جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

نثر داستاني
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: حمیدرضاسلیمانی جمال آبادی
اطلاعات بیشتر

نثر داستاني

يادداشتي بر نثر داستانی در ایران از محمد حقوقي

اگرچه در طول تاريخ ادب فارسي، كتاب هاي منظوم و منثوري هم چون شاه نامه فردوسي، ويس و رامين فخرالدين گرگاني، منطق الطير عطار، خمسه نظامي، مثنوي مولوي، گلستان و بوستان سعدي، جوامع الحكايات عوفي، تذكرة الاولياء عطار، كليله و دمنه نصرالله منشي، سمك عيار فرامرز بن خداداد، طوطي نامه نخشبي، بختيارنامه دقايقي، داراب نامه بيغمي و بسيار كتب ديگر، حاكي از آن اند كه داستان‌پردازي در ايران هم واره با عناويني امثال «سرگذشت»، «شرح حال»، «قصه»، «حكايت» و انواع «داستان» اعم از رزمي،‌ بزمي،‌ عرفاني،‌ عشقي،‌ اخلاقي، سابقه‌اي طولاني داشته است، اما پيداست كه داستان‌نويسي به مفهوم جديد آن يعني «رمان»، «نمايشنامه»، «داستان كوتاه»، ويژه اروپاييان بوده و ما در اين انواع ادب هيچ سابقه‌اي نداشته‌ايم.

مي‌دانيم كه آشنايي با داستان‌نويسي به مفهوم جديد همچون ديگر پديده‌هاي غرب در همين صد سال اخير حاصل شد و چون نوع جديدي از ادب بود كه با اوضاع اجتماعي ايران سازگاري داشت و واقعيات و حوادث زندگي طبقات مختلف را منعكس مي‌كرد، از همان سالهاي آغازين مقبوليتي به سزا يافت و موجب شد ايرانيان نيز به آن واقعيت توجه كنند كه چون پند و اندرز با تجربه مستقيم سر و كار ندارد، هم واره حالتي گريزا و فر�'ار داشته و بشر نه تنها از آن سودي نبرده، بلكه زيان نيز ديده است. زيرا انسان بدان چه منع كرده آيد بيشتر حريص مي‌شود. در صورتي كه آدمي با قصه و قصه‌پردازي از ابتداي تاريخ مأنوس بوده و غيرمستقيم از آن متأثر مي‌شده است.

بنابر اين مقدمه، در مقابل كتب اخلاقي قديم، كه به صورت مجرد و نظري به خواننده پند و اندرز مي‌دادند، طبيعي بود كه از نوع داستان استقبال شود. قالبي كه روابط آدميان و زندگي را ـ چنانكه هست ـ دربرمي‌گيرد و انسان رامستقيماً در متن زندگي وارد مي‌كند و اذهان را از راه تجربه عيني پرورش مي‌دهد. اين است كه از اين به بعد هر كس به استعداد و قريحه نويسندگي در خود پي مي‌برد،‌ از ميان انواع ادب جديد جز به نوع داستان (رمان، داستان كوتاه و نمايشنامه) روي نمي‌آورد، بخصوص كه به مصالح كار خود يعني نثر محاوره‌اي معمول نيز دست يافته و پيشاپيش دانسته بود كه اصطلاح «نويسنده» جز به داستان‌نويس اطلاق نمي‌شود.

چنين بود كه از آغازپيدايي رمان، نمايشنامه و داستان كوتاه، سال به سال بر تعداد نويسندگان افزوده شد و به ويژه در دهه‌هاي اخيرنويسندگاني ظهور كردند كه متناسب با شگردهاي گوناگون داستان‌نويسي، تدريجاً به نثري خاص خود دست يافتند و كارهاي هر يك از آنان به سبكي مخصوص شناخته شد. و به اين ترتيب در انواع داستان كودكان، نمايشنامه، رمان و داستان كوتاه، بهترين نمونه‌هاي نثر داستاني پديد آمد. تا آنجا كه امروزه روز، با نام نويسندگان واقعي، تنها در جمع كساني مي‌توان برخورد كه در داستان كودكان، نمايشنامه، رمان و داستان كوتاه كر مي‌كنند.

الف : داستان كودكان

صرف‌نظر از نصايحي كه در متون نظم و نثر قديم، از جمله قابوسنامه، مثنوي‌اهي نظامي و جامي يا كتب اخلاقي مختلف، خطاب به فرزندان وجود دارد، مي‌توان گفت: اولين كسي كه در طول تاريخ ادب فارسي به فكر نوجوانان و كودكان افتاد و در اين راه كوشيد، طالب اف، نويسنده معروف دوره قبل از مشروطيت بود. و پس از او به جز ايرج ميرزا كه قطعاتي چند به زبان كودكان ساخت، بايد از جبار باغچه‌‌بان نام برد. مردي كه سراسر عمر پرثمر خود را به قدم و قلم وقف خدمت به كودكان كرد و غير از كتاب «زندگي كودكان براي كودكستانها و مطالعات ابتدايي» كه در سال 1308 در شيراز درآورد، با خلق آثاري چون : «قصه‌هاي گرگ و چوپان»، «بادكنك»، «عروسان كوه»، «پير و ترب» و خاصه «بابا برفي»، برخي از بهترين آثار خاص كودكان را آفريد. تا سالها بعد، كه استاد علينقي وزيري مجموعه‌اي از داستان و نمايشنامه و شعر را همراه با نت موسيقي در سه مجلد منتشر كرد. قهرمانان اين كتاب نام ايراني يافته بودند و تصاوير آنان نيز عيناً از كتب فرانسوي گرفته شده بود. نيز صادق هدايت و نيما يوشيج، از اولين نويسندگان و شاعراني بودند كه به قصه‌ها و شعرهاي كودكان توجه كردند. هدايت متل‌هايي همچون «شنگول و منگول» و «آقا موشه» را جمع آورد و باز نوشت و نيما يوشيج در سالهاي پس از شهريور بيست شعرها و داستانهاي ارزشمندي براي كودكان آفريد. در همين سالها فضل‌الله صبحي مهتدي به كار قصه‌گويي كودكان از راديو پرداخت و با استمداد از شنوندگان خود به جمع‌آوري داستانهاي عاميانه ايران مشغول شد و همه را در كتابهاي متعدد از جمله «دژهوشربا»، «ديوان بلخ»، «افسانه‌هاي كهن»، «افسانه‌هاي بوعلي» و «قصه‌هاي عمونوروز» گرد آورد. و نيز ابوالقاسم جنتي عطايي نمايشنامه‌هاي «علي بابا و چهل دزد بغداد»، «عروس ملي» و «بچه شيطان» و كوهي كرماني «افسانه‌هاي روستايي» و نيز محمدباقر هوشيار، يكي از استادان بزرگ آموزش و پرورش، كه همواره به كودكان و نوجوانان عشق مي‌ورزيد و آرزوي تعليم و تربيت دلخواه آنان را داشت، نوشته‌هاي كوتاه بسياري با نثر ساده و روان، ويژه كودكان و نوجوانان نوشت.

