جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

نشانه هاى پارسى در مصر
گروه: گزارشات
نویسنده: محسن ميرزايى

هنگامى كه «كمبوجيه» پسركورش كبير مصر را در سال ۵۲۵پيش از ميلاد مسيح فتح كرد، اين سرزمين كهنسال سه هزاره فرهنگ و مدنيت را پشت سرگذاشته بود در كاخ هاى تخت جمشيد و شوش نشانه هنر حجاران مصرى را به آسانى رديابى مى توان كرد زمانى كه سربازان «كمبوجيه دوم» پادشاه هخامنشى و پسر كوروش كبير، مصر را در سال ۵۲۵پيش از ميلاد فتح كردند، اين سرزمين كهنسال سه هزاره فرهنگ و مدنيت را پشت سرگذاشته و دوران پادشاهيهاى قديم ـ ميانه و جديد را تجربه كرده بود.
مى دانيم كه تاريخ مصر باستان برحسب سنتى كهن به سلسله هاى پادشاهان تقسيم بندى شده است كه با تأسيس پادشاهى «تين» ـ Thinite Kingdom از سلسله اول در اواخر هزاره چهارم پيش از ميلاد (۳۳۰۰ تا ۲۸۹۵پ.م) با وحدت سرزمينهاى كرانه نيل از سرچشمه هاى آن در «نوبى» ـNobia تا دلتاى آن در حوالى اسكندريه، آغاز مى گردد و برسى سلسله شاهى شامل مى شود. قبل از پادشاهى «تين» يعنى دوره كهن پيش از سلسله ها (پيش از تاريخ) سرزمين مصر به دو بخش شمالى با پايتختى «بوتو» BUTTO و جنوبى با مركزيت «ال كاب» ـEl Kab تشكيل مى شد و سلاطين هر دو قلمرو خود را خدمتگزار رب النوع واحدى به نام «هوروس» ـ Horus مى ناميدند.
نهايتاً با تسلط جنوب (مصرعليا) برشمال (مصر سفلى) در ۳۲۰۰ پ . م اتحاد دو قلمرو هم از نظر سياسى و هم مذهبى برقرارشد . لوحه يافت شده در مقبره «نارمر»ـNarmer در «هيراكون پوليس» ـ Hierakonpolis(مصرعليا) ، از سنگ سبز رنگ شيستى كه در حال حاضردر موزه قاهره نگهدارى مى شود، حاوى صحنه پيروزى «نارمر» پايه گذار اتحاد بردشمن شمالى خود است. اين لوحه به شكل سپرى است كه در بالاى آن نام پادشاه باعنوان «هوروس» بين دو سرگاو كه نماد ربة النوع «هاتور» ـ Hoathor است با خط هيروگليف (كه بتازگى اختراع شده بود) نوشته شده است.
در قسمت پايين يك طرف لوح ظاهراً غلبه پادشاه را برسكنه دلتا نشان مى دهد. در روى ديگر «نارمر» در يك دست گرزى را بلند كرده و با دست ديگر موى سر دشمن خود را كه در مقابل او به زمين افتاده چنگ زده است. سند قديم تر از لوح نارمر، يك سر گرز سنگ آهكى است كه اينك در موزه قاهره موجود است. بر روى اين گرز «پادشاه عقرب» را (مصرشناسان از آنجايى كه نام اين پادشاه همواره با علامت عقرب نوشته شده، آن را پادشاه عقرب نام داده اند) در حال غلبه بر مردم دلتا نشان داده است.
از اين وقايع آغازين تاريخ مصر باستان تا ورود ايرانيان ۲۷ سلسله بر مصر حكومت رانده اند و با احتساب سه سلسله كه بعد از فتح مصر توسط كمبوجيه و شكست بعدى ايرانيان، حاكم مصر بودند، جمعاً سى سلسله پادشاهى را در اين سرزمين كهنسال مى توان نام برد. ايرانيان پاى در كشورى نهادند كه از تاريخى پربار و درخشان برخوردار بود و مردمان فرهيخته و با فرهنگى در آن مى زيسته اند. هنر و تمدن باستانى مصر نقش بسزايى در شكل گيرى و تداوم و تكامل فرهنگ بشرى داشته است.
