جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

گلوله پيه
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: گي دو موپاسان
منبع: حسين مقدم

در قرن نوزدهم ، كشور فرانسه مورد هجوم همسايه نيرومندش ( پروس) قرار مي گيرد. شاه فاسد و بي لياقت فرانسه ( ناپلئون سوم ) در جنگ شكست مي خورد و ارتش پروس پا به خاك فرانسه مي گذارد.

بر طبق قانون جنگ ، فاتحان نبرد مالك جان ، مال و ناموس مقلوبان هستند و در چنين شرايطي ، چند نفر از ثروتمندان شهر مرزي رومن تصميمي مي گيرند تا از شهر خارج شده و در ايالت مجاور از ثروتي كه قبلا به آنجا فرستاده اند بهره مند شوند.

آنها در اين سفر البته تنها نيستند و چند همشهر ديگر كه به هيچ عنوان در شان و طبقه اجتماعي آنان قرار ندارند ، آنها را همراهي مي كنند : دو راهبه يك مرد جمهوري خواه و يك زن بدكاره به نام گلوله پيه!!

حضور اين انگلهاي اجتماعي براي اين افراد متشخص و اصيل زاده بسيار سخت و ناگوار است ولي شرايط وخيم حاصل از جنگ جايي براي فخر فروشي هاي طبقاتي باقي نگذارده و اين افراد كخ در جمع ده نفر هستند ، درشكه اي كرايه كرده و به سمت ايالت مجاور حركت مي كنند. بد نيست كه در اينجا با شش عضو نجيب زاده و ثروتمند اين جمع ده نفره آشنا شويم و درد و رنجشان را از همسفر شدن با يك زن بد كاره بهتر و بيشتر درك كنيم .

آقاي لوازو مردي است كه از مقام مستخدمي يك تجارت خانه شراب، خودش را تا جايي بالا كشيد كه اكنون صاحب همان تجارت خانه است ، هر چند اين توضيح را به ازاي بد نامي و ننگ بدست آورده و همه شهر او را به عنوان سمبل حيله و دروغ مي شناسند! البته براي چنين مرد ثروتمند و متشخص چه اهميتي دارد كه ديگران او را دزد و غارتگر بنامند!! آيا اين اتهامات دليلي جز حسادت مي تواند داشته باشد!؟ همسر آقاي لوازا ، زني چاق و تندخو است كه با درايت و مديريت قوي خود ، تجارتخانه شوهرش را اداره مي كند و اين براي پيشرفت خانواده لوازا اهميتي بي مانند دارد ، زيرا آقاي لوازا علي رغم حيله گري و شم اقتصادي قوي از قاطعيت و قدرت قوي و مديريت بر خوردار نيست. ( در واقع او احمقي تمام معناست كه لودگي و شوخي هاي ركيكش به اندازه كلاش بودنش شهرت دارد) و اين روحيات قوي و مردانه خانم لوازاواست كه تجارت خانه را مي گرداند، مي دانيم چنين زناني كه بايد پا در دنياي مردانه بگذارد و وظايفي مردانه را به عهده گيرند داراي چه بحران هاي روحي و رواني شديدي هستند كه به چشم نمي آيد يا حداقل به چشم غير مسلح نمي آيد.

با اين وجود تشخص اين خانواده ي سر شناس كه به شهر رومن تعلق دارند و همچنين تملك سه كارخانه و عضويت در انجمن شوراي شهر را بايد دليل قاطع براي تشخيص و اصالتشان شمرد.؟

آقاي لامادون ( كه در مقابل خانواده تازه به دوران رسيده لوازا ، سمبل اصالت و تبار عالي است) از هواداران سر سخت نظام سلطنتي بود تا حدي كه با هجوم ارتش پروس بلافاصله به فكر ترك رومن افتاد ، زيرا در ايالت مجاور راحت تر مي توانست با نيروهاي وطن پرست سلطنت طلب همكاري كند ، گو اينكه ثروتش در ايالت مجاور هم انگيزه اي براي اين مهاجرت بود ولي در مقابل احساسات ميهن پرستي او، دليلي فرعي محسوب مي شد!!

