آيا انسان مختار است يا مجبور؟ افعالي كه از او سر ميزند در اختيار خود اوست يا تحت تأثير عوامل نهاني و بيروني .
جبر و اختيار در مسير پر پيچ و خم انديشه بشري و به خصوص بشر شرقي، خاستگاهها و پايگاههاي مختلفي دارد كه طيف متنوعي از علوم: جامعهشناسي، سياسي، روانشناسي و... را در بر ميگيرد؛ همانطور كه اعتقاد به مسلك جبر خود به انواع مختلفي مانند جبر علمي، جبر فلسفي يا جبر مذهبي تقسيم ميشود.
هريك از گزارههاي فوق، بازتاب خاص خود را در نوشتارها و يا اشعار فرد مؤمن، مسلك جبر به همراه دارد. جبر خاستگاههاي فلسفي و ماوراي طبيعي دارد مانند توحيد افعالي و يا اعتقاد به علم قديم الهي و درعينحال ميتواند بر خواسته از شرايط سياسي و اجتماعي باشد مانند تبليغ امويان و حتي خلفاي عباسي درباره جبر كه جهت حفظ منافع نامشروع سياسي و اقتصادي و در اختيار داشتن كامل قدرت سياسي انجام ميگرفت و اين سياست به نوبه خود حمايت تام از فلاسفه و فقهاي جبري مسلك و كشتار و آزار متكلمان و فلاسفه شيعه و اعتزالي مذهب را در پي داشت.
شايد يكي از دلايلي كه سبب شد تا در اشعار شاعران نامدار پارسيزبان عقايد اشعري و اخباري در صدر قرار گيرد، همين دخالتهاي آشكار و پنهان قدرت سياسي وقت بود كه با حمايتهاي مالي از جبري مسلكان آغاز شد و با تأليف اصول مذهب رسمي از سوي فقهاي حكومتي به اوج خود رسيد. ولي نبايد از خصوصيات رواني و روحي افراد مختلف در اعتقاد و يا عدم اعتقاد به جبر و اختيار غافل شد. شاهنامه فردوسي كه ريشه در مذهب زرتشتي و عرف اجتماعي ايران باستان دارد وقتي كه با روحيات فردوسي درهم ميآميزد نمودي كامل از دوگانگي حاكم بر فرهنگ ايران باستان مييابد، دوگانگي حاصل از اعتقاد به جلو و درعينحال تشويش بشر به فعاليت و ساختن دنيايي نو، اعتقاد به تقدير و سرنوشت محتوم از يك سو و ياري دادن اهورا مزدا براي پيروزي در نبرد با اهريمن از سوي ديگر! همين حد واسط بين جبر و اختيار در آثار حكيم عارف ناصر خسروي قبادياني نيز ادامه مييابد ولي به سبب آشنايي حكيم با افكار شيعه و معتزله حد و مرز مابين جبر و اختيار بشر روشنتر و آشكارتر ترسيم ميشود و از ابهام آن كاسته ميشود.
|