تورتيلا فلت نام محله اي است در شهر مونتري كه نژاد خاصي به نام پيزانو (تركيبي از اسپانيايي و سرخ پوستي) در آن زندگي مي كند. آنها مردماني هستند، عادي و معمولي و داراي نسلي سوخته و بيكاره. فعاليت و كار مفيدي نزد اين قوم و جماعت، وجود ندارد مگر خوشگذراني و شرابخواري!! داني (يكي از شخصيت هاي محوري داستان) وقتي از خدمت سربازي و جبهه جنگ جهاني به شهرش باز مي گردد، پي مي برد كه صاحب دو خانه شده است و دوستان سابقش (مانند پيون يا يسوس) بعد از آگاهي از اين مطلب به ديدارش مي روند و از آنجا كه سقفي براي زندگي ندارند، داني به آنها كمك مي كند تا در يكي از خانه هايش مستقر شوند. سير حوادث، دوستان جديدي را به اين مجموعه اضافه مي كند. آدم هايي با علاقه هاي متشابه ولي با شخصيت هاي متفاوت و حتي متضاد كه در زير يك سقف زندگي ساده و يكنواختي را مي گذرانند اما همين زندگي ساده و يكنواخت، عليرغم خالي بودن از هر كوشش و تلاش، پر از مفاهيم فلسفي، واقعيت هاي اجتماعي، پندارهاي اخلاقي و غيراخلاقي، نيكي و بدي و... است.
واقعيت زندگي، در محيط اطراف همين انسان هاي عادي شكل مي گيرد. جامعه انساني واقعي، يعني همين كه اشتاين بك در قالب محله كوچك و محدود تور تيلا فلت به تصوير كشيده است. جامعه اي متشكل از انسان هاي كاملاً معمولي، كه مي توانند در لحظه اي به پاكي فرشته و در لحظه اي ديگر به شرارت شيطان باشند. آدم هايي كه گناه و فسق همانقدر در زندگي آنها دخيل است كه نيكي و پاكي.
انسان هايي جايزالخطا. سنت هاي اجتماعي بر روحشان چنگ مي اندازد و خرافات مذهبي آنها را تحت تأثير قرار مي دهد (اين امر حتي در مورد فاسق ترين آنها نيز صادق است).
آدميان اطراف آنها نيز مانند خودشان انسان هايي هستند معمولي و با قهرمانان داستان هاي افسانه اي فرسنگ ها فاصله دارند ولي به دل مي نشينند چون واقعي هستند، در محيط اطراف خود ما حضور دارند، زندگي مي كنند و مي ميرند.
|