جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  09/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

داستان پيدايش كاغذ ۱
گروه: مقالات عمومي

كاغذ، توز يا خدنگ


كاغذ ماده‌اى است كه از چوب گياهان فراهم مى‌شود و بيش‌تر براى نوشتن به كار مى‌رود. با اين همه، از كاغذ براى بسته‌بندى، آرايش درونى ساختمان، صافى‌هاى صنعتى و پژوهشى و كارهاى ديگر نيز بهره مى‌گيرند. چينى‌ها نخستين مردمانى بودند كه بيش از 2 هزار سال پيش كاغذهايى مانند كاغذهاى امروزى ساختند.

ايرانيان شيوه‌ى ساختن كاغذ را از چينى‌ها آموختند و آن را بهبود بخشيدند. شهر سمرقند براى سال‌ها بزرگ‌ترين مركز ساختن و خريد و فروش كاغذ بود. سپس، در شهرهاى ديگر، از جمله بغداد، دمشق، قاهره، مغرب، جزيره‌ى سيسيل و شهرهاى مسلمان‌ نشين اسپانيا، كارخانه‌هاى كاغذسازى به راه افتاد .

ريشه لغوي


كلمه كاغذ ، از واژه چيني كاكتز گرفته شده است. (نام فارسي آن را رخنده يا پرزه است.) انسان اوليه ، به‌تدريج كه نياز به تصوير كردن اشياء ، يادداشت كردن وقايع و ارسال پيام هاي كتبي را درك كرد، اهميت و ضرورت شيئي كه بتواند بر روي آن اثر به جا ماندني را ثبت كند، دريافته بود و همواره در راه دستيابي به آن تلاش مي‌كرد.
در بين النهرين از لوحه‌هاي گلي ، در مصر (1838 ق.م) از پاپـيروس ، در چين از حكاكي بر روي لوحه‌هاي چوبي و نمد با قلم مو و پارچه ابريشمي ، اين منظور را عملي مي‌كردند. با توجه به اينكه صنعت نمد مالي در خاور دور ، سن٧ت و متداول بود، فردي چيني به نام "تسائي لون" (105 ميلادي) از قطعات كهنه و اضافي ابريشم ، خمير و بعد ، ورقه‌هايي به صورت نمد درست كرد و از آن به كمك قلم مو براي نقاشي و نوشتن استفاده كرد و بعد به جاي ابريشم ، چوب خيزران و درخت توت را بكار گرفت. در حقيقت ، بايد او را اولين مخترع كاغذ در دنيا دانست.

نوشتن پيش از كاغذ

پيش از ساختن كاغذ، مردمان باستان براى ماندگار كردن نظرهاى خود از كنده‌كارى روى سنگ و چوب و لوح‌هاى گلى بهره مى‌گرفتند. سومرى‌ها از هزاره‌ى چهارم پيش از ميلاد بر لوح‌هاى گلى مى‌نوشتند. بابلى‌ها اين روش را از سومرى‌ها آموخته و كتاب‌خانه‌ى بزرگى از لوح‌هاى گلى درست كرده‌ بودند. آن‌ها گل را به صورت ورقه‌اى كلفت در مى‌آوردند و پيش از آن كه خشك شود، دانسته‌هاى خود را به خط ميخى روى آن كنده‌كارى مى‌كردند. سپس، آن را در آفتاب خشك مى‌كردند يا در كوره‌‌هاى سفال‌پزى، مى‌پختند.

از اين لوح‌هاى گلى پخته، شمار زيادى از ويرانه‌هاى شهرهاى باستانى ميان‌رودان، به‌ويژه بابل، به دست آمده است. نوشتن روى ورقه‌هاى مسى، برونزى و گاهى طلا نيز انجام مى‌شد كه لوح‌هاى زرين دوره‌ى هخامنشى‌ها از نمونه‌هاى آن‌هاست.

دست‌كم از هزاره‌ى دوم پيش از ميلاد، آدميان آموختند كه مى‌توانند از پوست جانوران كاغذ چرمى(پارشمن) بسازند. ايرانيان روى پوست گاو، گاوميش و گوسفند و رومى‌ها بر پوست خر وحشى مى‌نوشتند. پوست‌ها پس از دباغى و صيقل‌كارى به اندازه‌ى نازك و نرم از كار در‌ مى‌آمدند كه در زيبايى و نيكويى شاهكار به شمار مى‌آمدند. پارشمن ايرانى ويژگى‌هاى بهترى داشت. براى نمونه، ايرانيان براى از بين بردن بوى ناخوشايند چرم، در روند ساختن پارشمن، به آن گلاب مى‌افزودند. اوستا را نخستين‌بار روى 12 هزار پوست گاو نوشته بودند.

