جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

نارسيس ۳
گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: دكتر عبدالكريم رشيديان

چشمانى مـراقـب خـود

تحليل كريستوفر لاش ازجوامع معاصر بر اساس مفهوم نارسيسيسم

لاش پيدايش خصوصيات شخصيت «خودشيفته» را با ورود سرمايه دارى به مرحله تاريخى جديدى (از توليد به مصرف) مرتبط مى كند و در اين ميان بر سه عامل مهم تكيه مى كند: دگرگونى اخلاق كار، نقش ديوان سالارى و بازتوليد مكانيكى فرهنگ و تكثير تصاوير (سونتاگ).

دگرگونى اخلاق كار

به نظر لاش و بسيارى از متفكران اجتماعى، تا گذشته اى نه چندان دور اخلاق پروتستانى يكى از مهمترين ستون هاى فرهنگ آمريكايى بوده است كه مضامين عمده آن عبارت بود از: وابستگى موفقيت به تلاش ها و ابتكارهاى فردى، قناعت، اعتدال، انضباط شخصى، اجتناب از قرض، زندگى براى آينده (پس انداز، به تعويق انداختن ارضاى نيازها، انباشت سرمايه براى سرمايه گذارى). اما در عصر كاهش انتظارات، ديگر فضايل پروتستانى شورى نمى انگيزند.

اكنون تورم، سرمايه گذارى و پس انداز را مى بلعد و تبليغات، وحشت از مقروض بودن را از بين مى برند و مصرف كننده را ترغيب مى كنند كه امروز بخرد و فردا بپردازد. تبليغات هدفى دوگانه را دنبال مى كند: مصرف را به عنوان گزينه اى براى اعتراض و طغيان عرضه مى كند: تبليغ مصرف، از خود بيگانگى را به يك كالا تبديل مى كند، يعنى مصرف را به عنوان دواى درد كسالت زندگى مدرن عرضه مى كند. (همان: ۷۳). چون آينده هراس انگيز است، فقط احمق ها شادى امروز را به فردا مى افكنند. «حفظ خود» به عنوان هدف زندگى زمين جاى «تكامل خود» را گرفته است (همان: ۵۳-۵۲).

ديوان سالارى

از سوى ديگر برخلاف قرن نوزدهم كه كيش موفقيت تأكيد چندانى بر «رقابت» نداشت و موفقيت را نه با مقايسه با دستاوردهاى ديگران بلكه با مقايسه با ايده آل مجرد انضباط و ايثار اندازه گيرى مى كرد، در قرن بيستم بوروكراتيك شدن كار اتحاديه اى، شرايط پيشرفت شخصى را دگرگون كرده و بوركراسى نوع خودشيفته شخصيت را برجستگى بخشيده است. در رقابت براى تعداد محدودى پست و مقام، پيشرفت وابسته است به قدرت رقابت براى جلب توجه و تأييد مافوق ها، اعتماد به نفس، انرژى و ابتكار و مهم تر از همه تلاش براى اعمال جاذبه شخصى و استفاده از روابط شخصى (هنر گفت وگو، مد و «فرهنگ»). مديريت كردن روابط با اشخاص و تبحر در تأثيرگذارى بر ديگران جوهره پيشرفت دانسته مى شد (تصوير برنده بودن ديل كارنگى) (همان: ۵۸ـ ۵۷)

به عقيده لاش، فرد خودشيفته على رغم اين كه از اختلال شخصيتى در رنج است اما خصوصيات زيادى دارد كه موجب پيشرفت او در نهادها و سلسله مراتب ديوان سالارانه مى شود. از جمله: استفاده از روابط شخصى براى ارتقا؛ جلوگيرى از وابستگى هاى عميق عاطفى و شخصى براى حفظ آزادى عمل خود؛ اراده تأثيرگذارى شخصى بر ديگران؛ خواست شناخته شدن در چشم ديگران به عنوان «برنده»؛ عدم وفادارى حتى به شركتى كه برايش كار مى كند؛ ترس از راكد شدن. به عبارت ديگر نگاه مدير به جهان نگاه نارسيست است كه جهان را آئينه اى از خودش مى بيند و فقط تا جايى به رويدادهاى بيرونى علاقه مند است كه تصوير خود او را بازتاب دهد.

نارسيسيسم معاصر نوعى «خودبودگى» وابسته به تأييد ديگران است كه در عين حال نارسيست آنها را خوار مى دارد. براى مدير مؤسسه قدرت نه در پول و نفوذ، بلكه در «وزن»، در «تصوير برنده بودن»، در «اشتهار به برنده بودن» نهفته است، زيرا «قدرت در چشمان بينندگان است و هيچ مرجعى عينى ندارد.» (همان: ۴۵).

در زمانه ما حذف مهارت نه فقط از كار يدى بلكه از كارهاى مربوط به «يقه سفيدان»، شرايطى را به وجود آورده است كه در آن نيروى كار عمدتاً شكل «شخصيت» را به خود گرفته است تا شكل «قدرت و هوش» را. مردان و زنان به يكسان بايد تصويرى جذاب از خود به نمايش بگذارند و هم بازيگر و هم خبره در شناخت اجراى خودشان باشند. در حالى كه مفهوم قرن هفدهمى از شخصيت بر عناصر مشترك طبيعت بشرى تأكيد مى كرد، از قرن نوزدهم به بعد اندك اندك شخصيت بيان يكه و بى همتاى ويژگى هاى فردى دانسته شد. نمودهاى ظاهرى ناخواسته انسان درونى را بيان مى كردند. «وسواس درباره اطوار و حركات ظاهر و جزئيات لباس و آرايش و غيره» (همان: ۹۲).