گذشته از اينان، عباس يميني شريف، به جز شعرهاي گوناگوني كه ويژه كودكان سرود، با آثاري چون «آواز فرشتگان»، «بازي الفبا» و «دوكدخدا». رسام ارژنگي با داستانهاي «خروس و روباه»، «آقا موشه»،‌ «خاله سوسكه» و روحي ارباب با نوشتن سرگذشت مردان نامي امثال «گاليله»، «پاستور»، «نيوتن» و‌... از جمله كساني بودند كه به تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان توجه كردند.

به اين ترتيب بود كه ادبيات كودكان و نوجوانان در ايران نيز تداول يافت. تا آنجا كه چند تن از مشاهير مترجمان و نويسندگان همچون محمد قاضي و م.ا. به آذين و مسعود فرزاد و صادق چوبك و ابراهيم گلستان نيز با ترجمه بهترين آثار ادبيات جهان، تعلق خود را نسبت به مسائل جوانان نشان دادند. م.ا. به‌آذين «ژان كريستف» اثر معروف رومن رولان را به فارسي برگرداند. محمد قاضي زندگينامه چارلي چاپلين و «شازده كوچولو» داستان مشهور سنت اگزوپري را ترجمه كرد و مسعود فرزاد نمايشنامه «معلم كم آزار» و صادق چوبك «آليس درسرزمين عجايب» و ابراهيم گلستان «تام ساير» و «ماجراهاي هاكلبري فين» از مارك تواين را به زبان فارسي درآوردند. و همه اين كوشش‌ها بود كه رفته رفته باعث شد تا بسياري از مؤسسات دولتي و غيردولتي نيز به وظايف خود نسبت به مسائل كودكان و نوجوانان واقف شوند.

چنين بود كه جز وزارت آموزش و پرورش، كه پيش از انقلاب و انتشار مجلات «پيك» در سطوح مختلف و پس ازانقلاب مجلات «رشد» و‌... دست زدند. بسياري از ناشران ايران، قسمتي از فعاليت‌هاي خود را به چاپ و نشر كتاب ويژه كودكان و نوجوانان اختصاص دادند و به خصوص «كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان» كه با تأسيس آن بيش از پيش ادبيات كودكان و نوجوانان توسعه يافت.1 و رفته رفته چهره‌هايي پيدا شدند كه هر كدام با آثار ارزشمندشان در اشاعه ادبيات كودكان سخت مؤثر افتادند.

با رونق روزافزون اين گونه از ادبيات كم كم بسياري از بهترين داستانهاي كودكان جهان وخاصه آثار هانس كريستين آندرسن به زبان فارسي ترجمه شد و نيز اكثر نويسندگان و شاعران و نقاشان معاصر، چه از راه اقتباس داستانهاي كهن ايران (اعم از پيش از اسلام و پس از اسلام، امثال داستانهاي اوستايي و ايران باستان و پهلوي و متون منظوم و منثور همچون شاهنامه، قابوسنامه، سياستنامه، مرزبان‌نامه، سندباد نامه، كليله و دمنه، آثار عطار و نظامي و جامي، مثنوي مولوي و گلستان سعدي) و چه از طريق تأليف كتب مختلف، به ادبيات كودكان توجه كردند و از اين نظر برخي از بهترين آثار را بوجود آوردند. 2 و از مجموع اين تلاش‌ها تدريجاً كتابهايي تأليف يافت و بازآ‏فريني شد كه برخي از آنها را مي‌توان در رديف موفق‌ترين آثار ويژه كودكان و نوجوانان و جوانان در حد عالي و در سطح جهاني به شمار آورد. 3

ب : نمايشنامه

تعزيه يا شبيه‌خواني،‌ تنها نمايش سنتي ايران محسوب مي‌شود. اين نمايشها مربوط به وقايع مختلف فاجعه كربلاست، كه نخستين بار در زمان پادشاهان شيعي مذهب آل بويه به صورت صامت در ايران پا گرفت و بعد در عهد آخرين سلاطين صفوي ديگر بار برقرار گرديد و آنگاه از اوائل سلطنت قاجاريان همراه با صدا متداول شد و خاصه در دوره ناصرالدين شاه رونق يافت. 4 اين شبيه‌خواني‌ها اگرچه همواره جنبه مصيبت و عزا داشته، ليكن صورت خنده‌وار آن نيز بيش و كم معمول بوده است. 5

اما نمايشنامه‌نويسي جديد درايران با تأسيس دارالفنون آغاز شد. از نخستين نمايشنامه‌هايي كه در تالار اين مدرسه بر پا گرديد، «گزارش مردم گريز» ترجمه منظوم نمايشنامه مولير و جز آن نمايشنامه‌هاي «طبيب اجباري» و «گيج»، كه در قسمت ترجمه از آن سخن رفت.

قديم‌ترين نمايشنامه‌هايي كه به تقليد اروپاييان بين سالهاي 1267 تا 1272 هجري قمري نوشته شد،‌ آثار ميرزا فتحعلي آخوندزاده، به زبان آذربايجاني بود. همه اين نمايشنامه‌ها را ميرزا جعفر قراجه‌داغي به فارسي برگردانده است. 6 و معروف‌ترين و بهترين آنها، «سرگذشت مرد خسيس» نام دارد. و اما از اولين نمايشنامه‌هايي كه به زبان فارسي نوشته شد، مي‌توان ازسه نمايشنامه كوتاه ميرزا آقا تبريزي نام برد. 7 پس از اين زمان با پيدا شدن گروه‌هاي نمايشي، نويسندگان ايراني تدريجاً به نوشتن نمايشنامه‌هاي گوناگون دست زدند. آثاري كه بيشتر تقليد يا تحريف كمديهاي مولير بود. كه «حاجي ريايي خان يا تارتوف شرقي» به قلم ميرزا احمد خان كمال الوزراء (محمودي) از جمله معروف‌ترين آنها به شمار مي‌رفت.