عرب‌ها نيز روى پوست مى‌نوشتند، اما چون گران بود، تنها براى نوشتن چيزهاى بسيار مهم، مانند قرآن و قراردادها و پيمان‌نامه‌ها از آن بهره مى‌گرفتند. آن‌ها نوشته‌هاى خود را بيش‌تر بر استخوان شانه‌ى شتر يا سنگ‌هاى نازك سفيد يا شاخه‌هاى پوست كنده‌ى درخت خرما مى‌نوشتند.

مصريان باستان از نزديك 2 هزار سال پيش از ميلاد ، از گياه پاپيروس، كه گونه‌اى از نى است، كاغذى مى‌ساختند كه به همان نام پاپيروس شناخته ‌شد و امروزه به صورت واژه‌ى Paper در زبان انگليسى ماندگار شده است. مصرى‌ها ساقه‌هاي پاپيروس را به صورت نوارهاى باريكى مى‌بريدند و آن‌ها را به گونه‌اى كنار هم مى‌گذاشتند كه مانند رشته‌هاى پارچه در هم فرو مى‌رفتند. سپس، پاپيروس را در آفتاب خشك مى‌كردند.

به‌زودى، پاپيروس در تمدن‌هاى ديگر، از جمله يونان، روم و ايران، نيز به كار گرفته شد، اما چون آن گياه در همه‌جا نمى‌روييد، كاغذ پاپيروس به فراوانى در دست نبود. البته، به نظر مى‌رسد پاپيروس به دليل ديگرى در ايران چندان به كار نمى‌رفت، چرا كه ابن‌عبدوس جهشيارى از بيان ابوجعفر منصور، خليفه‌ى عباسى، نوشته است كه:" ايرانيان حق داشتند كه جز بر پوست كلفت و نازك بر چيز ديگرى نمى‌نوشتند و مى‌گفتند كه ما جز بر آن‌چه در سرزمين ما فراهم مى‌شود بر چيز ديگرى نمى‌نويسيم."

مردم هندوستان روى برگ و پوست برخى درختان مى‌نوشتند. ابوريحان بيرونى در اين‌باره نوشته است كه مردم بخش‌هاى جنوبى هند برگ‌هاى درختى به نام تارى را، كه مانند درخت نخل و نارگيل است، به هم مى‌چسباندند و روى آن‌ها مى‌نوشتد و سپس آن برگ‌ها را با نخ به هم مى‌چسباندند. شايد به همين دليل باشد كه امروزه به صفحه‌هاى كتاب يا دفتر، برگ مى‌گويند. در سرزمين‌هاى شمالى هند پوست درخت توز را صيقل مى‌دادند و روى آن مى‌نوشتند. سپس برگه‌هاى نوشته شده را شماره مى‌گذاردند و در پارچه‌اى مى‌پيچيدند و نگهدارى مى‌كردند.

نامه‌اى كه پادشاه هند به انوشيروان نوشته بود و مسعودى در مروج‌الذهب به آن اشاره كرده است، بر پوست درخت بوده است. ايرانيان نيز برخى از نوشته‌هاى خود را بر توز، يعنى پوست گياه خدنگ، مى‌نوشتند. ابن‌نديم از بيان ابومشعر بلخى نوشته است كه:" ايرانيان براى آن‌كه نوشته‌هايشان پايدار بماند روى توز مى‌نوشتند كه از درخت خدنگ به دست مى‌آمد و خدنگ همان گياهى است كه چوب محكم دارد و از چوب آن تير براى كمان مى‌سازند." به نظر مى‌رسد رومى‌ها نيز بخشى از نوشته‌هاى خود را روى پوست درختان ماندگار مى‌كردند. چرا كه واژه‌ى لاتين Liber ، به معناى پوست درونى درخت، براى كتاب به كار مى‌رفت.
اكنون نيز به جايى كه كتاب‌ها در آن نگهدارى مى‌شود، Library ، يعنى كتاب‌خانه، مى‌گويند.

   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837