بازتوليد مكانيكى فرهنگ و تكثير تصاوير

لاش با تكيه بر تحقيقات سونتاگ درباره عكاسى، معتقد است كه ما در گردابى از تصويرها و طنين ها زندگى مى كنيم كه تجربه را متوقف و با حركت آهسته به عقب برمى گردانند. دوربين ها و دستگاه هاى ضبط نه فقط تجربه ها را ثبت و ضبط مى كنند بلكه با تغيير كيفيت آنها، به بخش اعظم زندگى مدرن كيفيت يك اتاق پژواك صدا، يك تالار آينه را مى بخشند. زندگى به صورت توالى تصويرها و سيگنال هاى الكترونيكى، تأثيرات ثبت و بازنمايى به وسيله عكسبردارى، تصاوير متحرك، تلويزيون و ترفندهاى پيچيده ضبط درمى آيد. «واقعيت بيش از پيش شبيه چيزى مى شود كه ما با دوربين مى بينيم» (سونتاگ). ما به ادراكاتمان بى اعتماديم مگر اين كه دوربين آن را تأييد كند.

«در ميان بسيارى استفاده هاى نارسيسيستى كه سونتاگ به دوربين نسبت مى دهد «مواظبت از خود» [پاييدن خود]از مهمترين آنهاست. نه فقط به اين دليل كه وسيله فنى بررسى و معاينه خود را در اختيار مى گذارد، بلكه به اين دليل كه حس خودبودگى را به مصرف تصاوير خود وابسته مى كند و در عين حال واقعيت جهان خارج را مورد ترديد قرار مى دهد. با حفظ تصاوير خود در مراحل مختلف رشد و تكامل، دوربين به تضعيف ايده قديمى تر «تكامل به عنوان تربيت اخلاقى» كمك كرده و ايده منفعلانه ترى را رشد مى دهد كه تكامل را طى كردن مراحل زندگى در زمان مناسب و با ترتيب مناسب مى داند. جاذبه رايج چرخه زندگى تجسم اين آگاهى است كه موفقيت در سياست يا كسب كار، به دستيابى به اهداف معينى طبق برنامه زمان بندى شده وابسته است؛ اما در عين حال بازتاب سهولت ضبط الكترونيكى تكامل است.

اين امر ما را متوجه دگرگونى فرهنگى ديگرى مى كند كه پاسخى نارسيسيستى را روشن مى كند و در اين مورد تأييديه اى فلسفى براى آن فراهم مى كند: ظهور يك ايدئولوژى درمان گرايانه كه برنامه زمان بندى هنجارگونه اى از تكامل روان شناختى را علم مى كند و نگرانى درباره معاينه خود را بيشتر تشويق مى كند. ايده تكامل بهنجار اين هراس را ايجاد مى كند كه هر انحرافى از هنجار داراى منشأيى آسيب شناختى است. پزشكان آئين «چك آپ» منظم را باب كرده اند (كه توسط دوربين ها و ساير ابزارهاى ضبط انجام مى شود) و اين ايده را در مشتريان شان تقويت كرده اند كه سلامتى به نظارت هميشگى و تشخيص زودهنگام نشانه بيمارى با تكنولوژى هاى درمانى وابسته است. مشترى فقط هنگامى از نظر جسمى يا روانى احساس امنيت مى كند كه عكس اشعه ايكس او سلامتش را تأييد كند.» (همان: ۴۹ـ۴۸)

به طور كلى اشكال جديد اجتماعى اشكال جديد شخصيت را ايجاب مى كنند و شرايط اجتماعى امروز غرب ذهنيتى را كه خواستار بقا و آرامش ذهنى است و حساسيتى درمان گرايانه دارد و «حفظ زندگى» را «برترين صورت خردمندى» مى شمارد رشد داده است.

به عقيده لاش مفهوم خودشيفتگى راهى براى درك تأثير روان شناختى دگرگونى هاى كنونى عرضه مى كند، البته بى آن كه ادعا كند اين مفهومى كاملاً ساخته و پرداخته است. «اين مفهوم براى ما تصوير قابل قبولى از شخصيت «آزادشده» زمان ما با جاذبه اش، شبه آگاهى خود از شرايطش، با خود بيمارپندارى اش، با تهى بودگى حفاظت كننده اش [در مقابل صدمات محيطى]، با پرهيزش از وابستگى عاطفى، با ناتوانى اش از ندبه و ترسش از پيرى و مرگ، فراهم مى كند.» (همان: ۵۰).

جلوه خودشيفتگى به گونه اى واقع گرايانه، بهترين شيوه كنار آمدن با تنش ها و اضطراب هاى زندگى مدرن را نشان مى دهد و شرايط اجتماعى، غالب خصوصيات نارسيسيستى را به درجات مختلف در هر كس تقويت و ايجاد مى كنند. اين شرايط، خانواده را نيز كه ساخت هاى بنيادى و نهفته شخصيت را شكل مى دهد دگرگون كرده اند. جامعه اى كه از نداشتن آينده مى ترسد، توجه چندانى به نيازهاى نسل بعد ندارد و حس غالب ناپيوستگى و انقطاع تاريخى تأثيرى مخرب بر خانواده دارد.

والدين [جامعه] مدرن كه سعى مى كنند احساس عزيز بودن را در كودكانشان به وجود آورند، در عين حال نوعى سردى [در روابط] را پنهان نمى كنند. يعنى دورى كسانى را كه چيز چندانى براى نسل بعدى ندارند و در همه حال براى ارضاى نيازهاى خودشان اولويت قائل اند. تركيب جدايى عاطفى با سعى در متقاعد كردن كودك نسبت به جايگاه ممتازش در خانواده، نمونه خوبى از ساختار شخصيت خودشيفته را در اختيار ما مى گذارد.» (همان).

قسمت قبل   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837