جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  30/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

در جمع كردن مال
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: عنصرالمعالي كيكاوس بن اسكندربن قابوس

اي پسر خويشتن را از فراز آوردن مال غافل مدار ولكن از بهر چيز مخاطره مكن. و جهد كن تا هر چه فراز آوري از نيكوترين روي بود تا بر تو گوارنده بود. و چون فراز آوردي نگاه دار و بهر باطل از دست برمده كه نگاه داشتن سخت تر از فراز آوردنست.

و چون بهنگام دربايستي خرج كني جهد كن تا عوض آن زود باز جاي نهي كه چون براي خرج همي برداري و عوض آن باز جاي ننهي اگر گنج قارون بود هم روزي اسپري شود. و نيز چنداني دل در چيز مبند كه ويرا ابدي شناسي تا اگر وقتي اسپري شود سخت دل تنگ نباشي. و اگرچه چيز بسيار بود تو بتقدير و بتدبير بكار بر كه اندكي بتقدير و تدبير بهتر كه بسياري بي تقدير و تدبير.

و اگر بسياري از تو بماند دوستر دارم كه باندكي نيازت اوفتد، چه گفته اند كه چيزي كه بدشمنان ماند به كه از دوستان خواهي . و سخت داشتن به از سخت جستن ، و اگر چه كم مايه چيز بود نگاه داشتن واجب دان كه هر كه اندك مايه نداند داشتن بسيار هم نداند داشتن. كار خودش به دان كه كار كسان، وزكاهلي ننگ دار كه كاهلي شاگرد بدبختي است.

رنج بردار باش از آنچه چيز از رنج گرد شود نه از كاهلي و چنانكه از رنج فراز آيد از كاهلي برود كه حكيمان گفته اند: كوشا باشيد تا آبادان باشيد و خرسند باشيد تا توانگر باشيد و فروتن باشيد تا بسيار دوست باشيد. پس آنچه از رنج و جهد بدست آيد از كاهلي و غفلت از دست بدادن نه خوب بود و نه از خرد بود كه هنگام نياز پشيماني سود ندارد. ولكن چون رنج خود بري كوش كه بر هم تو خوري . و اگر چه چيز عزيزست از سزاوار دريغ مدار كه بهمه حال كس چيز بگور نبرد. اما خرج باندازه دخل كن تا نياز در تو راه نيابد كه نياز همه نه در خانه درويشان باشد بل كه نياز اندر خانه اي بود كه دخل درمي بود و خرج درمي و حبه اي، هرگز آن خانه بي نياز نبود. و بي نيازي در آن خانه بود كه درمي دخل بود و درمي كه حبه اي خرج؛ هر كرا خرج از دخل كمتر بود هرگز خلل در خانه او راه نيابد.

و بدانچه داري قانع باش كه قانعي دوم بي نيازست كه هران روزي كه قست تست آن خود بي گمان بتو رسد. و هر كاري كه آن بسخن نيكو يا بشفاعت مردمان نيكو گردد چيز بران كار بذل مكن كه مردم بي چيز را هيچ قدر نبود. بدانكه مردمان عامه همه توانگران را دوست دارند بي نفعي و همه درويشان را دشمن دارند بي ضرري كه بترين حال مردم نيازمنديست.

بدانكه هر خصلتي كه آن ستايش توانگرانست هم آن خصلت نكوهش درويشانست. و آرايش مردم در چيز دادن بين و قدر هر كس بر مقدار آرايش آن كس شناس اما اسراف را شوم دان و هر چه خداي تعالي آنرا دشمن دارد آن بر بندگان خداي تعالي شوم بود و خداي تعالي همي گويد:« ولا تسر فو ان٧ه لا يحب٧ المسرفين» چيزي كه خداي تعالي آن را دوست ندارد تو نيز مدار. هر آفتي را سببي هست سبب درويشي اسراف دان و نه همه اسراف خرج نفقات بود كه در خوردن و در گفتن و در كردن و در همه شغل بود، در جمله كارها اسراف مذموم است از آنچه اسراف تن را بكاهد و نفس را برنجاند و عقل را برماند و زنده را بميراند .

نه بيني كه زندگاني چراغ از روغن است اما اگر بي حد و اندازه روغن اندر چراغ دان افگني، چنانكه از نوك چراغ دان بيرون آيد و بر سر فتيله بيرون گذرد، بي شك چراغ بميرد؛ همان روغن كه از اعتدال سبب حيوة او بود از اسراف سبب ممات او بود. پس معلوم شد كه تنها نه از روغن زنده بود بلكه از اعتدال روغن زنده بود و چون از اعتدال بگذرد اسراف پديد آيد هم بدان روغن كه زنده بدان بود بميرد. و خداي عز٧وجل٧ اسراف را بدين سبب دشمن دارد و حكما نپسنديده اند اسراف كردن در هيچ كار كه عاقبت مسرفي همه زيان است.