اما در حقيقت آغاز نمايشنامه‌نويسي درايران را بايد همزمان با پيدايي دو نمايشنامه‌نويس معروف دانست كه هر دو از بنيادگذاران تأتر ايران محسوب مي‌شوند. حسن مقدم كه بيشتر به امضاي «علي نوروز» مي‌نوشت و «جعفرخان از فرنگ آمده» مشهورترين اثر اوست؛ و ديگر رضا كمال كه به «شهرزاد» شهرت داشت و در نمايشنامه‌هاي موزيكال و تاريخي كار مي‌كرد،‌ و از ميان آثار او «شب هزار و يكم الف ليل» از ارزشي ويژه برخوردار است. جز اينها «حاجي متجدد» از محمد حجازي و درام منظوم «سرگذشت پرويز» از علي محمد خان اويسي و «رستاخيز شاهان ايران» از ميرزاده عشقي و نيز نمايشنامه‌هاي «افسانه آفرينش» از صادق هدايت، «جيك جيك علي شاه» از ذبيح بهروز، «آخرين يادگار نادرشاه» از سعيد نفيسي و «خروس سحر» از عبدالحسين نوشين، از درامهاي قابل ذكرند.

بدين طريق با تأثير مرداني همچون حسن مقدم (= نوروز) و رضا كمال (= شهرزاد) كه تأتر جديد ايران را بنياد نهادند، سالهاي بعد نويسندگان مختلف با نوشتن وبرگرداندن نمايشنامه‌هاي اروپايي به انحاء گونه‌گون به تأتر توجه كردند. سيد علي نصر، با دخالت در آثار خارجي به نمايشنامه‌هايي مانند «عوامفريب سالوس»، «سه عروسي در يك شب»، «طلبكار و بدهكار» و «ميرزا قهرمان» رنگ ايراني داد و بخصوص با توجه به استقبال تدريجي مردم از سالن‌هاي نمايش، بيش از پيش در گسترش تأتر جديد كوشيد. 8 اما درحقيقت تأتر جديد به معناي عميق‌تر و دقيق‌تر آن با آمدن عبدالحسين نوشين در عرصه هنر نمايشي ايران و افتتاح تأتر «فرهنگ» در سال 1323 و تأتر «فردوسي» در 1325، هر دو با نمايشنامه «ولپن» اثر بن جانسن شكل گرفت. 9 و به ترتيب با نمايش «تاجر ونيزي» شكسپير، «توپاز» پانيول، «مستنطق» پريستلي و «پرنده آبي» مترلينگ به كار خود ادامه داد. 10 و آنگاه در سال 1329 «تأتر سعدي» اين وظيفه را به عهده گرفت و با نمايش «چراغ گاز»، «بادبزن خانم ويندرمير» و «شنل قرمز» آغاز به كار كرد و سپس در غياب «نوشين» دو نمايشنامه معروف «مونتسرا» و «تارتوف» را به اجرا درآورد. 11

تأتر سعدي به ناگزير در سالهاي بحراني آغاز دهه سي به تعطيل انجاميد و ديگر تأتري نبود تا سال 1337، كه مصطفي اسكويي، مؤسسه تأتري «آناهيتا» را بنياد نهاد. 12

پس ازاين زمان به دلايل مختلف، يكبار ديگر كار تأتر از رونق افتاد. تا اينكه با ايجاد سالن‌هاي جديد، باز به صورتي نوتر سامان گرفت. و با برگرداندن معروف‌ترين آثار درام‌نويسان نامدار جهان13 و با پيدايي نمايشنامه‌نويساني همچون غلامحسين ساعدي (= گوهرمراد)، بهرام بيضايي، اكبر رادي، علي نصيريان، بهمن فرسي، اسماعيل خلج و... كه هر يك در خط ويژه خود كار مي‌كردند و با توجه به استقبال دانشجويان و روشنفكران، و نيز شركت چهره‌هاي مستعد، اعم از تحصيلكردگان داخل و خارج در كار تأتر، در زمينه‌هاي كارگرداني14 و بازيگري15 نمايشنامه‌هايي به صحنه آمد كه هركدام در حد خود قابل بحث بود و به طور كلي نشان مي‌داد كه دوره جديدي در تأتر ايران آغاز شده است. آثاري همچون «روزنه آبي»، «از پشت شيشه‌ها»، «افول» و «صيادان» از اكبر رادي، «بامها و زير بامها»، «چوب به دستهاي ورزيل»، «آي باكلاه آي بي‌كلاه» و «پرواربندان» از غلامحسين ساعدي و «پهلوان اكبر مي‌ميرد»، «ميراث»، «ضيافت» و «چهار صندوق» از بهرام بيضايي، كه خاصه برخي از آنها از اجراهاي موفقي نيز برخوردار بودند.

و اما پس از توقف كار غلامحسين ساعدي، كه مرگ او را برد و كار بهرام بيضايي كه با آخرين نمايشنامه ارجمند خود «مرگ يزدگرد» و اجراي آن در سال 1356 يكباره به سينما روي آورد، تنها كار اكبر رادي بود كه در اين عرصه ادامه يافت و همچنان تا امروز نيز ادامه يافته است. «مُنجي در صبح نمناك» يكي از آثار پس از انقلاب اوست و «آهسته با گل سرخ» هم، با اجرايي موفق به كارگرداني‌ هادي مرزبان.



نيز ازديگر چهره‌هايي كه بعد از انقلاب همچنان در كار نمايش پاي فشردند، نخست بايد از ركن‌الدين خسروي و حميد سمندريان گفت، كه آن «اديپوس» سوفوكل و «باغ آلبالو»ي چخوف را اجرا كرد و اين «ازدواج آقاي مي سي سي بي» دورنمات را. و بعد علي رفيعي، كه سالها در فرانسه به تحصيل اشتغال داشت و در اين ايام كار انحصاري وابتكاري «سالهاي شن» را به روي «سن» آورد. و نيز مسعود سميعي، كه با «تاختن به تازيانه باد» و اثر زيباي «غربت مرا هيچ شعري نسرود» استعداد خود را نشان داد و به تدريج ديگران هم از جمله عبدالحي شماسي، محمد چرمشير، فرهاد مهندس پور، محمد رحمانيان، تاجبخش فناييان و... كه هر كدام در زمينه خاصي از تأتر آگاهي و تسلط خود را به ثبوت رساندند. و ديگر قطب‌الدين صادقي، استاد، كارگردان و منتقد تأتر، كه اجراي «مده» ژان آنوي، مهمترين كار او و از آثار موفق اين سالهاست. 16

ج ـ داستان‌نويسي

داستان‌نويسي (رمان و داستان كوتاه) به شيوه اروپاييان و به معناي امروزين آن، تا پيش از ورود فرهنگ غرب، در ادب ما سابقه نداشته است.