آنان خط تصويرى «هيروگليف» ـ Hieroglyph را تقريباً همزمان با ميخى ايدئوگرام ـ Ideogram سومرى در سده هاى پايانى هزاره چهارم پ. م به عنوان ارمغانى گرانبها به ميراث نهاده بودند، موفق به خلق يادمانهاى عظيم چون اهرام ثلاثه (جيزه) و مقابر صخره اى دره شاهان در «تبس ـ Thebes» و معابد حجيم و بزرگى چون «كارناك ـ Karnak» شده بودند كه از عجايب ساخت و سازهاى انسانى به شمار مى روند. هزاران هزار اثر هنرى گرانبها از مجسمه و نقاشى ديوارى و حجارى بر دل صخره ها گرفته تا اشياى سيمين و زرين و جواهرات ارزشمند و...
كه امروز آذين بخش موزه ها و مجموعه ها است، همه محصول ذهن پويا و خلاق مصريان است. طبيبان و دانشمندان مصرى به مرحله اى از ابداع و تكامل رسيده بودند كه به قول «هرودوت» انواع بيماريهاى سخت را معالجه مى كردند. روش موميايى كردن اجساد گرچه منحصر به مصريان نبوده، اما كار آنان در اين زمينه بسيار متمايزتر و شاخص تر بوده است.
هنر و فرهنگ مصر باستان در ميان فرهنگهاى همزمان خود از تداوم و جامعيت خاصى برخوردار بوده است و به قول «افلاطون» هنر مصر در طول سه هزار سال همچنان ثابت و تغيير نيافته به حيات خود ادامه داده است. با اين تفاصيل، ايرانيان كه خود از فرهنگ و تمدنى والا برخوردار بودند، در مواجهه با مصر نه همچون يك ملت مغلوب و شكست خورده، بلكه با ديدى موسع به نوعى بده بستان فرهنگى مبادرت كردند.

در ساختمان قصور هخامنشى تخت جمشيد و شوش حجاران هنرمند مصرى به ايران آورده شدند و نشانه هنر آنها را در اين دو پايتخت هخامنشيان به وضوح مى توان رديابى كرد. خود داريوش هم به معاضدت و همكارى هنرمندان و صنعتگران اغلب ممالك و مصر در كتيبه اى اشاره دارد. در سال ۱۹۷۲ ميلادى (۱۳۵۱ شمسى) در كاوشهاى هيأت فرانسوى در شوش يك مجسمه سنگى بدون سر از داريوش اول به دست آمد كه هم اينك در موزه ملى ايران (ايران باستان) نگهدارى مى شود. سر اين مجسمه كه شكسته شده، با تمام مساعى و جست و جوى كاوشگران يافت نشد.
داريوش كه رداى معمول شاهان هخامنشى را به تن كرده، گرزى كوچك در دست راست و يك گل (نيلوفر) در دست چپ دارد. در چين رداى داريوش و بر كمر او به خط ميخى عيلامى و هيروگليف مصرى كتيبه هايى حك شده است. روى سُكلى كه مجسمه بر آن استوار است، به شيوه قاب بندى مصرى نقوش ملل تابعه هخامنشى حك شده است. اين تنديس در مصر توسط حجاران هنرمند مصرى ساخته شده و به شوش حمل شده و در دروازه شهر شاهى نصب گرديده است.
اخيراً نيز يك قلاب مفرغى همراه با كتيبه اى به نام «خشايارشا» در مصر كشف شد كه بنابر نوشته روى اين شىء، آن را جهت نگهدارى جايگاه مجسمه يا بخشى از مبلمان مقدسى كه شاه هخامنشى به يك معبد مصرى هديه كرده بود، به كار مى بردند. در معبد «كارناك» نيز چند قطعه سنگ مربوط به هخامنشيان شناخته شده كه نشانه احترام و تقديس شاه هخامنشى به معابد مصرى است. مجموعه كتيبه هاى هيروگليف يافت شده در وادى «حمامات» منسوب به «اتى ى وهى» ـ Ethiavahi كه در زمان سلطنت داريوش اول ـ خشايارشا ـ و اردشير اول، در سالهاى ۴۷۶ ـ ۴۷۳ پ. م نوشته شده، اسناد معتبرى از تعامل و تفاهم ايران و مصر است.
