در زماني كه اقوام وحشي و چادرنشين به شهرها هجوم ميآوردند، يك شهرنشين جوان و ثروتمند به نام جوزپه گودرن، در مرز شمالي شهر، برج بسيار بلندي با اتاقي در بالاي آن، براي خود ساخت تا بيشترين ساعات روزهاي خود را در آن بگذراند. از آن بالا، قسمت زيادي از جادهاي كه به طرف شمال ميرفت زير نظر بود، جادهاي كه در جهت كوهستانهايي بود كه مرز كشور از ميان آنها ميگذشت.
در آن زمان اقوام خانه به دوش و جنگجوي بسياري در دنيا بودند و باعث جنگ، قتلعام و ويراني ميشدند. اما از همه آنها ترسناكتر دار و دسته ساترنها بود به طوري كه هيچيك از قشونهاي منظمي كه براي دفاع كشور به وجود آورده بودند، نتوانسته بود در مقابل آنها تاب بياورد. گودرن هم از طفوليت دستخوش و گرفتار ترس از ساترنها بود و برج را براي اين ساخته بود كه بتواند اولين كسي باشد كه موقع حمله آنها اعلام خطر كند.
درحقيقت خطرناكترين سلاح ساترنها سلاح غافلگيري بود. غفلتاً با يك تاخت و تاز لجام گسيخته به شهرها ميريختند بهطوري كه حتي چريكها و اعضاي با تجربه ارتش ملي فرصت آماده كردن و به صف در آوردن افراد خود را پيدا نميكردند. در بالا رفتن از ديوارها و حصارهاي دور شهر نيز هر قدر هم صاف و بلند بود، اين بربرها به درجه استادي رسيده بودند. با برخورداري از ميدان ديد وسيعي كه از بالاي برج به دست ميآمد، گودرن نه تنها اولين كسي بود كه ميتوانست به موقع تاخت و تاز مهاجمين را اطلاع دهد، بلكه همانطور كه خودش ميگفت ميتوانست با فاصله زماني زيادي، قبل از سايرين براي مبارزه آماده شود. بدين منظور تعداد زيادي زره، شمشير، نيزه، تفنگهاي فتيلهاي و زنبورك خريده بود و در هفته سه مرتبه هم افراد زيادي را كه در خدمتش بودند، در محوطه پائين برج براي كاربرد سلاحها تمرين ميداد.
وقتي كار ساختن برج خيلي پيش رفت و كنگرههاي ساختمان از نظر ارتفاع بر ساير بناهاي شهر مسلط گرديد، مردم شروع كردند به پچ و پچ كردن كه گودرن كمي ديوانه است. آخر بيشتر از يك قرن بود كه ديگر بربرهاي مهاجم خود را نشان نداده بودند و داستان ساترنها هم داستاني بسيار قديمي و نوعي افسانه بود و به نظر اكثريت مردم احتمال داشت كه ديگر آنها اصلاً وجود خارجي نداشته باشند.
علاوه بر اين زخم زبان مردم هم كم نبود. شنيده ميشد كه «گودرن برج خود را براي اين نساخته كه اولين نفر براي نبرد باشد، بلكه براي اين ساخته كه براي پنهان شدن وقت كافي داشته باشد». همچنين شايع كرده بودند كه او در زيرزمينهاي برج يك پناهگاه غيرقابل نفوذ با ذخيرهاي از آب و غذا درست كرده است كه براي يك محاصره چندين ساله كافي است. اما هيچكس نتوانست مدركي براي اثبات اين ادعا ارائه دهد.
|