گذشته از نخستين ترجمه‌هاي برخي از رمانهاي غربي، كه در بخش ترجمه به آنها اشاره رفت، و نيز كتاب «مسالك المحسنين» طالب اف، كه با توجه به توصيفات زيبا و زبان ساده آن از بهترين داستان‌گونه‌هاي اوليه به شمار مي‌رود، بايد پيش از همه به عنوان نخستين كتاب داستان‌وار بلند از «سياحتنامه ابراهيم بيك» زين‌العابدين مراغه‌اي ياد كرد كه چون واقعيت زندگاني مردم آن دوره را در برداشته، در زمان خود شهرت بسيار يافته است. 17 اثري كه هر چقدر از لحاظ سياسي و اجتماعي حائز ارزش بود، از نظر ادبي و توجه به فنون داستان‌نويسي چندان ارزشي نداشت. و اين خصوصيتي است كه تقريباً در همه رمان‌هاي اوليه فارسي اعم از «تاريخي» و «اجتماعي» ديده مي‌شود. 18

الف : رمان تاريخي

موضوع اين رمانها تماماً از تاريخ ايران گرفته شده و قهرمانان آنها معمولاً از چهره‌هاي معروف تاريخي به شمار مي‌روند.

از نخستين رمانهاي تاريخي، ابتدا بايد از «شمس و طغرا» اثر محمد باقر خسروي نام برد كه از وقايع پرآشوب فرمانروايي مغولان حكايت مي‌كند و ديگر رمان «عشق وسلطنت» به قلم شيخ موسي كبودرآهنگي، كه درباره سلطنت كورش و فتوحات اوست. جزاينها «داستان باستان» از ميرزا حسن خان بديع و «دام گستران» (يا انتقامخواهان مزدك) اثر صنعتي‌زاده كرماني، نيز از اين دست رمانهاست.

نوشتن رمانهاي تاريخي در عصر رضاخان خاصه با توجه به ناسيوناليسم حاد آن زمان ادامه يافت. مهمترين رمان اين دوره، داستان بسيار بلند «آشيانه عقاب» از زين‌العابدين مؤتمن است كه (چنانكه از نام آن پيداست) به وقايع «الموت» در عصر سلجوقي مربوط مي‌شود و به ويژه مبارزه سياسي خواجه نظام الملك و حسن صباح. و ديگر داستانهاي «مازيار» صادق هدايت و «ماه نخشب» سعيد نفيسي است.

رمانهاي تاريخي بعد از اين عصر، به صورت پاورقي‌هاي روزنامه‌ها و مجلات مشهور ادامه مي‌يابد. داستان «عباس ميرزا» از ناصر نجمي و «رابعه» از حسينقلي مستعان در مجله «تهران مصور» و «عروس مدائن» از ابراهيم مدرسي در مجله «ترقي» از جمله آنهاست. نيز از همين نويسنده، داستان بلند «دلشاد خاتون» و «بغداد خاتون» دو زن نامدار عصر ايلخانان مغولي است و از همه مهمتر رمان تاريخي «ده نفر قزلباش» از حسين مسرور مربوط به عصر صفوي، كه سالهاي سال پاورقي مطلوب «اطلاعات» بود و خوانندگان بسيار داشت.

ب : رمانهاي اجتماعي

نوشتن اين رمانها نيز پا به پاي رمان‌هاي تاريخي از عصر رضاخان آغاز مي‌شود. عصري كه تشكل جامعه جديد، تمركز قدرت و برخورد طبقات و اقشار مختلف، اعم از روشنفكران، اشراف، صنعتگران، كارمندان، بيكاران و روابط جديد ميان اينان (خاصه رابطه ارباب و رعيت و وضع تازه زنان و بخصوص عشق مرد مرفه نسبت به زن فقير و برعكس، كه موضوع غالب مشهورترين رمانهاي اين عصر مي‌شود) اكثر نويسندگان را به رمان‌نويسي جذب مي‌كند.

«تهران مخوف» از مشفق كاظمي ، نخستين رمان اجتماعي از اين دست است. سرگذشت عشق جواني از يك خانواده فقير اما نجيب نسبت به دختر عمه اشرافزاده‌اش، كه درست در نخستين سال سلطنت رضاخان نوشته شده است. رمان اجتماعي ديگر «زيبا» از محمد حجازي است. داستان عشق روحاني نمايي كه تن به عشق زني هوسباز به نام «زيبا» مي‌سپارد و با تبديل لباس و ورود به جرگه اداريان، از هيچ كار خلاف ابا نمي‌كند. «تفريحات شب» رمان ديگري است از محمد مسعود كه داستان خوشگذراني جوانان بدبخت گونه‌گون ازطبقات و اقشار مختلف را بر كاغذ مي‌آورد. نيز دو رمان «جنايات بشر» از ربيع انصاري و «روزگار سياه» از عباس خليلي ، كه هر دو سرگذشت زنان سياهروز در جامعه آن روز و سقوط مجبور و محتوم آنهاست. جز اينها، از ديگر رمانهاي اين عهد مي‌توان از «مجمع ديوانگان» صنعتي‌زاده كرماني و «شهرناز» يحيي دولت‌آبادي سخن گفت.