در اين اسناد «خشايارشا» همچون «ارباب دو كشور» مورد خطاب واقع شده است [شاه دو كشور، پسر رع (خداى مصرى) صاحب ديهيم ها كه جاودان زنده بماناد]. اين همان عبارتى است كه بر روى چند گلدان سنگى يافت شده در پرسپوليس و شوش نيز آمده است. مهمترين اثرى كه از دوره تسلط هخامنشيان در مصر گزارش شده، حفر ترعه اى توسط داريوش اول است كه رودخانه نيل را به درياى سرخ (احمر) متصل مى ساخته و در نوع خود يكى از شاهكارهاى صنعت و نشانه قدرت هخامنشيان به شمار مى رفته است.
قبلاً نيز در دوره سلطنت ميانه (۱۷۸۸ ـ ۲۱۶۰ پ. م) ترعه اى بين بوباس تيس Bubastis (يكى از شاخه هاى نيل) و درياى سرخ حفر گرديد. اين ترعه احتمالاً در زمان فرعون معاصر حضرت موسى (ع) احداث شده، ولى گل و لاى بعداً آن را پر مى سازد و سپس فرعون دوره جديد به نام «نخائو» Nechao در اواخر سده هفتم پ. م (۶۰۹ پ. م) دستور پاك كردن و حفر مجدد آن را مى دهد، ولى در اين كار توفيقى نمى يابد. بنا به نوشته «ديودور سيسيلى» ـ Diodore of Cycile مصريان به تصور آنكه اگر اين آبراه گشاد شود، آب درياى سرخ سرزمينشان را غرق خواهد كرد، كانال را پر مى كنند.
«هرودوت» عدم توفيق «نخائو» را در پاكسازى كانال به دليل وقوع حادثه سوئى دانسته كه كاهنان آن را پيش بينى كرده بودند. داريوش اول توجه خاصى به توسعه راهها و جاده ها و راههاى دريايى داشت. از اين رو در اواخر سده ششم پ. م دستور حفر ترعه ميان نيل و درياى سرخ را مى دهد و به يادبود اين كار عظيم و مهم يك لوحه سنگى به چهار خط و زبان (ميخى فارسى باستان ـ عيلامى ـ بابلى و مصرى) در نزديكى ترعه به يادگار مى گذارد. اين لوحه در سال ۱۸۶۶ ميلادى ضمن حفر كانال سوئز كنونى در محلى به نام «شلوف الترابه» در ۳۳ كيلومترى كانال و با فاصله كمى از ترعه سوئز كشف شد.
روى اين لوحه سنگى نقش دو نفر حجارى شده و در وسط نام داريوش حك شده است. در طرف راست لوحه دو كتيبه همچون اكثر كتيبه هاى هخامنشى به سه زبان و خط فارسى باستان ۶ سطر ـ عيلامى ۴ سطر ـ بابلى سه سطر نقش گرديده است. كتيبه دوم حاوى اطلاعاتى در مورد حفر كانال با متن فارسى باستان در ۱۲ سطر و زير آن عيلامى كه متأسفانه ۷ سطر آن بيشتر باقى نمانده و بقيه با متن بابلى كه شايد زير خط عيلامى بوده، از بين رفته است. طرف ديگر لوح كتيبه مفصل ترى به خط و زبان مصرى (هيروگليف) .
ترجمه مطالب مندرج در لوحه به شرح زير است: [بند اول: خداى بزرگ است اهورا مزدا كه اين سرزمين را آفريد ،كه آسمان را آفريد، كه انسان را آفريد، كه شادمانى را به بشر داد. داريوش را به شاهى برگزيد. داريوش را شاه سرزمينى كرد كه پهناور است و اسبان و مردان خوب دارد. بند دوم: منم داريوش شاه، شاه شاهان، شاه كشورهايى كه از تمام نژادها مسكون است. شاه اين سرزمين پهناور تا آن دوردست ها، پسر ويشتاسپ هخامنشى. بند سوم: من پارسى هستم. به همراهى پارسيان مصر را فتح كردم. فرمان دادم اين آبراهه را حفر كنند.
