آخرين مرحله از دگرگونى نماى سياسى جغرافياى مسندم در سال ۱۹۷۱ صورت پذيرفت. در پى خروج بريتانيا از خليج فارس، شيخ نشين هاى هفت گانه مسندم يا امارات متصالحه، اقدام به تأسيس فدراسيونى كردند كه امارات متحده عربى نام گرفت. با توجه به توضيحاتى كه راجع به شكل گيرى امارات متحده عربى ارائه شد، ادعاهاى تاريخى امارات بر نام عربى خليج فارس و جزاير سه گانه ايرانى، نمى تواند ادعاى درست و منطقى باشد، چرا كه كشور امارات متحده عربى قدمت تاريخى بيش از ۳۵ سال را ندارد. (در اينجا بدين دليل سرگذشت كشور امارات متحده عربى آورده شد كه اين كشور بيش از ديگر كشورهاى عربى در تلاش براى ايران زدايى منطقه است).
فلسفه وجودى ايران زدايى توسط رهبران عرب در منطقه خليج فارس كشورهاى عربى منطقه در مقايسه با كشور ايران به لحاظ موقعيت جغرافيايى و ژئوپولتيكى و كرانه اى از اهميت كمترى برخوردار هستند، زيرا خصوصيات ژئوپولتيكى و جغرافيايى خليج فارس به طور طبيعى، نقش برترى براى ايران در اين آبراه مهم در مقايسه با ساير كشورهاى ساحلى فراهم آورده است. به علاوه، طول ساحل، عمق زيادتر ساحل ايران در مقايسه با ساحل شبه جزيره عربستان، وجود جزايرى كه در مسير خطوط مهم كشتيرانى قرار دارند و متعلق به ايرانند، تمدن درخشان ايرانى و سرانجام عامل جمعيت و نفوس زياد اين كشور و به تبع آن، تسلط فرهنگى و اجتماعى بر منطقه كه موقعيت ممتاز و برجسته اى را به قدرت ملى و كشور ايران داده، نگرانى هاى زياد و حساسيت هاى فوق العاده اى براى كشورهاى همسايه خليج فارس كه همگى از جهان عرب هستند به ارمغان آورده است.
علاوه بر آن، پاره اى از اقدامات دولت ايران در زمان رژيم شاه، همچون داشتن روابط سياسى با اسرائيل، فروش نفت به آمريكا و اسرائيل در جريان تحريم نفتى اين كشورها، مداخله در عمان و سركوبى جنبش ظفار، ژاندارمى منطقه خليج فارس بعد ازخروج انگليسى ها در سال،۱۹۷۱ به قول عرب ها تصرف جزاير سه گانه ، اشتهاى زياد دولت ايران در خريد تسليحات نظامى و در ادامه، پيروزى انقلاب اسلامى ايران و... نگرانى هاى دنياى عرب و رهبران عرب را مضاعف كرد. در نتيجه، كشورهاى عربى منطقه درصدد تقابل با ايران كه نمونه بارز آن شكل گيرى شوراى همكارى خليج فارس بدون حضور ايران بود، برآمدند. در ادامه جريان ايران زدايى و فرهنگ زدايى ايرانى، عرب ها در قالب پروژه هاى تغيير نام خليج فارس به خليج عربى، جزاير سه گانه ايرانى به اشغال شده توسط ايران و تغيير نام جزاير «لاوان» به شيخ شعيب و «قشم» به قيس و تغييرات نامهاى ديگر جزاير ايرانى با حمايت دول استعمارگر غربى كه همگى از دشمنان دولت ايران محسوب مى شوند، اقداماتى را انجام دادند و در اين ميان، برخى از كشورهاى غربى نقش بسيار خوبى در سطح جهان در تثبيت اين نامهاى مجعول ايفا كرده اند.
كدام عبارت: خليج فارس يا خليج عربى؟! در خصوص نام خليج فارس هيچ گونه شك و شبهه اى وجود ندارد و از ديرباز به همين نام خوانده مى شده است به گونه اى كه هيچگونه نيازى به اثبات آن نيست، اما به جهت پاره اى ادعاهاى مجعول لازم است دلايلى محكم و قاطع از متون تاريخى آورده شود. مورخان و دانشمندان نظير هرودت، طالس، نئارخوس، استرابون، كروسيوس، بطلميوس، آناكسى ماندر، هكاتوس، اراتوستن، اريانوس و غيره در آثار و نوشته هاى باقى مانده از خود از صفت «فارسى» يا «پارسى» براى ناميدن درياى جنوب ايران استفاده كرده اند. در منابع و اسناد يونانى و رومى، اصطلاحات Persikon Kaitas, Sinus persicus, Mare persicum, Persion gulf, Aquarum persico براى آبراه جنوب كشور ايران استفاده شده است كه همگى به نوعى به خليج فارس يا پارسى اشاره دارد. ازهمه مهمتر، در كتيبه داريوش اول كه در تنگه سوئز به دست آمده، به «درياى پارس» اشاره شده است و عبارت «درايه تيه هچا پارسا آئى تى» ِDrayatya hacha parsa aity يعنى دريايى كه از پارس سرچشمه مى گيرد، مشاهده مى شود.
بعد از ظهور اسلام نيز در كتب تاريخى و جغرافيايى دانشمندان بزرگ دوره اسلامى خليج فارس به نام «بحر فارسى» يا «البحر الفارسى» يا «الخليج الفارسى» ذكر شده كه معروف ترين آنها ابن فقيه در كتاب البلدان، ابوعلى احمد رسته در كتاب «الاعلاق النفسيه»، سهراب جغرافيدان مشهور قرن سوم هجرى كه در كتاب «عجايب الاقاليم»، احمد بن خرداذبه در «كتاب المسالك و الممالك»، ابوريحان بيرونى در «التفهيم»، اصطخرى در كتابهاى «الاقاليم و مسالك» و «الممالك»، مسعودى در «مروج الذهب» و ديگر دانشمندان جهان اسلام مانند مقدسى، ابن البلخى، مروزى، حموى، مستوفى، ابن بطوطه و غيره هستند. افراد مذكور در تاريخ نوشته ها و آثار به جا مانده از خود، از لغات «بحر فارسى»، «الخليج الفارسى» و «البحر الفارسى» استفاده كرده اند، در حالى كه تعداد زيادى از آنها از جهان عرب و كشورهاى عربى بوده اند.
اما در متون تاريخى، ما با اصطلاح خليج عربى نيز مواجه مى شويم كه مطلقاً به درياى سرخ كه بين تنگه باب المندب و كانال سوئز قرار دارد، اطلاق مى شده است كه در متون مختلف تاريخى با اصطلاحات «سينوس اربيكوس» Sinusarabicus، «ارى تره»، «الخليج العربى»، «درياى احمر»، «درياى سرخ» و «عربين گلف» نام برده شده است. دانشمندانى چون هردوت، هكاتايوس، اراتوستن، استرابون، بطلميوس، كاتب چلبى و... محدوده آبى باريك بين شبه جزيره عربستان و آفريقا را خليج العربى ناميده اند. بنابراين ضرورتى نيست كه رهبران عرب نام ساختگى خليج عربى را براى خليج فارس بسازند، چرا كه آنها خليج عربى را كه همان درياى سرخ است، دارند و لذا بايد سرمايه گذارى هاى خود را براى ناميدن خليج فارس به خليج عربى، در درياى احمر صرف كنند.
|
|