جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  28/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

نگاهى به اختلالات روانى بين هنرمندان
گروه: گزارشات
نویسنده: رؤيا بشنام

از رنجى كه مى بريم


روبرت بروتن ، نويسنده انگليسى در مقاله شرح جنون خود در سال ۱۹۶۱ ، نوشت : «همه شاعران ديوانه اند .» هرچند وى كمى اغراق كرد ، اما عامه مردم معمولاً بر اين باور هستند كه هنرمندان به مراتب بيش از ديگران از ملال هاى روحى روانى رنج مى برند . بسيارى از هنرمند ان مشهور ، نويسندگان و موسيقيدانان سابقه بيمارى هاى روانى و ملالت هاى روحى را تجربه كرده اند ؛ به طورى كه در بعضى موارد اين تجربيات آنها را به خودكشى سوق داده است . به طور مثال نويسندگانى چون سيلويا پلات، ويرجينيا وولف و ارنست همينگوى و نقاش هلندى، ونسان ونگوگ ، همگى خود كشى كردند .

نقاشانى چون فريدا كاهلو ، جرج اكف و موسيقيدان ، كل پرتر و چارلز مينگوس نيز از افسردگى شديد رنج مى بردند . اما آيا مى توان به اين نتيجه رسيد ، كه ميان خلاقيت هاى هنرى و بيمارى هاى روحى روانى رابطه اى وجود دارد ؟ اگر چه اغلب هنرمندان از نظر روحى ملول و بيمار به نظر نمى رسند و اغلب بيماران روحى روانى نيز هنرمند نيستند؛ اما بررسى هاى انجام شده نشان مى دهد كه هنرمندان بيش از ديگران از اختلالات دماغى رنج مى برند .

اختلالات دماغى ، افسردگى هاى پيشرفته و شيدايى هاى جنون آميزى را گويند كه پس از يك دوره يأس و نااميدى عميق و طولانى مدت ظاهر مى شود و سپس مكرراً به دوره هاى شيدايى و ملالت هاى روحى روانى بدل مى گردد . افكار ناگهانى يا جنون خودكشى نيز در افرادى كه از چنين اختلالاتى رنج مى برند ، شايع است .

بررسى اولين تحقيقات بر رابطه ميان بيمارى هاى روحى و روانى و خلاقيت در دانشكده روان شناسى دانشگاه آيوا نشان داد كه ميان ۳۰ نفر از نويسندگان خلاق و ۳۰ نفر افرادى كه شغل هاى ادارى داشته اند هيچ يك ذاتاً و به طور ارثى خلاق نبوده اند . اين تحقيق نشان داد كه ۸۰درصد از نويسندگان ، بيمارى هاى روحى و ملالت هاى روانى را تجربه كرده اند . در حالى كه تنها ۳۰درصد از افرادى كه شغل هاى عادى داشته اند از چنين بيمارى هايى اظهار شكايت نمودند . نتايج اين مطالعه سال ۱۹۸۷ در مجله عملى روان پزشكى امريكا به چاپ رسيد .

اواخر سال ۱۹۸۰ روان شناسان دانشگاه جانز هاپكينز نيز درباره اين موضوع بررسى جديدى انجام دادند . افراد مورد مطالعه آنها از ۴۷ نقاش ، مجسمه ساز ، نمايشنامه نويس و شاعر كه همگى در رشته هنر جوايز زيادى برده بودند ، تشكيل شد . نتايج نشان داد كه ۳۸درصد از هنرمندان تحت درمان بيمارى هاى روحى روانى قرار گرفته بودند و تنها ۱درصد از مجموع افراد مورد مطالعه از اختلالات شديد روانى و شيدايى رنج برده و ۵درصد از آنها در بعضى موارد و در مقطع زمانى خاصى از زندگى دچار افسردگى هاى شديد شده بودند .

هر دو تحقيق به دو دليل انتقاد شكاكان را برانگيخت . اولاً، در هر دو تحقيق تعداد افراد مورد مطالعه كم بود . بنابراين نتيجه تحقيق روى تعداد معدود نمى توانست بر كل افراد جامعيت داشته باشد و به مراتب دقيق نبود . ثانياًَ ، در هر دو تحقيق، محققان خود با هنرمندان مصاحبه كرده و يا خود هنرمندان شخصاً پرسشنامه هاى مربوطه را پر كرده بودند . بنابراين ، احتمال اين كه مصاحبه كنندگان رعايت بى طرفى را نكرده و يا هنرمندان خود به سؤالات حالت ذهنى پاسخ مناسب نداده باشند ، زياد بوده است .

در سومين تحقيق ، تلاش شد تا حدودى از خطاهاى مطالعات پيشين جلوگيرى شود . محققى به مدت ده سال ، زندگى بيش از ۱۰۰۴ زن و مرد ممتاز و برجسته در رشته هاى مختلف هنرى چون موسيقى ، علمى ، ورزشى ، سياسى و تجارى را بررسى كرد. او تحقيق خود را با خواندن بيش از ۲۲۰۰ زندگى نامه از افراد مختلف آغاز كرد . دليل وى از مطالعه زندگى نامه افراد مختلف اين بود كه نشان دهد معمولاً زندگينامه نويسان چندان به مسائل روانپزشكى و ذكر بيمارى هاى روحى و روانى افراد توجه نكرده و يا كمتر آنها را بازگو كرده اند . نتايج بررسى وى نشان داد كه زندگينامه نويسان در مقايسه با روانپزشكان در مصاحبه ها و گفت و گو هاى خود با افراد مختلف ، تعصب خاصى نشان داده و حقيقت را بيان نكردند .

