جورج اورول نويسنده شهير كتاب هاي «قلعه حيوانات» و «1984» فرزند يك كارمند جزء امپراتوري انگلستان، در مهمترين و غني ترين مستعمره اين كشور يعني هندوستان بوده است. از همان دوران نوجواني ظلم و قساوتي كه هموطنانش بر عليه مردم محروم و فقير هند انجام مي دادند مورد نفرت او بود و روح لطيف او اين تبعيض ها و استثمارها را برنمي تابيد و همين مطلب سبب شد تا سرانجام از خانه و خانواده خود جدا شود و در كشور فرانسه و انگلستان به كار و زندگي در بين طبقات محروم و فقير بپردازد . كتاب حاضر، درواقع خاطرات و تجربه ها و ديده ها و شنيده هاي شخصي وي است كه البته استعداد بالاي وي در نويسندگي و خلق تصاوير و صحنه هاي داستان به آن رنگ و جلاي بسيار جالبي داده است. فقر هم يك واقعيت است و هم يك فرهنگ كه از نوع لباس پوشيدن تا نحوه زندگي كردن و چگونگي تفكر را در بر مي گيرد. فقر چيزي بيش از گرسنگي و نداري است و كتاب حاضر به خوبي نشان مي دهد كه چه در پاريس يا لندن و بالطبع در هر نقطه ديگري از جهان اين فرهنگ، طرز زندگي خاصي را به افراد فقيد تحميل مي كند كه كاملاً به يكديگر شبيه هستند و اگر تفاوت هايي در آن ديده مي شود در جزئيات است نه اصول و همه جا فقر، همان چهره كريه و ناپسنده خود را به نمايش مي گذارد و البته دنيايي است بسيار مستتر و پوشيده كه شايد همين خصوصيت باعث شده تا جوامع بشري چهره كريه آن را تحمل كند (و درواقع نبيند) و بر عليه اين عرصه زشت و شنيع نشورند.
|