جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  28/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

آگاتا كريستى، جنايى نويس سنت گرا

گروه: گزارشات
نویسنده: مترجم: سهراب برازش

چنانچه بخواهيم درباره اندازه محبوبيت آثار آگاتا كريستى تحقيق كنيم مطمئناً به نكته غافلگيركننده اى برمى خوريم.

آنچه سرآرتور كانن دويل با كارآگاه فوق العاده اش شرلوك هولمز يا ادگار والاس با تعداد بى شمار كارآگاهانش، كميسرها، قاتل هاى مجنون، قتل هاى زيركانه و آلات قتاله بى نظيرش موفق به انجامش نشد، آگاتا كريستى بدان توفيق يافت:

او از لحاظ بالا بودن شمارگان آثارش، از زمانى كه ادگار آلن پو در سال ۱۸۴۱ اين ژانر ادبى را با انتشار داستان «قتل هاى خيابان مورگ» بنيان گذارد، تاكنون بر قله اى بى رقيب ايستاده است.




بر طبق بررسى كه سازمان يونسكو در گذشته انجام داده و اين بررسى در ارتباط با گستردگى آثار ادبيات جهان است ـ البته ادبيات به مفهوم مجموع آثار نوشتارى ملل، نه آنچه برخى از منتقدان ادبى به معناى برگزيده اى از آثار فراملى و جاودانه از آن سخن مى گويند ـ آثار كريستى با ترجمه به ۱۰۹ زبان خارجى در مكان سوم جاى دارد.




در سال ،۱۹۵۰ هنگامى كه او پنجاهمين رمانش را با نام «قتلى اعلام نشده» انتشار داد، مجموع كتاب هاى منتشر شده اش به زبان هاى مختلف را بيش از ۱۰۰ ميليون نسخه تخمين زده بودند. اما اخيراً طبق آنچه ماتيو پريچارد، نوه و وارث او در وب سايت رسمى آگاتا كريستى آورده براساس گمانه زنى ها تعداد آثار فروخته شده اين بانوى نويسنده انگليسى به رقم حيرت انگيز حدود ۲ ميليارد نسخه مى رسد. اين موفقيت به راحتى قابل درك نيست، چرا كه آگاتا كريستى تقريباً هيچ چيز واقعاً جديدى را به اين ژانر ادبى نيفزوده است.

او ـ به استثناى چند مورد ـ همان شكل هاى سنتى، قديمى و كاملاً انگليسى را در آثارش حفظ و رعايت كرده است.





قتل هاى داستان هاى وى غالباً در خانه هايى متروك با سبك و معمارى ويكتوريايى اتفاق مى افتند و قاتل كه هويتش در طول داستان نبايد لو برود، در انتها توسط كارآگاه پليس، به عنوان حافظ قانون و نظم، فاش مى شود. البته پيش از آن كارآگاه در يك استنتاج درخشان خواننده را از آنچه وى براساس شواهد پراكنده شده در سطور پيشين بايد متوجه شده باشد آگاه مى سازد.





گاه حتى هوش فوق العاده شرلوك هولمز نيز به خواننده در حل معما كمكى نمى كند، اگر نويسنده و كارآگاه عزمشان را براى به خطا انداختن خواننده جزم كرده باشند. راز محبوبيت آگاتا كريستى احتمالاً در اين نكته نهفته است كه وى مقوله قتل در ادبيات جنايى را به ميان شهروندان عادى جامعه آورده، آن را از حالت جنايى زننده و هولناك بيرون آورده و با تخيل سرشار به آن شكلى زيبا بخشيده، بدون آن كه از هيجان ضرورى آن بكاهد.





اما عنصر «برانگيختن هيجان» ـ به آن مفهومى كه مثلاً در آثار ادگار والاس ديده مى شود ـ در رمان هاى كريستى به ندرت به چشم مى خورد. يكى از همكاران جنايى نويس كريستى يك بار قاعده موفقيت او را با اين جمله وصف كرده است: «آگاتا كريستى در آثارش مستقيماً كنجكاوى ذاتى و صادقانه ما انسان ها را مخاطب قرار مى دهد.»





آگاتا مارى كلارسيا ميلر در سال ۱۸۹۱ در شهر توركى (Torquay)، كه يك تفرجگاه ساحلى و نيز استراحتگاه درمانى در ساحل جنوبى انگلستان است و در منطقه سرسبز «دون» (Devon) قرار دارد، چشم به جهان گشود. آنگونه كه خود او بعدها نوشت دوران كودكى را با سعادت و خوشبختى بسيار گذراند.

او نياز نداشت به مدرسه برود چون در خانه مادرش به او درس مى داد، كه اين براى آگاتاى كوچك بسيار مسرت بخش بود. از همان اوان كودكى داستان هاى عجيب و شگفت انگيزى ابداع و براى ديگران بازگو مى كرد.

