جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

پارسيان
گروه: گزارشات
نویسنده: ليندا مقدم

زرتشت و كرشنا، نام دو تن از پاكان و دانشمندان آريايي است كه يكي را مردم ايران خشنود بزرگ مي دانند و ديگري را مردم هند مظهرايزدي گويند.

سه اصل زرتشتي گفتار، انديشه و كردار نيك در يكي از گفته هاي بودا بازتاب يافته " در كا رهايت ، در سخنت و در انديشه ات و در همه چيز با انضباط باش."

برخي از پژوهشگران براين باورند كه سرچشمه بينش " سانكهيه" يكي از دستگاه هاي فلسفي نامدار هند، همان انديشه هاي زرتشت است، زيرا همان گونه كه زرتشت به دو قوه ي خير و شر باوردارد، فلسفه سانكهيه نيز به دو نيروي مادي (شر) و معنوي (خير) معتقد است.

اوپهام پوپ مي گويد: تمدن ايران، دين بودايي اصلي را تغيير شكل داد. زيرا دين بودا در راه رساندن خود به چين ناچار شد از سرزمين هاي زيرفرمان ايران بگذرد و در اين بوم ها پاره اي باورهاي گوناگون ديني را جذب كرد كه بيشتر آنها ريشه ي مهرپرستي داشتند و اين باورهاي ايراني كه در دين بودا نفوذ كرد، پيامدش اين بود كه تشريفات نامدار به " آميدا" در دين بودا رواج يابد.

گوهرهستي:


در جهان بيني اشوزرتشت جهان هستي را ذات يگانه اي آفريده است كه داناترين و خردمندترين است، راستي و پاكي مطلق است، هميشه بوده است و همواره خواهد بود. اين ذات بي همتا "اهورامزدا" خداوند جان وخرد است. آفرينندگي يكي از فروزه هاي ذاتي خداست، پس همواره با او، ازلي و ابدي است آفريدن در ذات خداست، پس جرياني بي آغاز وانجام است.

از ديدگاه اشوزرتشت ، خداوند آفرينش را برپايه تمايل يا تصميم و يا از زمان معيني آغاز نكرده است و در زمان معيني پايان نداده است. خداوند از ازل آفريده تا ابد مي آفريند، او هستي را از هستي خود مي آفريند و از اين رو جهان هستي و خداوند از يكديگر جدا نيستند. از بين همه آفريده هاي سزاوار ستايش هوا، آب، خاك و آتش به دليل ارزش زيست محيطي بيشتري كه دارند در فرهنگ زرتشت مورد نگرش و توجه بيشتري قرارگرفته اند. اما در ميان همه آفريده هاي نيك و سزاوار ستايش، آتش به اعتبار ويژگي هايش جايگاه ديگري دارد. آتش خود روشن است و پيرامونش را روشن مي كند، گرم است وگرم مي كند، پاك است و پاك مي كند، نگريستن به شعله هاي لرزان آتش از پراكندگي و پريشاني انديشه كم مي كند، به انديشه تمركز مي بخشد و نيروي تمركز انديشه به تدريج ذهن انسان را روشن مي كند و پاسخ بسياري از پرسش ها را با ذهن روشن خود مي يابد.

اين آتش كه مظهر آتش خداوندي است در درون همه هستي به گونه اي پيوسته به هم و يگانه وجود دارد و از اين آتش است كه همه چيز زنده است، پويايي دارد و مي بالد و به اين صورت جهان هستي درعين كثرت داراي وحدت است و آفريننده جهان با آفرينش خود يگانه است. برپايه اين گونه بينش و نگرش به جهان است كه زرتشتيان، هنگام ستايش خداي يكتا به سمت نور مي ايستند و فروغ روشنايي را برترين پرستش سو(قبله) مي دانند. ستايش كردن خداوند يكتا در برابر روشنايي، موجب مي شود انديشه انسان پي به وجود خداي يگانه برد.

امروزه زرتشتيان سرافرازند كه به پيروي از سنت ارجمند آريايي كه برخاسته از انديشه نيك و والاي بنيانگذاران آن است آتش را چون درخشي به نشانه ي ارج نهادن به فرهنگ كهن ايران همواره فروزان نگه مي دارند و نيز براي ارج گذاري به جهان بيني اشوزرتشت كه مبتني بريگانه شناسي و يگانه پرستي است، آن را به نشانه اي از آتش يگانه هستي، همواره پاس مي دارند و اين چنين است كه هنوز هم در محراب خانواده ها و در آتشگاه آتشكده ها، آتش اهورايي زبانه مي كشد و نيايشگران در برابرش آفريدگار يكتا را مي ستايند.

