بهزودى، پاپيروس در تمدنهاى ديگر، از جمله يونان، روم و ايران، نيز به كار گرفته شد، اما چون آن گياه در همهجا نمىروييد، كاغذ پاپيروس به فراوانى در دست نبود. البته، به نظر مىرسد پاپيروس به دليل ديگرى در ايران چندان به كار نمىرفت، چرا كه ابنعبدوس جهشيارى از بيان ابوجعفر منصور، خليفهى عباسى، نوشته است كه:" ايرانيان حق داشتند كه جز بر پوست كلفت و نازك بر چيز ديگرى نمىنوشتند و مىگفتند كه ما جز بر آنچه در سرزمين ما فراهم مىشود بر چيز ديگرى نمىنويسيم." مردم هندوستان روى برگ و پوست برخى درختان مىنوشتند. ابوريحان بيرونى در اينباره نوشته است كه مردم بخشهاى جنوبى هند برگهاى درختى به نام تارى را، كه مانند درخت نخل و نارگيل است، به هم مىچسباندند و روى آنها مىنوشتد و سپس آن برگها را با نخ به هم مىچسباندند. شايد به همين دليل باشد كه امروزه به صفحههاى كتاب يا دفتر، برگ مىگويند. در سرزمينهاى شمالى هند پوست درخت توز را صيقل مىدادند و روى آن مىنوشتند. سپس برگههاى نوشته شده را شماره مىگذاردند و در پارچهاى مىپيچيدند و نگهدارى مىكردند. نامهاى كه پادشاه هند به انوشيروان نوشته بود و مسعودى در مروجالذهب به آن اشاره كرده است، بر پوست درخت بوده است. ايرانيان نيز برخى از نوشتههاى خود را بر توز، يعنى پوست گياه خدنگ، مىنوشتند. ابننديم از بيان ابومشعر بلخى نوشته است كه:" ايرانيان براى آنكه نوشتههايشان پايدار بماند روى توز مىنوشتند كه از درخت خدنگ به دست مىآمد و خدنگ همان گياهى است كه چوب محكم دارد و از چوب آن تير براى كمان مىسازند." به نظر مىرسد رومىها نيز بخشى از نوشتههاى خود را روى پوست درختان ماندگار مىكردند. چرا كه واژهى لاتين Liber ، به معناى پوست درونى درخت، براى كتاب به كار مىرفت. اكنون نيز به جايى كه كتابها در آن نگهدارى مىشود، Library ، يعنى كتابخانه، مىگويند.
|