نوشتن اين گونه رمانها پس از عهد رضاخان نيز در همين سطوح همچنان ادامه مي‌يابد. مشهورترين اين داستانها «آفت» از حسينقلي مستعان است كه سالها از جاذب‌ترين پاورقي‌هاي گونه‌گون مجلات و روزنامه‌ها به شمار مي‌رفت. 19

اين رمانهاي اجتماعي اندك اندك به مفهوم مطلق رمان اطلاق شد و هر چه زمان گذشت، رمان‌نويسان از سطح به عمق جامعه توجه كردند. رمانها حالت گزارش‌گونگي خود را از دست داد و تدريجاً ميزان آگاهي و پختگي فكر و ذهن نويسندگان را باز نمود. نويسندگاني كه با آشنايي تدريجي با رمانهاي معروف جهان و تسلط به شيوهها و شگردهاي جديد، رفته رفته به تعريف دقيق رمان نزديك‌تر شدند و به استثناي «بوف كور» كه در دوره رضاخان نوشته آمد و پس از اين به آن اشاره خواهد رفت، اكثر نويسندگان پا به پاي داستان كوتاه‌نويسي، از نوشتن رمان و داستان بلند نيز غفلت نكردند و از اواخر دهه بيست تا اوايل دهه هفتاد، به عبارت ديگر در عرض پنجاه سال، گذشته از «قرنطينه» فريدون هويدا و«آمريكايي‌زده‌ها»ي حسين رضواني، كه هر دو به فرانسه نوشته شده بودند و توسط مصطفي فرزانه و رضا سيدحسيني ترجمه شدند، به نوشتن نزديك به يكصد رمان توفيق يافتند. 20

از اين نويسندگان، برخي جز رمان ننوشتند و برخي پيش از اينكه در رمان‌نويسي شهرت يابند، در نوشتن داستان كوتاه مشهور شدند. با اين تفاوت كه در دسته اخير گروهي، داستانهاي كوتاهشان اهميت دارد و گروهي رمانهايشان.

داستان كوتاه

پايه‌گذار داستان كوتاه در ايران، سيد محمد علي جمالزاده بود. نويسنده‌اي كه با چاپ «راه آب نامه»، «دارالمجانين» و «صحراي محشر» نشان داد كه در نوشتن داستان بلند مستعد نيست. «يكي بود يكي نبود» او به عنوان نخستين مجموعه داستان كوتاه، حاوي شش داستان با نامهاي «فارسي شكر است»21، «رجل سياسي»، «دوستي خاله خرسه»، «درد دل ملا قربانعلي»، «بيله ديگ بيله چغندر» و «ويلان الدوله» از سال 1333 تا 1340 قمري (= 1294 تا 1301 شمسي) نوشته شد و از همان ابتدا با توجه به كليشه‌هاي متداول زبان مردم و شكل خاص «داستان كوتاه» غوغاي بسيار به پا كرد. تا آنجا كه برخي نويسنده آن را از اين نظر كه فن نويسندگي را تا حد قبول و پسند عامه تنزل داده است، به بي‌ذوقي و بي‌سليقگي متهم كردند. و گروهي ديگر سبك انشاي آن را به دليل اينكه اوضاع و احوال و اشخاص را چنان كه هست به زبان مردم توصيف كرده، ستودند. خاصه اينكه نويسنده، خود نيز اقرار كرده بود كه پيش از موضوع داستان به سبك انشاي آن توجه داشته است. 22

از اين به بعد بود كه داستان‌نويسي سال به سال مقبوليت و اهميت بيشتر يافت. تا آنچه كه ديگر صفت «نويسنده» را جز به داستان‌نويسان اطلاق نكردند.

اما گذشته از «محمد حجازي»23، «علي دشتي»24، «محمد مسعود»25، «سعيد نفيسي»26 و «جعفر شريعتمداري»27 و برخي ديگر ازنويسندگاني از اين دست، كه بي‌توجه به شكل و شگرد داستان، بيش يا كم در امواج تخيلات رمانتيك خود غرق بودند، در حقيقت نخستين كسي كه با توجه به فضاي اجتماعي و تعريف داستان كوتاه، اين نوع از ادب را ارزش بخشيد، صادق هدايت بود.

زماني كه محمد علي جمال‌زاده ، در بيرون از ايران به سر مي‌برده و به نوشتن داستانهايي در سطحي نازل‌تر از «يكي بود يكي نبود» مشغول بود، صادق هدايت در ميهن خود آغاز به كار كرد. و اگرچه از يك طرف داستانهاي كوتاه جمال‌زاده و از طرف ديگر رمانهاي اوليه را در پيش روي داشت، اما در حقيقت سنگ بناي داستان بلندنويسي (در بوف كور) و داستان كوتاه‌نويسي (در زنده به گور) را همو كار گذاشت.

هدايت «بوف كور» را درسال 1315 شمسي نوشت. اين كتاب از بدو انتشار، سال به سال شهرت بيشتر يافت؛ تا آنجا كه در طول زمان به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شد. اكثر صاحبنظران آن را شاهكار هدايت مي‌دانند. زيرا علاوه بر اينكه هم از نظر شگرد كار و هم از لحاظ محتوا در خط خاصي جز كارهاي ديگر او بود، از بيشترين قدرت نويسندگي و نيروي آ‏فرينندگي نويسنده نيز برخورداري داشت. همو بود كه چون زخمهاي روح‌خوار زندگي را از صميم جان احساس كرد و فهميد كه: «اين دنيا براي او نيست. براي يك دسته آدمهاي پررو، گدامنش، معلومات فروش، چاروادار، چشم و دل گرسنه و بي‌حياست» در جلو چراغ، مقابل آينه ايستاد و در كمال صميميت، اعماق روح و ذهن خود را كاويد و جلوه‌هاي گوناگون آن را در ظاهر به سايه خود و در باطن به همه ما شناساند. 28

اما گذشته از «بوف كور»، آثار هدايت، بيشتر در قالب داستان كوتاه و در خطي واقعگرا نوشته شده‌اند. داستانهايي كه چون با خصوصيات و روحيات ايرانيان نزديكي بيشتر داشته و از ساختمان استوارتري برخوردار بوده‌اند، بسيار بيشتر از آثار جمالزاده در داستان‌نويسان ديگر تأثير كرده‌اند. تا آنجا كه پس از وي كمتر نويسنده‌اي را مي‌توان سراغ گرفت كه به نحوي از انحا، چه در زمينه كارهايي امثال «زنده به گور» و «سه قطره خون» و چه در خط آثاري همانند «علويه خانم» و «سگ ولگرد»29 از او تأثير نپذيرفته باشد.

از نخستين نويسندگاني كه در آغاز به پيروي از شيوه كار و انديشه هدايت و سپس در راه مستقل خود، به نوشتن داستان پرداختند، بزرگ علوي و صادق چوبك بودند.

