جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

در مهمان كردن و مهمان شدن
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: عنصرالمعالي كيكاوس بن اسكندربن قابوس

اما مردمان بيگانه را هر روز مهمان مكن كه هر روز بسزا بحق مهمان نتواني رسيد. بنگر تا بيك ماه چند بار ميزباني خواهي كردن:
آنكه سه بار خواهي كردن يك بار كن و نفقاتي كه در آن سه مهماني خواهي كردن درين يك مهماني كن تا خوان تو از همه عيبي بري بود و زبان عيب جويان بر تو بسته بود. و چون ميهمانان در خانه تو آيند هر كسي را پيش باز همي رو و تقربي همي كن اندر خور ايشان و تيمار هر كسي بسزا همي دار چنانكه بوشكور بلخي گويد:

كرا دوست مهمان بود ورنه دوست
شب و روز تيمار مهمان بروست

اگر وقت ميوه بود پيش از آنان خوردن ميوهاي تر و خشك پيش ايشان نه تا بخورند. و يك زمان توقف كن آنگاه مردمان را بنان بر و تو منشين تا آنگاه كه مهمانانت بگويند، چون يكبار بگويند:

بنشين و با ما مساعد كن، تو گوي: شايد بنشينم؟ بگذاريت تا خدمت كنم. و چون يكبار ديگر تكرار كنند بنشين و با ايشان نان خور. اما فرود همه كس نشين مگر مهماني سخت بزرگ بود كه نشستن ممكن نباشد. و عذر مخواه از مهمان كه عذر خواستن طبع بازاريان بود.

هر ساعت مگوي كه: اي فلان نان نيك بخور ، هيچ نمي خوري، بجان تو كه شرم نداري، من خود سزاي تو چيزي نتوانستم كردن، ان شاءالله بار ديگر عذر اين باز خواهم، كه اين نه سخنان محتشمان باشد، لفظ كسي بود كه بسالها مهماني يكبار كند از جمله بازاريان، كه از چنين گفتار مردم خود شرم زده گردد و نان نتواند خوردن و نيم سير از نان برخيزد.

و ما را بگيلان رسميست خوب، چون مهماني را بخوان برند كوزه هاي آب و خوردني در ميان خوان بنهند و مهمان خداي و پيوستگان او از آنجا بروند مگر يك كس از دور بيايد بهر كاسه نهادن را تا مهمانان چنانكه خواهند نان بخورند. آنگه ميزبان پيش آيد، و رسم عرب هم اينست. و چون مهمانان نان خورده باشند، بعد از دست شستن، گلاب و عطر فرماي و چاكران و بندگان مهمانان را نيكو تعهد كن كه نام و ننگ ايشان بيرون برند .

اما بدانكه حق مهمان نگاه داشتن واجبست ولكن حق آن مهمان كه بحق شناسي ارزد نه چنان كه هر قلاشي را بخانه بري وانگه چندين تواضع فرمايي كه اين مهمان منست، بدانكه اين تقرب با كه بايد كردن.

فصل اگر مهمان شوي مهمان هر كس مشو كه حشمت را زيان دارد. و چون شوي سخت گرسنه مشو و سير نيز مشو كه اگر نان نتواني خوردن ميزبان بيازارد و اگر بافراط خوري زشت باشد. و چون در خانه ميزبان شوي جايي نشين كه جاي تو باشد. و اگر خانه آشنايان تو باشد و ترا ولايتي باشد در آن خانه، بر سر نان كارافزايي مكن، با چاكران ميزبان مگوي كه: اي فلان، اين طبق بدان كه جاي نه و اين كاسه فلان جاي نه يعني كه من ازين خانه ام.

مهمان فضولي مباش و بنان و كاسه ديگران ديگران را تقرب مكن. و چاكر خويش را زله مده كه گفته اند كه «الز٧لة٧ زلة٧.»

- نفقات: جمع نفقه يعني هزينه ها
- بمعني هر كسي كه دوست و بيگانه مهمانش شود
- فرود همه كس نشين: يعني پايين تر از همه بنشين
- نان نيك بخور: خوب غذا و طعام بخور
- تعهد كردن: در اينجا يعني ملاحظه كردن، در پذيرائي از نظر دور نداشتن
- نام و ننگ ايشان بيرون برند: يعني نيكي و احسان و بدي و زشتي تو را در خارج باز مي گويند
- قلاش: مردم بي نام و ننگ و بي چيز و مفلس و حيله باز و مكار و ميخواره و خراباتي
- بيازارد: دلتنگ شود، آزرده خاطر شود
- فضولي: افزوني و زيادتي و بيهوده گوي و كسي كه بيموقع در هر كاري دخالت كند و پر گوئي نمايد
- الز٧لة٧ زلة٧: غذايي كه از سفره مهماني يا خانه دوستان و خويشاوندان با خود برند نشانگر پستي و دنائت است

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837