مادرش كه خيلى زود متوجه قريحه دخترش شد در انتخاب خواندنى هاى مناسب به او كمك مى كرد و وى را به نوشتن برمى انگيخت و تشويق مى كرد. يك بار كه آگاتا دچار آنفلوآنزاى شديدى شده بود و مجبور بود در رختخواب بماند و اين وضع برايش ملال آور بود، مادرش به او گفت: «بهترين كار اين است كه داستان بنويسى. فكر نكن از پس اين كار برنمى آيى! مطمئناً مى توانى!»
اين كار به مذاق آگاتاى كوچك خوش آمد.




او پس از آن سال ها از سرودن اشعار احساساتى و نوشتن داستان هاى هراس آور تيره و تاريك ـ به پيروى از سنت درخشان و طولانى داستان هاى ارواح انگليسى ـ لذت مى برد.

وقتى ۱۶ سالش شد مادرش او را به مدرسه اى در پاريس سپرد و او آنجا به جز فراگيرى درس هاى اصلى به يادگيرى آواز و پيانو نيز پرداخت. از بخت خوش طرفداران پر و پا قرص رمان هاى جنايى نسل هاى بعد، او خيلى زود دريافت كه قريحه نويسندگى اش بسيار بر استعداد موسيقى اش مى چربد، بنابراين به نوشتن داستان ها ادامه داد و هر از چندى يكى از آنها را منتشر مى كرد.





در يك زمستان كه با مادرش در شهر قاهره اقامت داشت نوشتن رمانى با تعداد بى شمارى شخصيت هاى مختلف را شروع كرد، اما از آنجا كه از پيشرفت كارش رضايت نداشت آن را ناتمام در كشوى ميزش گذاشت. در سال ۱۹۱۴ با «آركيبالد كريستى» كه عضو ارتش سلطنتى بريتانيا و مردى خوش قيافه و خودساخته بود ازدواج كرد. حوالى پايان جنگ جهانى اول ـ كه به عنوان پرستار در بيمارستان هاى نظامى صليب سرخ در انگلستان و فرانسه سپرى كرد ـ نوشتن نخستين رمان كارآگاهى اش را شروع كرد. در واقع حرف خواهرش ـ كه مدعى بود هيچ رمان كارآگاهى نيست كه او از همان ابتدا پايانش را حدس نزند ـ او را به نوشتن اين رمان ترغيب كرده بود. رمان «رسوايى پررمز و راز استايلز» در سال ۱۹۲۱ منتشر شد و حاصل آن قرارداد كريستى با يكى از ناشران بزرگ لندن بود.

درست در همان ابتداى پيشرفت نويسندگى اش كريستى شخصيت موسيو هركول پوآرو را خلق كرد، كارآگاه قدكوتاه، چابك و خودپسند بلژيكى با ظاهر و قيافه اى خاص كه راز تمام جنايت ها را به كمك «سلول هاى كوچك و خاكسترى» مغزش برملا مى كند و همزمان زبان انگليسى را مورد سخت ترين حملات و انتقادها قرار مى دهد. پوآرو شخصيت محورى بيش از ۵۰ رمان ديگر او قرار گرفت و به لحاظ شمارگان موفق ترين كارآگاه دنيا شد، اگرچه اين توفيق نصيبش نشد كه به شهرت افسانه اى شرلوك هولمز يا كارآگاه مگره دست يابد.





در سال هاى بعد ۵ رمان ديگر از وى منتشر شد و آگاتا كريستى كم كم احساس كرد به يك نويسنده واقعى تبديل شده است. اما هنوز زمان موفقيت بزرگ فرانرسيده بود. در سال ۱۹۲۶ با انتشار «قتل راجر آكرويد» اين امر اتفاق افتاد. اين رمان اثرى درخشان بود با يك رمزگشايى حيرت آور كه خواننده به علت فقدان شواهد و قرائن كافى در گشودن معماى داستان ناتوان مى ماند.




اين تنها پوآرو است كه به كمك سلول هاى كوچك خاكسترى اش ـ و نيز با روشى كه بيشتر متكى بر شم كارآگاهى اوست تا عقل و منطق ـ در كشف قاتل توفيق مى يابد: قاتل همان دكتر شپارو، پزشك ساده لوح و قابل اعتماد دهكده است كه خود راوى كل رمان مى باشد. اين كتاب نه تنها مورد استقبال گسترده مردم قرار گرفت، بلكه همكاران نويسنده نيز توجه خاصى به آن مبذول داشتند.




در كافه «كريتريون» واقع در منطقه «پيكادلى» اعضاى كلوپ تازه تأسيس «كارآگاه» گرد هم جمع شدند و به طور مفصل و پرشور موجه بودن ايده بانو كريستى را (اين ايده كه شخصيتى كه كمترين سوء ظن را در رمان برمى انگيزد در واقع قاتل است!) مورد بحث و تبادل نظر قرار دادند، هرچند همه آنها به مهارت فوق العاده نويسنده در به كار بردن اين ترفند اذعان داشتند.

اعضاى اين كلوپ به مديريت دوروتى سايرز، آوستين مزيمن، گيلبرت كيت چسترتن و پيتر رونالد كنوكس سرانجام در مورد قواعد رمان كارآگاهى به توافق رسيدند؛ قواعدى كه هر نويسنده خواهان ورود به اين كلوپ بايد در مراسمى تشريفاتى تعهد مى كرد كه در حفظ و به كارگيرى آنها ترديدى به خود راه ندهد.




