جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

جبر و اختيار در مثنوي
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: دكتر محمدمهدي ركني
منبع: بابك كياني

آيا انسان مختار است يا مجبور؟ افعالي كه از او سر مي‌زند در اختيار خود اوست يا تحت تأثير عوامل نهاني و بيروني .

جبر و اختيار در مسير پر پيچ و خم انديشه بشري و به خصوص بشر شرقي، خاستگاه‌ها و پايگاه‌هاي مختلفي دارد كه طيف متنوعي از علوم: جامعه‌شناسي، سياسي، روانشناسي و... را در بر مي‌گيرد؛ همانطور كه اعتقاد به مسلك جبر خود به انواع مختلفي مانند جبر علمي، جبر فلسفي يا جبر مذهبي تقسيم مي‌شود.

هريك از گزاره‌هاي فوق، بازتاب خاص خود را در نوشتارها و يا اشعار فرد مؤمن، مسلك جبر به همراه دارد. جبر خاستگاه‌هاي فلسفي و ماوراي طبيعي دارد مانند توحيد افعالي و يا اعتقاد به علم قديم الهي و درعين‌حال مي‌تواند بر خواسته از شرايط سياسي و اجتماعي باشد مانند تبليغ امويان و حتي خلفاي عباسي درباره جبر كه جهت حفظ منافع نامشروع سياسي و اقتصادي و در اختيار داشتن كامل قدرت سياسي انجام مي‌گرفت و اين سياست به نوبه خود حمايت تام از فلاسفه و فقهاي جبري مسلك و كشتار و آزار متكلمان و فلاسفه شيعه و اعتزالي مذهب را در پي داشت.

شايد يكي از دلايلي كه سبب شد تا در اشعار شاعران نامدار پارسي‌زبان عقايد اشعري و اخباري در صدر قرار گيرد، همين دخالت‌هاي آشكار و پنهان قدرت سياسي وقت بود كه با حمايت‌هاي مالي از جبري مسلكان آغاز شد و با تأليف اصول مذهب رسمي از سوي فقهاي حكومتي به اوج خود رسيد. ولي نبايد از خصوصيات رواني و روحي افراد مختلف در اعتقاد و يا عدم اعتقاد به جبر و اختيار غافل شد. شاهنامه فردوسي كه ريشه در مذهب زرتشتي و عرف اجتماعي ايران باستان دارد وقتي كه با روحيات فردوسي درهم مي‌آميزد نمودي كامل از دوگانگي حاكم بر فرهنگ ايران باستان مي‌يابد، دوگانگي حاصل از اعتقاد به جلو و درعين‌حال تشويش بشر به فعاليت و ساختن دنيايي نو، اعتقاد به تقدير و سرنوشت محتوم از يك سو و ياري دادن اهورا مزدا براي پيروزي در نبرد با اهريمن از سوي ديگر! همين حد واسط بين جبر و اختيار در آثار حكيم عارف ناصر خسروي قبادياني نيز ادامه مي‌يابد ولي به سبب آشنايي حكيم با افكار شيعه و معتزله حد و مرز مابين جبر و اختيار بشر روشن‌تر و آشكارتر ترسيم مي‌شود و از ابهام آن كاسته مي‌شود.

در ادامه روند طبيعي تكامل اجتماعي و فراهم شدن فضاي سياسي انتظار بر اين است كه به اين مرز مبهم باز هم نور بيشتري بتابد و حدود آن بيشتر آشكار گردد ولي خصوصيات منحصر به فرد افراد و دخالت پنهان ولي به شدت مؤثر آنها بر سير افكار خود مسير حركت تحول انديشه جبر و اختيار را يكبار ديگر دچار پيچ و تاب مي‌كند و اين چنين است كه عجز عقل رياضيدان و فلسفي شيخ خيام نيشابوري در حل راز كائنات و فلسفه حيات منجر به عصيان شيخ مي‌گردد و مانند بيشتر مباني فلسفي، انديشه وي راه خود را به سوي مسلك جبر مي‌گشايد. در كتاب فوق، آقاي دكتر محمدمهدي ركني با ذكر خلاصه‌اي از تاريخ انديشه بشري درباره جبر و اختيار و بيان خاستگاه‌هاي اين انديشه (چه جبر و چه اختيار) به تشريح و تحليل اشعار شاعران نامدار ايراني مي‌پردازند تا نمود عقايد فلسفي و مذهبي اين شاعران پر آوازه را در اشعارشان نشان دهند زيرا از آنجا كه موضوع تحقيق، ديد مولانا جلال‌الدين محمد بلخي (مولوي) به مسأله جبر و اختيار بوده براي شرح و تحليل تفصيلي آن احتياج به بررسي كوتاه عقايد شاعران قبل و بعد از مولانا است.