در زمان فرمانروايي ساسانيان بر ايران، آتش سه آتشكده پرارج و شكوه، به دليل قدمت در پايشان از جايگاه و مقام بالاتري برخوردار بودند و برهمين پايه آن ها را آتش " ورهرام" يعني آتش پيروزي نام نهاده بودند. يكي از آنها "آذرفرنبغ" نام داشت كه بنا به مندرجاتي آن را نخستين بار جمشيد پيشدادي در آتشگاهي برفراز كوه فرهمند خوارزم قرارداد كه در زمان شاه گشتاسب كياني آن را از خوارزم به كوه روشن در كابل بردند، سپس آن را به شهر دارا بگرو در استان فارس آوردند و در آتشگاه باشكوهي جاي دادند.

انوشيروان دادگر "پادشاه اول ساساني" در دوره هاي فرمانروايي خود بر ايران فرمان داد تا " آذرفرنبغ" را از دارا بگرو به "كاريان" فارس آوردند و در آتشكده اي به همين نام قراردادند. اين آتش در سده ي دهم هجري براي رهانيدن از يورش بيگانگان از آنجا به محلي كه در آن زمان " كثه" ناميده مي شود آوردند و در آتشكده ي بزرگ شهر برافروختند. در همان سال ها شهر يزد كثه را در برگرفت تا جايي كه تنها نام آ ن بر روستايي در كنار شهر برجاي ماند.

آتش و محل نيايش و پرستش خداي يكتا، مكان فعاليت هاي ديگري نيز بوده است.

1ـ دادگاهي كه موبد (روحاني زرتشتي) بر كرسي خويش به دادرسي مردم مي پرداخت. اين مكان ها " دربمهر" نيز نام داشت.

2ـ درمانگاه و محل درمان جسم و روح مردم .

3ـ آموزشگاهي مجهز به كتابخانه ي كامل براي ياددادن درس هاي ديني و ديگر آموزش هاي قومي و كشوري.

4ـ مخزن و انبار غنيمت ها و خزينه ماليات .

5ـ مكاني براي پرداختن به ورزش و برگزاري مسابقه هاي ورزشي.

چگونگي به كاربردن رنگ هاي گوناگون در پارچه ها و جامه ها با فرهنگ و ذوق ملي و پيشرفت شهري گري در ميان مردم يك سرزمين بستگي ويژه اي دارد. گذشته از اينها در برگزيدن رنگ ها براي جامه يا هر چيز ديگر عوامل جغرافيايي وجود و فراواني برخي ماده ها و خاك هاي رنگين، آداب و رسوم و معني هاي ويژه اي كه به رنگ ها داده مي شود نيز بي تأثير نيستند. ايرانيان زمان هخامنشي چون ديگر مردم آن دوره، به رنگ جامه هاي خود ارج فراوان مي نهادند و در برگزيدن آن از آيين ويژه اي پيروي مي كردند. برخلاف مردمان بي فرهنگ و نيمه شهري كه بسان كودكان به سوي رنگ هاي اصلي و تا اندازه يي سبك و جلف كشيده مي شوند، ايرانيان رنگ هاي پخته و متين را مي پسنديدند و رنگ هاي گرم و شاد را دوست مي داشتند و اين موضوع از رنگ آميزي كاشي هاي لعابي شوش و چيزهاي رنگين ديگر كه از آن زمان ها به جا مانده، نيك هويدا است.

رنگ ديگري كه در دربار هخامنشيان ارج ويژه يي داشت، رنگ ارغواني بود و به گفته ي پروفسور جاكسون، اين رنگ به "ميترا" منسوب بود. در ادبيات باستاني ايران گل هاي ارغواني را نيز ميترا مي دانسته اند. ارغوان، رنگ و كالاي گرانبهايي بود كه از فنيقيه به ايران مي آوردند و آن را از درآميختن املاح زر با يك گونه صدف دريايي كمياب مي ساختند. پوشيدن جامه هاي ارغواني ويژه شاهان و شاهزادگان و بزرگان بلند پايه ي كشور بود و هيچكس بي دستور شاه حق نداشت چنين جامه اي در بركند.

