جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  29/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

در خويشتن داري و ترتيب خوردن و آيين آن
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده

بدان اي پسر كه مردمان عامه را در شغلهاي خويش ترتيب و اوقات پديد نيست، بوقت و ناوقت به ننگرند. و بزرگان و خردمندان هر كاري را از آن خويش وقتي پديد كردند ، بيست و چهار ساعت شبانروزي بر كارهاي خويش ببخشيدند.

ميان هر كاري تا هر كاري را فرقي و وقتي نهادند و حدي و اندازه اي پديد كردند تا كارهاي ايشان بيكديگر اندر نياميزد و خدمتگاران ايشان را نيز معلوم بود كه بهر وقتي بچه كار مشغول بايد بودن تا شغلهاي ايشان همه بر نظام باشد.

اما اول بحديث طعام خوردن، بدانكه: عادت مردمان بازاري چنان رفته است كه بيشتر طعام بشب خوردند و آن سخت زيان كارست. دايم با تخمه باشند. و بخورند و بدان مشغول باشند و اين عادت ستوران باشد كه هرگه كه علف يابند همي خورند. و مردمان خاص و محتشمان بشبان روزي اندر يكبار نان خورند و اين اندر طريق خويشتن داري نيكوست وليكن تن ضعيف گردد و مرد بي قوت بود.

پس چنان صواب تر كه مردم محتشم بامداد بخلوت مسكنه بكند و آنگاه بيرون آيد و بكدخدايي خويش مشغول شود تا نماز پيشين بكند، آن قدر كه ترا بود نيز رسيده باشد؛ و آن كساني كه با تو نان خورند حاضر فرماي كردن تا با تو نان خورند. اما نان بشتاب مخور و آهسته باش؛ و بر سر نان با مردمان حديث همي كن چنانكه در شرط اسلامست ولكن در سر پيش افگنده دار و در لقمه مردمان منگر.

حكايت شنودم كه: وقتي صاحب عب٧اد نان همي خورد با نديمان و كسان خويش. مردي لقمه در كاسه برداشت، مويي در لقمه او بود مرد همي نديد. صاحب او را گفت: اي فلانموي از لقمه بردار. مرد لقمه از دست فرو نهاد و برخاست و برفت.

صاحب فرمود كه: باز آريدش و پرسيد كه: اي فلان چرا نان نيم خورده از خوان ما برخاستي؟ اين مرد گفت: مرا نان آن كس نبايد خورد كه تاي موي در لقمه من بيند. صاحب سخت خجل شد از آن حديث.

اما تو بخويشتن مشغول باش نخست بر بوارد خوردن درنگ همي كن، آنگه بعد از آن كاسه فرماي نهادن. و رسم محتشمان دو گونه است: بعضي نخست كاسه خويش فرمايند نهادن آن وقت از آن قوم، و بعضي نخست آن قوم فرمايند نهادن آنگه آن خويش و اين نيكوتر كه اين طريق كرمست و آن طريق سياست.

اما بفرمايند تا چون كاسه آرند از لوني بلوني روزگار برند كه همه شكمها يكسان نه باشد چنان كه چون از خوان برخيزي كم خوار و بسيار خوار هر دو سير باشند. و اگر پيش تو خوردني بود كه پيش ديگران نه بود ديگران را از اين نصيبي همي كن. و بر سر نان بر ترش روي مباش و بر خوان سلار برخيزد جنگ مكن كه: فلان خوردني نيكست يا فلان خوردني بدست و اين سخن خود بيابي ديگر گفته آيد.

- هر كاري را از آن خويش وقتي پديد كردند: يعني براي هر كاري زماني مشخص نمودند
- تخمه: سوء هاضمه و اختلال د رهضم غذا
- نماز پيشين: نماز ظهر
- بوارد: بكسر اول و ثاني بمعني ترشي است
- لون: رنگ
- روزگار برند: مهلت دهند

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837