نبايد از نظر دور داشت كه سالهايي كه ارتش محلي رومن با رشادت از شهر دفاع مي كرد به زمان فئو دالي و قرن 1و11 ميلادي تعلق داشت و چنين رشادتهايي حتي از جانب عضو شوراي شهر ، نه رشادت بلكه حماقت محسوب مي شد، هر چند در حال ترك رومن نيز ، آقاي لامادون شجاعت سربازان ارتش سلطنتي را براي دفاع از شهر ميستود!! ولي شرايط فعلي با زمان قرون وسطي تفاوت فراوان داشت و آقاي لامادون چاره اي نداشت جز انكه بجاي تمايلات ميهن پرستانه ، مصلحت هاي شخصي خودش را در نظر گيرد ، اجباري درد آور و جانكاه براي مردي نجيب و اصيل !!

خانم لامادون ، از همسرش بسيار جوان تر بود و اگر چه زيباي و ظرافتش چشم و چراغ افسران زيادي را روشن كرده بود ولي به هيچ عنوان اين لطف و محبت نجيبانه را نبايد با معاشرت هاي زشت و كريه گلوله پيه ( زن بدكاره )مقايسه كرد ! و بالاخره لورد بوريل ، كه بالوئي فيليپ ، پادشاه متوفي فرانسه نسبت خويشاوندي دارد ، زيرا بر طبق روايتي پادشاه اصيل زاده ، يكي از خانمهاي خانواده بوريل را باردار كرده و همسر اين خانم محترم به واسطه چنين افتخاري ! لقب لرد و مقام فرمانداري ايالت رومن را از آن خود كرده است و اين چنين است كه خانواده اشرافي و عالي تبار بوريل پا به عرصه وجود مي گذارند !

اين همسفران نامتجانس ، در مسير حركت خود به سوي مقصد گرفتار يك مسأله عجيب مي شوند . در مهمانخانه ترك ( كه درست در ميان راه قرار دارد ) افسر آلماني گشت ، از گلوله پيه مي خواهد تا خود را در اختيارش قرار دهد و هنگامي كه با مقاومت دختر جوان رو برو مي شود ، از ادامه سفر درشكه جلوگيري به عمل مي آورد .

در اين جاست كه همسفران عالي مقام باطن و حقيقت خودشان را نشان مي دهند و نقاب از چهره كثيفشان بر مي گيرند . انسانهايي كه بايد مظهر شرافت و اخلاق باشند ، تمام سعي و تلاششان معطوف اين اصل مي شود كه دختر جوان را به اين خود فروشي راضي كنند ، مگر نه اينكه اين شغل او ممر در آمد او بود ، اگر چنين بود پس اين افسر پروس چه فرقي با ديگران داشت؟

حالا كه وقت گرانبهايشان و عمر عزيزشان در حال تلف شدن بود و جانشان در خطر قرار داشت آيا بايد ميهن پرستي بچه گانه يك دختر بدكاره را تحمل مي كردند؟ حتي خواهران مسيحي و ترك دنيا نيز كه تا اينجا ساكت و هميشه در سايه بودند ، خواسته يا ناخواسته در اينجا وارد بازي مي شوند و ما را با روحيات مطيع پرور حاكم بر كليسا ، ريا، تزوير و احكام خشك و انعطاف ناپذير كليسايي و از همه مهمتر عقده ها و ناهنجاريهاي رواني خادمان دنيا و آخرت آشنا مي كنند ! و اينكه اعمال زشت و قبيح در صورت همراه شدن با نيات خدا پسندانه از سوي خدا و مسيح مورد بخشش قرار مي گيرند و ما وظيفه اي جز اجراي احكام الهي و پذيرفتن تقدير آسماني نداريم!!