يكي ديگر از رنگهاي خوشايند ايرانيان عصر هخامنشي رنگ طلايي يا نزديك به آن، زرد و نارنجي بود. چون از ميان هفت فلز منسوب به يكي از ستارگان هفت گانه معروف، طلا منسوب به خورشيد بود. از اين رو رنگ طلايي ارج ويژه اي داشت. پارچه هاي نارنجي رنگ دوره هخامنشي را مي توانيم برتن سربازان جاويدان كه بر روي كاشي هاي رنگارنگ شوش نمود شده و اينك در موزه "لوور" نگهداري مي شود ببينيم.

جشن ها:


زرتشتيان به مناسبت هاي گوناگون تاريخي، ملي، طبيعي و ديني. جشن هايي در يك سال خورشيدي برپا مي دارند. از گروه جشن هاي ملي نوروز جلوه ويژه اي دارد، زيرا شروع سال نو گزارش مي دهد و هنگام شكفتن جوانه ها و بالندگي طبيعت نيز مي باشد در باور زرتشتيان، نوروز كه از ماه فروردين آغاز مي گردد از آن فروهر درگذشتگان است كه از دو روز پيش از نوروز براي سرزمين بستگان خود به سوي آنها خواهند آمد.

به همين انگيزه در پايان اسفند ماه هر سال خانه تكاني مي كنند، خشم و كينه را از جان و روان خود مي زدايند تا فروهر درگذشتگان خشنود گردند و در سال جديد، بركت و بهروزي را به بازماندگان پيشكش كنند. سپس در نخستين روز سال نو، به آتشكده ها يا نيايشگاه مي روند تا روز و سال نو را با يكدلي و همبستگي در كنار نور و روشنايي، اهورامزدا نيايش كنند.

ـ جشن مهرگان، در روز مهراز ماه مهر برگزار مي شود.


در بيان تاريخي پيروزي فريدون برضحاك تازي و ستمگر را به همراه دارد و از سوي ديگر آغاز زمستان را درگاه شماري باستاني ايران گزارش مي دهد. ـ جشن چله، بزرگترين شب سال و آخرين روز ماه آذر است. شادماني مردم در آن شب براي بلندتر شدن روزها، افزايش روشنايي و زايش مهر (نورخورشيد) است.

ـ جشن سده، يادگار مهارشدن آتش به گزارش شاهنامه فردوسي است.


در شامگاه روز دهم بهمن پشته هاي هيزم را فراهم كرده و آن را با مراسمي ويژه آتش مي زنند. تاريكي شب را به روشنايي تبديل و كشف آتش در تاريخ نياكان خود را ارج مي گذارند. درگاه شماري زرتشتي، سال به دوازده ماه سي روز و 5 روز پايان سال تقسيم شده است. در اين گاه شماري هر روز نام ويژه اي دارد. هرگاه كه نام روز با نام ماه برابر شود آن را جشن مي گيرند. از برجسته ترين آنها تيرگان جشني است كه از نظر تاريخي به فداكاري آرش كمانگير در گسترش مرز ايران نسبت دارد. در تيرگان زرتشتيان به يكديگر آب مي پاشند تا در باورسنتي خود، خرمي و سرسبي را با آمدن باران آرزو كرده باشند.

ـ جشن اسفندگان، روز سپندار هند از ماه اسفند است.


شسپنته آرمئي تي عشق پاك و مقدس است و بيشتر از زنان سرچشمه مي گيرد، اين روز به زنان و مادران اختصاص دارد. به احترام ويژگي هاي فداكاري فروتني و مهرباني مادر جشن هاي مفصلي و مربوط به زندگي كشاورزي و دامپروري هستند كه در فرهنگ ايران باستان شكل گرفته اند و شش مرحله در سال برگزار مي شود زرتشتيان در هر مرحله گاهبنار، پنج روز به داودهش مي پردازند و با گردهم آيي در اين جشن ها، داده هاي آفريدگار را سپاس مي گويند.

فرَوَهَر


درباور سنتي زرتشتيان وجود انسان از چهار گوهر تشكيل شده كه به هم پيوسته اند و از تأثير آنها بريكديگر، پايندگي و بالندگي از هر فرد سرچشمه مي گيرد. اين چهار جز عبارتند از تن و جان كه مربوط به جهان مادي است روان و فروهر كه مربوط به بعد مينوي سرشت آدمي هستند. واژه فروهر از دو قسمت فرَ به معني "پيش" و وَهَر يعني "كشنده و برنده " درست شده است.