از «پى رو» نيل كه از مصر جارى است تا دريايى كه از پارس بدان روند.اين ترعه كنده شد، چنانكه فرمان داده بودم و كشتى ها از مصر به وسيله اين راه آبى به سوى پارس روانه شدند، چنانكه اراده من بود.] كتيبه دوم فقط حاوى بند اول و دوم متن فوق الذكر است و فقط تفاوت هاى اندكى دارد. در كتيبه مصرى نقش داريوش مانند فراعنه مصر حك شده است. چهره او زير قرص آفتاب بالدار و خدايان دو بخش (عليا و وسفلى) نيل ترسيم شده و نام داريوش آن دو را به هم اتصال داده است. اسامى كشورهايى كه تابع داريوش (در مصرى: آن تريوش) بوده اند آمده و بدينوسيله نشان داده اند كه داريوش از مقتدرترين فراعنه مصرى (يعنى فراعنه سلسله هجدهم) فراتر و برتر بوده است.

متأسفانه نام برخى كشورها كه محتملاً مى توانسته، مكمل كتيبه داريوش در نقش رستم فارس باشد و يا ترديد در مورد آن را برطرف سازد، پاك شده و قابل قرائت نيست. نمايندگان كشورهاى تابعه در اين نقوش زانو به زمين زده و در حال كرنش و احترام هستند و همانگونه كه در ديگر نقوش هخامنشى منجمله در آرامگاه هاى شاهان هخامنشى در تخت جمشيد مى بينيم، پارسى ها مقدم ترند و سپس مادى ها و در آخرسكاها قرار گرفته اند.
متن كتيبه مصر به سياق كتيبه هاى فراعنه نوشته شده و عباراتى از آن كه تاكنون كشف رمز و قرائت شده، به شرح زير است: سنگ نبشه هاى داريوش اول هخامنشى در مسير وحوزه كانال قديمى احداثى خود وى از چنان اعتبار و اهميتى برخوردار است كه مى توان آنها را از مهمترين اسناد سياسى مكتوب هخامنشى به شمار آورد. ضمناً اين سنگ نبشته و نگاره ها تأييدى است بر مفادالواح زرين و سيمين يافت شده در آپاداناى تخت جمشيد كه داريوش حدود و ثغور امپراتورى خود را تا مصر گسترانيده است.
متأسفانه اين آثار كمتر مورد عنايت محققان و باستان شناسانى كه درباره فرهنگ وتمدن هخامنشى پژوهش كرده و آثارى به يادگار گذاشته اند، قرار گرفته است. از اين آثار كمتر عكسى و طرحى چاپ شده است و فقط به ترجمه مفاد آن بسنده گرديده است. علت را نمى دانيم؟ و معلوم نيست چرا اثرى بدان درجه اهميت چنين مورد بى توجهى وغمض عين قرار گرفته است. در كتاب تمدن هخامنشى شادروان سامى ذكرى جامع درباره كانال داريوش در مصر آمده ولى كتاب ايشان نيز از عكس، طرح و نقشه موردنظر خالى است.
مهمترين مأخذى كه درباره اين كانال و سنگ نبشه هاى يادمانى آن در دست است در كتاب مستشرق و كتيبه شناس بزرگ و فقيد آلمانى به نام پروفسور «والتر هينتس w.Hints» ، به نام «داريوش و پارسها Dauius und Die Peruser كه ضمن ارائه نقشه كانال داريوشى كه نيل را به درياى سرخ متصل مى كرده چند طرح از ستون نبشته داريوشى در« كابريت» Kabrit كه توسط« ژرژ. منان »J.Menant از سنگ نبشته برداشت شده و ستون نبشته« تل المشتوتا »Tell el Masschista برداشت شده توسط» جى. پوزنر Posener ارائه داده است. [آن ترى يوش كه زاده الهه «نيت» (مادر خدايان مصرى) همسر «سائيس» است، انجام داد تمام آن چيزهايى را كه خدا شروع كرد... سرور همه چيز كه قرص آفتاب را احاطه كرده، وقتى كه در رحم مادر قرار داشت وهنوز به زمين پاى ننهاده بود، «نيت» وى را پسر خود دانست ...امر كرد به او... دست خود را با كهال به طرف او برد تا دشمنان او را برافكند؛ چنانكه از براى پسر خود (رع ـ زاده نيت خداى آفتاب درخشان) كرد... او بلندمرتبه است. او دشمنان خود را در تمام ممالك نابود مى كند.