اما زندگاني خويش نيز تلخ مدار و در روزي بر تن خويش مبند و خود را بتقدير نيكودار و آنچه در بايست بود تقصير مكن، بر خويشتن هزينه كن كه چيز اگر چه عزيزست آخر از جان عزيزتر نيست. جهد كن تا آنچه فراز آري بصلاح بكار بري و چيز خويش جز بدست بخيلان مسپار، بر مقامر و سيكي خوار هيچ چيز استوار مدار و همه كس را دزد پندار تا چيز تو از دزد ايمن بود.

و در جمع كردن چيز تقصير مكن كه هر كه در كار خويش تقصير كند از سعادت هيچ تو فيري نيابد و از غرضها بي بهره ماند ازيرا كه تن آساني در رنج است و رنج اندر تن آساني چنانكه آسودن امروز رنج فردايين است و رنج امروزين آسايش فردايين. و هرچه از رنج و بي رنج بدست آيد زود جهد آن كن كه از هر درذمي دو دانگ بنفقات خويش و آن عيالان خويش بكاربري، اگرچه دربايست بود و محتاج باشي بيش ازين بكارمبر. چون دو دانگ ازين روي بكار بري دو دانگ ذخيره بنه از بهر روز ضرورت را و پشت بروي كن و بهر خللي از وي ياد ميار؛ يا بگذار از بهر وارثان خود را يا روز ضعيفي و پيري را تا فريادرس تو باشد. و آن دو دانگ ديگر كه باقي بماند بتجمل خويش كن و تجمل آن كن كه نميرد و كهن نشود چون جواهر و سيمينه و زرينه و برنجينه و مسينه و رويينه و آنچه بدين ماند.

پس اگر بيشتر چيزي بود بخاك بده كه هرچه بخاك بدهي هم از خاك يابي و مايه دايم برجاي بود و سود حلال روان. و چون تجمل ساختي بهر ضرورتي و دربايستي كه ترا بود تجملي از خانه مفروش و مگوي كه: اي مرد اكنون ضرورتست بفروشم و وقتي ديگر كه به ازين بكار آيد باز خرم كه اگر بهر خللي چيزي از تجمل خانه بفروشي باوريد عوض باز خريدن، عوض باز خريده نيابد و آن خود از دست تو بشود و خانه تهي گردد. پس روزگاري بر نيايد كه تا تو مفلس گردي. و نيز بهر ضرورتي كه ترا بود وام مكن و چيز خويش بگر و منه و البته زر بود مستان و وام خواستن ذليلي و كم آزرمي بود. و تو تا بتواني كس را وام مده خاصه دوستان را كه از بازخواستن آزار بزرگتر ازان بود كه از نادادن.

پس اگر بدادي درم اوام داده را از خواسته خويش مشمر و اندر دل چنان دان كه اين درم بدين دوست خويش بخشيدم تا وي باز ندهد از وي طلب مكن تا باستقضا دوستي منقطع نشود كه دوست را زود دشمن توان كرد اما دشمن را دوست گردانيدن مشكل بود كه آن كار كودكانست و اين كار پيران عاقل بود. و از هر چيزي كه ترا بود مستحق را بهره كن و از چيز مردمان طمع مدار كه تا بهترين همه مردمان باشي و چيز خويش را از آن خويش دان و چيز ديگر از آن ديگران تا بامانت معروف شوي و مردم را بر تو اعتماد افتد و ازين قبل هميشه توانگر باشي «والله اعلم».

- اسراف مكنيد كه خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد
- اعتدال: ميانه روي
- مسرفي: ولخرجي
- هزينه كن: خرج كن
- مقامر: بضم ميم يعني قماركننده و قمارباز
- سيكي خوار: بكسر سين و فتح يا يعني شرابخوار
- عيالان: جمع عيال بمعني زن و فرزندان و اهل خانه كه سرپرستي و مخارج آنان بعهده مرد است.
- سيمينه: آنچه از نقره ساخته مي شود
- وام مكن: قرض مگير
- ذليلي: تذلل و خواري
- كم آزرمي: در اينجا يعني مسكن
- اوام: صورت ديگري است از وام و فام بمعني قرض
- استقضا: طلب حق نمودن
- از اين قبل: از اين طريق

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837