اگر مى توانستم فرزندم را دوباره بزرگ كنم
گروه: جان كلام
|
|
اگر فرصت داشتم فرزندم را دوباره بزرگ كنم به جاى اين كه دائماً انگشت اشاره ام را به سوى او بگيرم آن را در رنگ فرو مى بردم و همراه با او نقاشى مى كردم به جاى اين كه دائم كارهايش را تصحيح كنم با او ارتباط برقرار مى كردم
|
|
به جاى اين كه دائم به ساعت نگاه كنم به او نگاه مى كردم سعى مى كردم كمتر بدانم و بيشتر توجه كنم بيشتر با او دوچرخه سوارى مى كردم و بادبادك هاى بيشترى را همراه با او به هوا مى فرستادم از جدى بازى كردن دست بر مى داشتم و جداً بازى مى كردم
|
|
در چمنزارهاى بيشترى مى دويدم و به ستارگان بيشترى خيره مى شدم بيشتر بغلش مى كردم و كمتر سقلمه اش مى زدم به جاى اين كه به او سخت بگيرم سخت تأييدش مى كردم اول اعتماد به نفس اش را مى ساختم و بعد خانه اش را كمتر درباره عشق به قدرت با او حرف مى زدم و بيشتر درباره قدرت عشق
|
|
|
|
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان کتاب و خوانندگان آثارشان
|
پیگیری و سفارش تلفنی 88140837
|
|