براى مثال زندگى نويسان براى به دست آوردن اطلاعات از منابع مختلفى استفاده كرده كه كمتر حالات ذهنى ، روحى و روانى افراد در آن ذكر شده بود . نتايج اين مطالعه ، سال ۱۹۹۵ در كتابى به نام «تحليل و بررسى بحث خلاقيت و جنون» به چاپ رسيد. در اين كتاب بيان شد افرادى كه شغل هاى هنرى دارند و يا خلاقيت هاى هنرى مى آفرينند به طور كلى در مقايسه با افراد عادى از مشكلات ذهنى و فكرى رنج برده و دوره هاى طولانى مدت بيشترى از افسردگى هاى شديد را تجربه كرده اند . اين محقق دريافت از ميان نوجوانان نوازنده اى كه در آينده به جرگه هنرمندان پيوسته اند ( ۳۴درصد - ۲۹درصد ) از آنها از نشانه هاى ملالت هاى روحى روانى رنج برده اند .

در حالى كه تنها ( ۹درصد - ۳درصد ) از دانشمندان، قهرمانان ورزشى و تجار نشانه هاى مشابهى از علائم رنجورى را تجربه كرده بودند . در ميان افراد بزرگسال (۷۷درصد - ۵۹درصد) از هنرمندان ، نويسندگان وموسيقيدانان ملالت هاى روحى روانى را متحمل شده اند ؛ در حالى كه تنها ( ۲۹درصد - ۱۸درصد ) از آنها مشاغل عادى داشته اند . بنابراين ، به نظر مى رسد محقق رابطه اى را ميان ملالت هاى روحى روانى هنرمندان پيدا كرده كه به خلق و خوى آنها بر مى گردد . اما به راستى مشخصه ى اين رابطه چيست ؟ در واقع چرا اين ارتباط وجود دارد ؟

برخى از محققان بر اين باور هستند كه تفكر عميق و طولانى مدت ، اختلالات و حالات روحى چنين افرادى به آنها اجازه مى دهد تا نسبت به ديگران افكار خلاقانه ترى داشته باشند . در حقيقت، يكى از راه هاى تشخيص جنون و شيدايى ؛ توانايى و قدرت گيرايى اين افراد است كه عموماً از آن به خلاقيت هاى هنرى تعبير مى شود . افرادى كه از اختلالات روحى و ذهنى رنج مى برند ، به مراتب احساسات عميق ترى دارند . بنابراين ، آميزه اى از نشانه هاى فوق در اين افراد منجر به خلاقيت هنرى مى گردد . لذا ، فرضيه محقق در اين رابطه به اثبات رسيد . وى دريافت كه ۱۶درصد از موفقيت هاى هنرى نويسندگان و موسيقيدانان در دوره به هم ريختگى روحى و ذهنى آنها صورت گرفته است . وى همچنين عوامل ديگرى را كه ارزيابى او را نسبت به رابطه ميان خلاقيت هنرى و ملال روحى به اثبات مى رساند ، بررسى كرد . او در خصوص افرادى كه مشاغل متعددى چون تجارت و شغل هاى ورزشى را انتخاب كرده بودند ، ثابت كرد كه آنها نيز به نوبه خود خلاقيت داشته اند .

بررسى هاى وى نشان داد كسانى كه حرفه هنرى داشته اند ، طبيعتاً بيش از كسانى كه شغل هاى عادى ترى داشته اند ملالت هاى روحى و رنجورى خود را پذيرفته اند . ديگران نيز بر اين باور هستند كه مشاغل هنرى نشانه هاى ملالت هاى روحى را افزايش داده و منجر به تقويت آن مى گردد . هنرمندان ، نويسندگان و موسيقيدانان اغلب در تنهايى كار مى كنند و هنگامى كه حس غم ، ناراحتى و افسردگى سراغ شان مى آيد هرگز نمى توانند مانند ورزش كاران ، دانشمندان و تجار مورد دل گرمى و همدردى قرار گيرند .

۸۰ درصد - ۶۰ درصد از افرادى كه از اين اختلالات رنج مى برند ، به خود درمانى به وسيله دارو هاى مخدر ، الكل و نهايتاَ خودكشى روى مى آورند . اما به هر حال، در عرصه هاى گوناگون هنرى شواهدى وجود دارد كه برخى اختلالات روحى، روانى نزد پديد آورندگان هنرى به بروز نشانه هايى از خلاقيت منجر شده است. اما آيا مى توان اختلالات ذهنى را منشأ اين خلاقيت ها محسوب كرد؟

ظهور اختلالات ذهنى نزد چهره هاى شاخص هنرى، چنين ظنى را تقويت مى كند، اما شايد بتوان ادعا كرد كه بى مرز بودن و تعريف ناپذيربودن جنبه هايى از استعدادهاى هنرى و آثار برخى هنرمندان به شائبه سرچشمه گرفتن «ذوق» از «اختلال» دامن مى زند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837