بزرگ علوي به پيروي از هدايت يك رمان و ده‌ها داستان كوتاه نوشت. اولين مجموعه داستان‌هاي كوتاه وي با نام «چمدان» و بعد «ورقپاره‌هاي زندان» و تنها رمان او با نام «چشمهايش» شهرت بسيار يافت. 30 علوي اوج قدرت نويسندگي خود را در همين كتاب و نيز برخي از داستانهاي كوتاه خويش خاصه گيله مرد»31 نشان داد.

صادق چوبك نيز اگرچه در ابتدا پاي در راه هدايت گذارد، اما با همان نخستين مجموعه داستانهاي كوتاه، «خيمه شب بازي» در مجموع خود را به عنوان نويسنده‌اي مستقل و مستعد شناساند و سپس با انتشار مجموعه «انتري كه لوطي‌اش مرده بود» بيش از پيش نشان داد كه هم از نظر «ديد» و انديشه و هم از لحاظ توصيف و شيوه داستان‌نويسي، در خطي جدا از خط هدايت پاي نهاده است. خطي كه معمولاً در بيان مناظر نفرت‌انگيز و زشت زندگي امتداد مي‌يافت و بخصوص برخي از نقاط و تصاوير و لحظات آن در داستانهاي «زير چراغ قرمز»، «گلهاي گوشتي»، «پيراهن زرشكي»،‌ «وقتي كه دريا توفاني شده بود»، «بعد از ظهر آخر پاييز» و طرحداستان «عدل»32 بسيار برجسته مي‌نمود. و اين همان خطي بود كه بعدها در داستانهاي بلند او همچنان ادامه يافت. بي‌اينكه (جز تا حدي در رمان «سنگ صبور»)33 آن برجستگي پيشين را داشته باشد.

«خيمه شب بازي» چوبك در سال 1324 شمسي منتشر شد و در همين سال مجله «سخن»، كه مجله «تازه زاد» ادبي و هنري آن زمان بود، داستان كوتاه «زيارت» با امضاي مردي با نام «جلال آل احمد» چاپ شد كه بعدها با انتشار آثار متعدد ومتنوعش در انواع «تك نگاري»34، «سفرنامه»، «نقد و انتقاد»، «داستان‌نويسي» و «مقاله‌نويسي» خاصه در كتاب‌هاي «خارك،‌ در يتيم خليج»، «خسي در ميقات»، «كارنامه سه ساله»، «غرب زدگي» و «مدير مدرسه»35 و با داستانهاي كوتاه موفقي امثال «جشن فرخنده» و «گلدسته‌ها و فلك» به شهرتي سزاوار رسيد. و به ويژه از لحاظ كيفيت نثر وسبك خاصش كه او و نوشته‌هاي او را «تلگرافي، حساس، دقيق، تيزبين، خشمگين، افراطي، خشن، صريح، صميمي، منز�'ه‌طلب و حادثه‌آفرين»36 معرفي مي‌كرد، سال به سال چهره‌اي مشخص‌تر يافت و خاصه در نثر نويسندگان پس ازخود تأثير بسيار نهاد.

ابراهيم گلستان نيز همزمان با آل احمد به كار قصه‌نويسي پرداخت. اما برخلاف جلال‌ آل احمد، بزرگ علوي و صادق چوبك، از همان ابتدا، يعني از سال 1327 شمسي كه نخستين مجموعه داستانهايش را با نام «آذر، ماه آخر پاييز» منتشر كرد، نشان داد كه بيشتر از فضاي داستانهاي آمريكايي متأثر است. درحقيقت او اولين كسي بود كه اذهان دست‌اندركاران را متوجه داستان‌نويسان معاصر آمريكا كرد و نيز نخستين نويسنده‌اي بود كه به شكل داستان و نحوه بيان اهميت بسيار داد و با توجه به آگاهي‌يي كه داشت سالها بعد در مجموعه‌هاي «جوي و ديوار و تشنه» و «مدومه» داستانهايي ارائه كرد كه از نظر شكل و شيوه نثر و «ديد» مشخص و سبك مختص،‌ از جمله بهترين و مؤثرترين داستانهاي امروز ايراني به حساب آمد و موجب شد تا پس از او، ديگر نويسندگان نيز، بيش از پيش به جنبه‌هاي فني داستان توجه كنند.37

محمود اعتمادزاده (م. ا. به آذين) نويسنده ديگري بود كه با انتشار رمان «دختر رعيت» به جرگه داستان‌نويسان پيوست. اين رمان، پس از رمانهاي اجتماعي اوليه در حقيقت اولين رمان اجتماعي بود كه از تعريف دقيق‌تر رمان و از انديشه و «ديد» خاص نويسنده آن حكايت داشت.


به آذين پس از اين كتاب، نويد نوشتن «خانواده امين زادگان» را داد، ولي جز چند تكه‌اي كه نوشت، هرگز آن را به انجام نرساند، يا رساند و منتشر نكرد. اين نويسنده غير از مجموعه‌اي با نام «مهره مار» كه حاوي دوازده داستان كوتاه بود، و نيز قطعات ادبي «نقش پرند»، كتاب ديگري در اين زمينه بيرون نداد و بيشتر به كار ترجمه پرداخت.

گذشته از ابوالقاسم پاينده و رسول پرويزي، كه از زمره نويسندگان همين نسل بودند و بعدها به كارهاي ديگر پرداختند، از ميان نويسندگان نسل بعد، پيش از همه بايد از تقي مدرسي نام برد كه در نخستين سالهاي سي ـ وقتي كه بيش از بيست سال نداشت ـ با رمان درخشان خود «يكليا و تنهايي او»38 نشان داد كه نويسنده‌اي است بسيار مستعد، و رمان او در تاريخ رمان‌نويسي ايران مي‌تواند نقطه عطفي به حساب آيد. همچنان كه آمد و بعدها به برخي از نويسندگان ما جرأت داد كه در كنار كار داستان‌نويسي خود، از نوشتن داستان‌هاي بلند نيز نهراسند. مدرسي جز اين كتاب، رمان ديگري هم انتشار داد با نام «شريف جان شريف جان» كه هرگز در سطح كتاب اول او نبود. و پس ازآن جز يكي دو داستان كوتاه، ديگر چيزي ننوشت و مدتي مديد خاموش ماند. تا چند سال پيش كه براي مدتي كوتاه به وطن بازگشت و با انتشار دو كتاب داستان ديگر با نامهاي «آدمهايي غايب» و «آداب زيارت»، ديگر بار به سرزمين غربت كوچ كرد.