در اين كتاب خواهيم ديد كه چگونگي در مسير مباحث مربوط به انديشه جبر و اختيار، در شاعران پيش از مولانا مولوي به تحليل كامل حد و مرز مابين جبر و اختيار مي‌پردازد و با زبان شيوا و بيان منطقي و مستحكم خود، عقايد خود را كه درحد فاصل جبر و اختيار قرار دارد و در نگاه اول به ظاهر متناقض و سردرگم به نظر مي‌رسد، بيان مي‌كند. به راستي كه مولانا فصل‌الاخطاب مباحث مربوط به رابطه جبر و اختيارست چرا كه افعال و اعمال بشري را در مراحل گوناگون و سطوح مختلف طبقه‌بندي مي‌كند و به روشني نشان مي‌دهد كه در چه اموري جبر بر قدرت اراده بشري سايه مي‌افكند و چه در مواردي بشر با اختيار خود، خواست خود را به جهان خارج تحميل مي‌كند. مولانا در اين راه از اصول گوناگوني مانند كسب و مباحث مربوط به آن و تحليل انديشه قدريان كمك گرفته و با داخل كردن عقايد عارفانه خود (تصرف آفريدگار در دل انسان) به ديد كاملاً جديدي از اصول فوق دست يافته است.

جادوي سحرانگيز كلام او كه برخواسته از افكار پيشرو و منحصر به فرد او بود درنهايت دقت و موشكافي بي‌بهره گرفتن از شبهات فلسفي و روانشناسي نيز پرداخته (مانند فناي افعالي و ذات انسان و تئوري‌هاي مرتبط با آن) تا با پاسخ دادن به اين مطالب بر قوام و كمال خود مي‌افزايد و تشنگان درياي حقيقت را بيشتر و بيشتر ارضا كند.

مولانا در اشعار مربوط به مباحث و جبر اختيار به اثبات امر اختيار پرداخته و از نگاه عارفانه خود، يعني از وراي دنياي استدلالي و منطقي يا همان دنياي معنا براي دستيابي به استنباط‌ها و افكار نو از مباحث قديمي و كلاسيكي مانند الهام و وسوسه، امر و نهي ترديد، تدبير و... ياري بسته است. چنين افكار و عقايد مستحكم و بديع و تازه‌اي هنگامي كه در قالب اشعاري بليغ و بي‌مانند قرار مي‌گيرند قدرت تأثيرگذاري و برد اجتماعي كلام او را صد چندان افزايش مي‌دهند چنانكه در دنياي مدرن امروزي غرب، افكار انديشمندان و خردمندان و محققان آن سامان را در چنگ خود دارد. شرمندگي و ندامت پس از زشتكاري، تناقض رفتار و گفتار جبريان، مدح نكوكاران، مجازات خطاكاران و آثار وضعي اعمال همه و همه در اشعار مولانا نمودي واضح و روشن دارند و بخش درخور توجهي از مثنوي را در بر مي‌گيرند.

او كه اين چنين از مسأله اختيار بشري در مواضع گوناگون دفاع مي‌كند درنهايت هوشمندي به دام قدريان گرفتار نمي‌شود تا اراده و اختيار بشري را مقدم بر هر چيزي بداند و توحيد افعالي را نفي كند بلكه با بيان رابطه بين قدرت و اراده بشر با قدرت و اراده خداوند و روشنگري حد فاصل جبر و اختيار بشر را در مقام بندگي و خداوند را در مقام خدايي قرار مي‌دهد و در اين راه از قدرت و خلاقيت فكري خود سود مي‌برد، برخي احاديث و اصول اعتقادي جبريان و اخباريان را تأويل و تفسير مي‌كند، جبر را بيماري رواني مي‌خواند، ميان جبر عارفانه (حالت روحاني كه زاده نديدن خود و اختيار خود است در جنب عظمت و قهاريت آفريدگار) و جبر محمود (جبري كه نفس اماره به بدي دستاويز تنبلي كند) تفاوت مي‌گذارد، از رابطه جبر با عشق مي‌گويد و سرانجام با عشق به بحث خود پايان مي‌دهد.

در پايان امر آقاي دكتر ضمن ارزيابي و مقايسه افكار مولانا با شاعران پيش از خود به بررسي و تحليل سير مباحث جبر و اختيار در شعر شاعران پيش از مولانا مي‌پردازند. سيري كه از اوج گرفتن دوباره جبرگرايي (اين‌بار در قالب جبر صوفيانه گلشن راز شيخ محمود شبستري يا جبر ناشي از طينت آدمي ابن يمين) خبر مي‌دهد.

جبري كه براي حافظه بهانه اعتذار از گناه و عشرت‌طلبي مي‌گردد و به بحث‌هاي بر سر ماهيت ذات آدمي (بهشتي يا دوزخي بودن آن) دامن مي‌زند. شيوه رندانه حافظ در ميان مسلك جبر و بحث و تشريح پيرامون درستي يا نادرستي مسلك جبر (كه تنها در حافظ و اشعارش يافت مي‌شود) پايان‌بخش سلسله مباحث اين كتاب تحقيقاتي است. خواجه رندان پرواي آن را ندارد كه بحثي در باب اثبات جبر نداشته باشد.

گويي كه هيچ مخالفي در برابر شر نيست و نيازي به گفت و شنيد و اثبات و انكار آن احساس نمي‌كند. خواجه شيراز جبر را به صورت اصلي مسلم پذيرفته و صورت‌هاي مختلف آن را (كه برخواسته از اصول اعتقادي است) بيان مي‌كند، كه آقاي دكتر اشعار ديوان حافظ را براساس همين اصول اعتقادي طبقه‌بندي كرده‌اند. مطالعه اين كتاب را به علاقه‌مندان ادبيات توصيه مي‌كنيم.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837