نيما يوشيج :
ترا من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ "تلاجن" سايه ها رنگ سياهي
و زان دلخستگانت راست اندوهي فراهم
ترامن چشم در راهم.
شباهنگام ؛
در آن دم كه برجا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سروكوهي دام
گرم يادآوري يا نه من از يادت نمي كاهم
ترا من چشم در راهم. ***
|