زماني كه تقي مدرسي دانشجوي طب بود و «يكليا و تنهايي او» را مي‌نوشت، جوان ديگري نيز در ضمن تحصيل طب�'، اولين داستانهاي كوتاه خود را در مجله «سخن» به چاپ رساند، و با همين داستانها، انظار دست‌اندركاران را به خود متوجه ساخت. اين نويسنده، بهرام صادقي نام داشت كه بعدها برخي از موفق‌ترين و منحصرترين داستانهاي كوتاه را همچون «تأثيرات متقابل»، «سراسر حادثه»، «قريب‌الوقوع»، «غيرمنتظر» و «مهمان ناخوانده در شهربزرگ»39 به وجود آورد. داستانهايي كه اگرچه گهگاه كارهاي چخوف را به ياد مي‌آورد، اما با توجه به فضا و آدمهاي خاص و طنز ويژه و نثري كه درايجاد آن فضا سخت مناسب بود، در ميان انبوه داستانهاي اواخر دهه سي و اوايل دهه چهل40 از چشم‌اندازي مشخص و سبكي مختص برخوردار بود. بهرام صادقي به جز كتاب «سنگر و قمقمه‌هاي خالي» كه داستانهاي كوتاه او را دربردارد، يك داستان بلند نيز با گرته‌اي از فضاي «بوف كور» و با تأثير از «يكليا و تنهايي او»41 با نام «ملكوت»42 نوشت كه برخي از قسمتهاي آن مبي�'ن قدرتهاي ويژه صادقي است.

در همين سالها، خوانندگان مجله «سخن» در كنار داستانهاي بهرام صادقي ، داستان‌هاي ديگري نيز مي‌خواندند كه امضاي جمال ميرصادقي داشت. وي اغلب داستانهاي خود را پيش از گرد آوردن در مجموعه‌هاي «شاهزاده خانم سبزچشم» و «چشمهاي من خسته» در همين نشريه به چاپ رسانده است. داستانهايي كه اگر چه از لحاظ شروع وختام و پيشرفت، درخطي طبيعي به پيش مي‌رود، اما چنين نشان مي‌دهد كه نويسنده در چارچوب تعريفهايي كه از داستان كوتاه مي‌داند، قصه‌هايش را قالب‌ريزي مي‌كند و مطلقاً در بند راهيابي‌هاي تازه نيست. گويي همين كه با توجه به قواعد داستان، قصه‌اي را طرح‌ريزي كرد و حد اعتدال را نگهداشت، وظيفه و تعهد خود را انجام داده است. از ميان داستانهاي قابل توجه او، مي‌توان از «در آن شب كه برف باريد»، «شاخه‌هاي شكسته»، «مسافران شب»، «برفها، سگها، كلاغها» و خاصه «ديوار» و «مرد» كه از نخستين داستانهاي اوست، نام برد.43 ميرصادقي دو رمان با نام «درازناي شب» و «شبچراغ» نيز نوشته است. و در سالهاي اخير، با رماني ديگر با عنوان «بادها خبر از تغيير فصل مي‌دهند».

زماني كه بهرام صادق و جمال ميرصادقي از طريق مجله «سخن» به شهرت رسيدند، سالهاي «سي» و نخستين سالهاي «چهل» بود. دهه‌اي كه بعدها در ادوار داستان‌نويسي ما نقطه عطف وسرآغاز دوره شكوفايي نثر و شعر امروز ما به شمار رفت. بخصوص كه انتشار هفته‌نامه‌ها، ماهنامه‌ها، فصلنامه‌ها و «جنگ»هاي متعدد و متنوع و در جهات و درجات گوناگون، كه هركدام در گوشه‌اي از كشور به چاپ مي‌رسيد، در پيدايي چهره‌هاي جديد و دستيابي آنان به فضاها و شگردهاي تازه داستان‌نويسي تأثير بسيار داشت.

صادق چوبك دوره دوم زندگي هنري خود را در همين سالها آغاز كرد و رمان‌هاي «تنگسير» و «سنگ صبور» را نوشت. جلال آل احمد و ابراهيم گلستان، برخي از بهترين آثار خويش را در همين سالها به وجود آوردند. «شوهر آهو خانم» رمان مفصل عليمحمد افغاني در همين زمان درآمد44 و دست‌اندركاران را به خود متوجه ساخت. و به ويژه به برخي جرأت داد تا به نوشتن رمانهاي بلند دست يازند. «شراب خام» رمان پليسي جنايي از اسماعيل فصيح، طوطي از زكريا هاشمي، از اين جمله بودند. رمانهايي كه خاصه از لحاظ حجم، آثار قرن نوزدهم را به ياد مي‌آوردند. و آنگاه كه سيمين دانشور رمان موفق «سووشون» را عرضه كرد و قدرت واقعي خود را نشان داد. كتابي كه در مجموع، يكي از چند رمان نادر روزگار ماست. 45 و بدين ترتيب، بهمن شعله‌ور رمان مغشوش و عجولانه و جسارت‌آميز «سفر شب» را نوشت. رماني بازتاب سير شبانه روشنفكران آشنا در سالهاي سي، و محمود كيانوش «مرد گرفتار» را از چاپ درآورد و حميد صدر پس از داستان‌هاي شكل نگرفته «قصه‌هاي كوچه‌»اش مجموعه دوازده داستاني «كبوتر من خسته» را به چاپ رساند و شاپور قريب ، پس از مجموعه ابتدايي «عصر پاييزي»، «گنبد حلبي» نيمه موفق را بيرون داد و نيز بهمن فرسي ، كه در آغاز همين دهه بود كه كتابهاي خود همچون «گلدان»، « با هو»، «چوب زير بغل» و «زير دندان سگ» را در زمينه‌ها و شيوه‌هاي مختلف منتشر كرد. جرياني كه در دهه پنجاه نيز خاصه با رمان منحصر و يگانه «دايي جان ناپلئون» از نويسنده طنزمدار ايرج پزشكزاد آغاز شد و با «زندگي دوزخي اياز» رضا براهني، «پر كاه» محمود گلابدره‌اي، «خواب زمستاني» گلي ترقي، «بايد زندگي كرد» مصطفي رحيمي، « بر مزاري بيدار» اميرحسين روحي، «كبودان» حسين دولت‌آبادي، «مادرم بي بي جان» اصغر عبداللهي ، «سالهاي غصر» ناصر شاهين پر، «نسيمي در كوير» مجيد دانش آراسته‌… ادامه يافت. سالهايي كه جاذبه داستان‌نويسي ايران بسياري را به سوي خود كشيد و با انتشار نشريات گوناگون اعم از تهراني و شهرستاني «امثال»، «سخن»، «آرش»، «انديشه و هنر»، «جنگ اصفهان»، «هنر و ادبيات جنوب»،‌ «بازار رشت»، «لوح»، «خوشه»، «جهان نو» و‌… و با پيدايي نامهاي قديم و جديد همچون عباس حكيم، بابا مقدم، محمود طياري، ابراهيم رهبر، ناصر ايراني، ك تينا، علي مدرس نراقي، منوچهر شفياني، مسعود ميناوي، حسن حسام،‌ رضا دانشور، محمد ايوبي، پرويز زاهدي، ناصر مؤذن، عدنان غريفي، عليمراد فدايي‌نيا، پرويز حضرتي، پرويز مسجدي، مصطفي زماني‌نيا، بيژن بيجاري، قاضي ربيحاوي، نسيم خاكسار،‌ يونس تراكمه و‌… بازار داستان‌نويسي بيش از پيش رونق گرفت.