در اين نمايش تهوع آور ، فقط آقاي كر بود جمهوري خواه ( سنبل جنبش رو شنفكري فرانسه) دخالتي نداشت. آقاي كر نوده، ثروت هنگفت پدري را به همراه رفقاي خوبش به فنا داده بود و حالا براي تأسيس جمهوري نوپاي فرانسه مبارزه مي كرد ، بلطبع روزي كه اين نظام رويايي تأسيس مي شد ، او مقام مهمي را از آن خود مي كرد، آيا عنوان شهرداري رومن براي او كه ثروتش را در راه حزب و جمهوري خرج كرده بود ، مناسب نبود؟

اين حداقل پاسخ فرانسه به فداكاريهاي او و امثال او بود. آقاي كرنوده ، روحيات سران حزب جمهوري خواه را به نمايش گذاشت ، چنان رفتار مي كرد كه گويا آگاهي و بصيرت فقط در اختيار حزب است و شجاعت و رشادت را به گونه اي انحصاري مي توان در جمهوري خواهان يافت و لاغير.

به بحث ها و نظرات همسفران اشراف منش خود را با لبخندي تحقير آميز پاسخ مي داد و تنها انقلاب حزب جمهوري خواه را راه حل خروج فرانسه از بحران مي دانست .

از اين جهت خود را يك انقلابي مي دانست ولي اين صفت سبب نمي شد تا در مصرف آبجو اعتدال پيشه كند و يا از تقاضاي هم خوابگي با گلوله پيه خود داري ورزد!! بله، روشنفكران دنياي ما نيز مانند هر انساني نقاط ضعف و اسراري دارند! و واي به حال روزگاري كه هر يك از اين متفكران نوين به تنهايي تصميم به ساختن بهشت برين بر روي زمين، بگيرند!! اينجاست عقده هاي خفته و زندگي هاي ناكرده در وجودشان بيدار مي شوند و فجايعي مي آفرينند كه بشر هرگز مانند آن را نديده است.

در ادامه داستان وقتي كه سرانجام در اثر فشار و تبليغ و تحريك اين همسفران گلوله پيه ( كه برخلاف ظاهر ، پاك ترين و صادق ترين مسافر درشكه است!!) تقاضاي افسر پروسي را مي پذيرد ، مشكل حل مي شود . و هنگام حركت درشكه تك تك اين افراد كه تا مغز استخوان فاسد و آلوده هستند ، گلوله پيه را از خود مي رانند و سعي دارند تا حداقل تماس را با او داشته باشند ، همين افراد شب قبل را به واسطه پيروزي بزرگ خود! به رقص و پايكوبي و شاد خواري پرداخته اند و اينك با نگاهاي سرشار نفرت و لبخندهاي آكنده از حقارت از دختر جوان استقبال مي كنند.

در حالي كه درشكه از ميان ويرانه ( سرود جمهوري فرانسه) را آهسته زير لب مي خواند و اين وضعيت حقيقي كشور فرانسه است، جامعه فرانسه ( درشكه) از افراد مختلفي تشكيل شده ( مسافران ) ، در يك سمت اشراف و ثروتمندان فاسد و پوسيده ( لامادون- لوازويا بوريل) و در يك طرف مردم تحقير شده و فقير فرانسه ( گلوله پيه) . اشراف فرانسه كه جهت حفظ منافع مادي خود حاضر هر گونه عمل قبيح و سنگين هستند( تعظيم و تكريم به افسران ارتش پروس) از امكانات اجتماعي و اقتصادي خود و همچنين بازوي تبليغاتيشان ( راهبان كليسا) براي غارت سرمايه ملت فرانسه ( ناموس دختر جوان) استفاده مي كنند و روشنفكران فرانسه كه بايد راهنما و معلم توده نا آگاه مردم فرانسه باشند و چشم آنها را بر جنايات و غارتگري اشراف بگشايند و رهبري فكري جنبش آزادي بخش ملت را بر عهده گيرند يا در فلسفه و رويا به سر مي بردند ( مستي كرنوده به واسطه استعمال آبجو) ويا خود در صدد سوء استفاده از ملت هستند ( تقاضاي كرنوده از گلوله چيه ) !! و سرود مارسي از در داخل اين درشكه ، نواي غمگين وتلخ اين طنز دردناك است و تصويري واضح از جهان مضحك اطراف ما.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837