شاه مصر عليا و سفلى آن تريوش كه همواره تا ابد پاينده است. شاهنشاه بزرگ، پسر ويشتاسب هخامنشى. او پسر اوست (يعنى پسر نيت است). با قدرت و جهانگشاست. تمام بيگانگان با هداياى خود رو به او مى آورند و براى او كار مى كنند.] متأسفانه متن كتيبه از اينجا به بعد پاك شده و فقط واژه ها و كلماتى از آن خواناست و روشن مى سازد كه داريوش دانشمندان و حكماى مصرى را به حضور پذيرفته و آنان را طرف پرسش قرار داده است.نام كوروش نيز در اين كتيبه ذكر شده اما نه داخل شكل بيضى. مى دانيم كه نام شاهان و فراعنه مصر را در داخل بيضى قرار مى دادند.
در اين كتيبه درميان كشورهاى تابعه شاهنشاهى هخامنشى از كشورى سخن به ميان آمده به نام «شبا» كه محققان آن را همان كشور «سبا» زادگاه بلقيس ملكه و مورد توجه سليمان نبى دانسته اند. ضمناً از كشتى هايى كه براى جست وجو عازم درياها مى شدند نيز ذكرى شده است. اما هرودوت داريوش را نه مبدع حفر كانال بلكه تكميل كننده آن مى داند و مى گويد: [حفر ترعه به وسيله «ستى اول» (Sesostris I) (۱۹۷۰-1936پ.م) فرعون سلسله دوازدهم، آغاز گرديد و سپس «رامسس دوم» (Ramses II) (۱۲۹۸-1232 پ.م) و «نخائو» - Nechao (۶۰۹-594 پ.م) آن را ادامه دادند و نهايتاً داريوش اول هخامنشى آن را به اتمام و بهره بردارى رسانيد.
طول اين ترعه به مسافت چهار روز راه بود و در عهد نخائو پسر «پسامتيك اول» (Psammetique) فرعون سلسله بيست و ششم تقريباً ۱۲۰ هزار نفر كارگر براى حفر آن كار مى كرده اند.] هرودوت در جاى ديگر كتاب تواريخ باز تأكيد مى كند كه: «نخائو ترعه را كند ولى موفق به اتمام آن نشد. داريوش شاهنشاه ايران آن را تمام كرد» عرض ترعه تا قبل از عمليات داريوش به حدى بود كه دو ناو كه هر كدام سه دسته پاروزن داشتند، پهلو به پهلو از آن مى گذشتند و طولش از «بوباستيس» تا درياى سرخ چهار روز راه بوده است. شادروان «على سامى» در كتاب معروف خود «تمدن هخامنشى» مى نويسد كه جمعاً ۱۱۷ اثر ايرانى و هخامنشى به خط مصرى (هيروگليف) و «دموتيك ـ Demotique، خط ديوانى و ادارى مصريان قديم بر روى سنگ و لوح و مهر ومهره و ظروف سنگى و فلزى تاكنون كشف شده كه بيشترين آنها مربوط به زمان داريوش اول و خشارياشاست.
نكته جالب در اين كتيبه ها آن است كه هر كجا از شاهان هخامنشى و كشورهاى آريايى تابعه شاهنشاهى نامى به ميان آمد به جاى علامت (رع ) معمولى در ديگر كتيبه هاى مصرى نقش شير نشسته اى را نقش كرده اند و اين تغيير علامت فقط در مورد شاهان و ملل تابعه ايرانى به كار رفته است. اين امر دال بر آن است كه شير نماد قدرت شاهان ايران و ملل ايرانى بوده است.

   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837