در همين سالها، ناصر تقوايي با نوشتن چند داستان موفق در خط داستان‌نويسي معاصر آمريكا، خود را به عنوان نويسنده‌اي بسيار مستعد معرفي كرد. امين فقيري به فضاهاي روستا پرداخت و خاصه در كتاب «دهكده‌هاي پرملال» به همه جوانب آن قلم انداخت. هوشنگ گلشيري و محمد كلباسي، پس از اينكه كارهاي اوليه خود را در مجله «پيام نوين» به چاپ رساندند، با انتشار «جنگ اصفهان» تدريجاُ به راه واقعي خود قدم نهادند. محمد كلباسي مونه موفق «غول در بيابان كاف» را نوشت و هوشنگ گلشيري، با داستان كوتاه درخشاني همچون «مردي با كراوات سرخ» و داستان بلند «شازده احتجاب» نهايت استعداد خود را نشان داد. 46 نويسنده‌اي كه با آگاهي به اهميت شكل و شگرد و توجه به اصل تداخل زمانها و رفت و برگشت‌هاي جريان سيال ذهن، رفته رفته به نوشتن برخي از پيشرفته‌ترين داستانهاي كوتاه توفيق يافت.

كتابهاي عباس پهلوان «شب عروسي بابام» و «نادرويش» نيز با نثري كه درحد افراط به زبان و اصطلاحات عوام تكيه داشت و بيانگر زندگي همين طبقه بود،‌ در همين سالها درآمد. سالهايي كه فريدون تنكابني سخت سرگرم نوشته‌هاي اجتماعي ـ انتقادي خود بود. نويسنده‌اي متعهد كه پيش از توجه به شكل و شگرد داستان به محتواي آن اهميت مي‌داد. تا آنجا كه گاه از چارچوب داستان نيز بيرون مي‌رفت. وي پس از كتابهاي «مردي درقفس» و «اسير خاك» و «پياده شطرنج» مجموعه‌هاي «ستاره‌هاي شب تيره» و «يادداشت‌هاي شهر شلوغ» را درآورد. آميخته‌اي از داستان و غيرداستان، كه غالباً‌ با گرته‌اي از طنز «رو» و صريح مسائل روز را مطرح مي‌كرد. اما توجه به مسائل روز،‌ با لحني انتقادي و طنزآميز در داستانهاي غ. داوود (= منوچهر صفا) با برجستگي بيشتري آشكار بود. خاصه اينكه او به شكل داستان نيز توجه داشت. نويسنده‌اي كه در حقيقت از آغاز دهه چهل با انتشار كتاب هفته دوره جديد نويسندگي خود را با چهره‌اي مشخص و شيوه‌اي مختص آغاز كرده بود. همراه با طنزي عميق و گزنده، كه نمونه موفق آن را در داستان‌هاي «پوكرووباز» و «اندر آداب صنعت زنده‌خواري» مي‌توان ديد.

در همين زمان توجه به شكل و شگرد و دقايق خاص داستان به شيوه نو و امروزين نيز گهگاه ديده مي‌شد. نمونه دقيق همچون «ابر بارانش گرفته است» از شميم بهار از اين گونه داستانها به شمار مي‌رفت. آن هم در دوره‌اي كه نويسنده‌اي پركار و مستعد با نام غلامحسين ساعدي (= گوهر مراد) بي‌توجه به كارهاي متفننانه‌اي از اين دست، دست‌اندر كار آفرينش آثار متنوع خود بود. نويسنده‌اي كه با همان نخستين كارهايش خود را به عنوان متعهدي ملتزم باز شناساند و بسيار زود از شهرتي سزاوار برخوردار شد. و به تدريج نشان داد كه ضمن توجه به همه انواع نويسندگي (نمايشنامه‌نويسي، داستان‌نويسي، لالبازي، ‌تك نگاري) به همه درونمايه‌ها و همه زمينه‌ها (بيماري، فقر،‌ مبارزه، ترس، وهم، خشم، حسرت و غفلت) و طبعاً به همه قشرهاي مختلف از روشنفكران گرفته تا مبارزان مشروطيت از بيماران رواني تا گدايان اعم از روستاييان و شهريان توجه دارد. تا آنجا كه شايد بتوان گفت در آينه آثار هيچيك از نويسندگان معاصر، ذهنيات و روحيات و عادات و خلقيات ما مردم از گروه‌هاي گوناگون را آنچنان كه در داستانهاي اوست نتوان ديد. گدا يا دو برادر يا خاكسترنشين‌ها هر كدام نمونه‌اي ازشفاف‌ترين اين آينه‌هاست.

نادر ابراهيمي نيز از نظر كميت آثار، از زمره نويسندگان فعال اين سالها بود. «خانه‌اي براي شب»،‌ «آرش در قلمرو ترديد»،‌ «مصابا و رؤياي گاجرات»، «مكانهاي عمومي»، «قصه‌هاي تركمن صحرا» و «بار ديگر شهري كه دوست مي‌داشتم»، در زمينه‌هاي مختلف قصه‌نويسي با فضاهاي گوناگون از جمله آثار اوست. آثاري كه از لحاظ محتوا، هر كدام در خطي خاص به پيش مي‌رود. ولي در همه آنها يك وجه مشترك ديده مي‌شود و آن توجه صرف نويسنده به پرداخت نثر و تحصيل شيوه‌اي است كه ويژه او قلمداد گردد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837