوتاه مي كند اعتماد كننده نيز به طرف مورد اعتماد تا آن اندازه اطمينان دارد كه مي داند حيثيت و آبرويش را محفوظ داشته در حفظ و نگاهداشت امانت و احترام به قول و قرار صادق و راسخ خواهد بود.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837