اين گوهر، ارزشمندترين پاره وجودي انسان است . زيرا پرتوي از فروغ بيكران ذات اهورا مزدا است كه در ذات هر شخص سرچشمه پيدايش و پويايي فروزه هاي اشويي است. فروهر، گوهري است كه روان را از گرايش به كژي و كاستي و دروغ باز مي دارد تا روان به آرامي راه خداجويي را سپري كند و شايستگي فراگيري نور حقيقت و پيام سروش را داشته باشد. در دوره هخامنشيان، به عنوان آرم ملي، نشانه اي برگرفته از انديشه ديگران به ويژه آيين مهر، موجب شكل گرفتن نگاره فروهر گرديد.

هريك از اندام هاي نگاره فروهر، گوياي مفهومي در انديشه نياكان دارد. چهره سالخورده و نوراني فروهر، يادآور بهره گيري از تجربه پيران خردمندان است. دست فرهر رو به سوي جلو است تا آرمان انسان همواره به سوي پيشرفت و بالندگي باشد. حلقه دست اين نگاره جلوه گاه آيين مهر و نشان پيمان انسان با خداوند در پيوستن به اشويي است. بال فروهر سه قسمت دارد تا فراگيري هومت، خوخت وهورشت يعني: انديشه ، گفتار و كردار نيك را به انسان سفارش كند. حلقه دوركمر فروهر، نشان وارستگي انسان از اميال ناهنجار و نيرومند پرواز او به سرچشمه خورشيد است.

دورشته آويخته در پايين، نشان پيوستن به شپنته مينو (منش پاك) و پشت سرگذاشتن انگره مينو (انديشه پليد ) است. قسمت زيربال فروهر نيز سه قسمتي است تا نفرت انسان وزير پا گذاشتن دژمت، دژوخت، دژورشت را يادآوري كند يعني هر فرد بايستي انديشه، گفتار و كردار ناپاك را از خود دور سازد. تاريخ زرتشت: دين زرتشت از زمان كيانيان و هخامنشيان به تدريج در ايران رواج يافت، در حكومت اشكانيان، گسترش پيدا كرد و در دوران ساسانيان دين رسمي ايران شد. پس از ايجاد نابرابري اجتماعي در ايران كه در حكومت ساساني روي داد با يورش تازيان، بعضي از ايرانيان تغيير دين دادند. گروهي از زرتشتيان نيز كه تحمل ستم حكومت بيگانه را نداشتند، به سوي كشور هندوستان مهاجرت كردند. آنان با تلاش و پشتكار خود سازندگي را گسترش دادند و هم اكنون به نام پارسيان از شهروندان ارزشمند و خوشنام هندوستان به شمار مي آيند. زرتشتياني كه در زادگاه خود ايران باقي ماندند در نخستين حكومت هاي پس از ساساني و تعصب هاي موجود، روزگار سختي داشتند و پس از سال ها رنج و دربه دري به شهرهاي كويري ايران، يزد و كرمان پناه بردند و باكندن كاريزها، آب را از دل زمين برآوردند و پيشه سفارش شده پيامبرشان، كشاورزي را در شهرهاي كويري گسترش دادند.

قرن ها بعد پس از اينكه بيداد و تعصب كاهش يافت به شهرهاي بزرگترين ايران نيز مهاجرت كردند. با ايجاد مراكز ديني، آموزشي و اجتماعي هم اكنون در كنار ديگر هم ميهنان، به همزيستي مسالمت آميز كه بدان باور دارند ادامه مي دهند و همواره براي ميهن شان ايران آرزوي پايندگي سرافرازي مي كنند.

گزيده اي از پيام اشوزرتشت

خوشبختي از آن كسي است كه درپي خوشبختي ديگران باشد
43 بند 1

از كساني با شيم كه جهان را به سوي تازگي و آباداني و مردم را به سوي راستي و پارسايي راهنمايي مي كنند. 30بند 9

بهترين گفته ها را به گوش بشنويد، با انديشه ي روشن برآن بنگريد، سپس هر زن و مرد، آزادانه راه خود را برگزينند. 30 بند 2

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837