خلاصه اى از اين قواعد به قرار زير است:


۱- خواننده و كارآگاه بايد در كشف و حل معما داراى امكاناتى برابر باشند. تمام وقايع بايد به صورت آشكار تشريح شود!


۲- از به كار بردن سموم ناشناخته و يا خيلى مشخص و نيز آوردن چينى هاى عجيب و غريب در داستان بايد خوددارى شود.


۳- در هر رمان كارآگاهى نويسنده مجاز نيست بيش از يك پستو يا اتاق مخفى را مورد استفاده قرار دهد.


۴- فرد جنايتكار بايد در نخستين بخش داستان ظاهر شود. اما او نبايد افكار خواننده را بيش از حد معمول به خودش مشغول كند.


۵- جنايتكار نبايد هيچ نوع استعداد مافوق طبيعى داشته باشد، اين مسأله در مورد كارآگاه نيز صادق است.


۶- استفاده نويسنده از برادران دوقلو و همزاد ممنوع است، مگر اين كه آنها از چشم خواننده پنهان شوند يا اين كه نويسنده به طور آشكار آنها را معرفى كند.


۷- جنايتكار نبايد از روى ديوانگى مرتكب جنايت شود. نويسنده بايد بتواند جنايت را به گونه اى قابل باور براى خواننده توضيح بدهد.


۸- كارآگاه مجاز نيست خود دست به جنايت بزند.






متأسفانه تنها شمار كمى از اين نويسندگان قواعد فوق را رعايت كردند. اين قواعد براى خواننده شركت كردن در بازى لذتبخش يافتن جنايتكار را در چارديوارى امن خانه اش ممكن مى گرداند.





آگاتا كريستى در سال ۱۹۲۷ خود را در قضيه اسرارآميزى گرفتار كرد و بدين تريب صحبت او در جاهاى مختلفى بر سر زبان ها بود. اتومبيل او را در ميان تپه هايى در نزديكى ساحل ساسكس (Sussex) پيدا كردند. هيچ ردپا يا آثارى از اعمال خشونت و يا وسيله نقليه ديگرى كه او براى تعويض وسيله نقليه اش از آن استفاده كرده باشد ديده نمى شد. همه چيز از ناپديد شدن اسرارآميز او حكايت داشت.





انگار يك دفعه آب شده و رفته بود زير زمين. جست وجوى تب آلودى از طرف پليس محلى و اسكاتلنديارد براى يافتن او به جريان افتاد، روزنامه ها پر بودند از شايعه ها و حدسيات بى حساب و كتاب، تا اين كه بالاخره يكى از كلانترى هاى منطقه نامه معماگونه اى با نشانه هاى رمزگونه دريافت كرد كه دستخط آن شباهت بى چون و چرايى با دستخط گمشده شهير داشت. ۱۱ روز بعد او را تحت نام زن ديگرى ـ زنى كه بعداً با آركيبالد كريستى ازدواج كرد ـ در هتل كوچكى واقع در هاروگيت پيدا كردند.

كسانى كه حسن نيت داشتند آن را به حساب كاهش حافظه او گذاشتند، اما اشخاص وراج آن را تبليغات ماهرانه و آگاهانه اى تلقى كردند كه بانوى نويسنده براى افزايش شهرتش دست به انجامش زده است. احتمالاً تنها كسى كه كل ماجرا را مى دانست خود آگاتا كريستى بود. كريستى بعد از جدايى از همسر اولش به همراه دخترش روزاليند سفرهايى را شروع كرد و در ۱۹۳۰ هنگام ديدار از ويرانه هاى «اور» (Ur) در بين النهرين با شوهر دومش، باستان شناسى به نام ماكس مالوان، آشنا شد.

آگاتا كريستى با او سفرهاى تحقيقى و حفارى هاى بسيارى را در خاورميانه و بويژه سوريه به انجام رساند. آگاتا كريستى در ۱۲ ژانويه ۱۹۷۶ در اثر سكته مغزى درگذشت. حدود يك سال پس از مرگش كتاب «يك اتوبيوگرافى»اش كه زندگينامه خودنوشت وى بود منتشر شد.





آگاتا كريستى مجموعاً بيش از ۷۰ رمان جنايى و تعداد زيادى داستان كوتاه نوشت. همچنين چند نمايشنامه نيز منتشر كرد كه «تله موش» معروف ترين آنهاست. اين نمايشنامه ركورددار بيشترين اجرا در كل نمايشنامه هاى دنياست.


از ديگر آثار آگاتا كريستى مى توان به «مردى در آپارتمان قهوه اى»، «قتل در قطار سريع السير شرق»، «كريسمس هركول پوآرو»، «۱۰ سياهپوست كوچولو»، «جسدى در كتابخانه»، «گريز از سرنوشت»، «كلوب سه شنبه شب ها» و... اشاره كرد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837