در قرن نوزدهم ، كشور فرانسه مورد هجوم همسايه نيرومندش ( پروس) قرار مي گيرد. شاه فاسد و بي لياقت فرانسه ( ناپلئون سوم ) در جنگ شكست مي خورد و ارتش پروس پا به خاك فرانسه مي گذارد.
بر طبق قانون جنگ ، فاتحان نبرد مالك جان ، مال و ناموس مقلوبان هستند و در چنين شرايطي ، چند نفر از ثروتمندان شهر مرزي رومن تصميمي مي گيرند تا از شهر خارج شده و در ايالت مجاور از ثروتي كه قبلا به آنجا فرستاده اند بهره مند شوند.
آنها در اين سفر البته تنها نيستند و چند همشهر ديگر كه به هيچ عنوان در شان و طبقه اجتماعي آنان قرار ندارند ، آنها را همراهي مي كنند : دو راهبه يك مرد جمهوري خواه و يك زن بدكاره به نام گلوله پيه!!
حضور اين انگلهاي اجتماعي براي اين افراد متشخص و اصيل زاده بسيار سخت و ناگوار است ولي شرايط وخيم حاصل از جنگ جايي براي فخر فروشي هاي طبقاتي باقي نگذارده و اين افراد كخ در جمع ده نفر هستند ، درشكه اي كرايه كرده و به سمت ايالت مجاور حركت مي كنند. بد نيست كه در اينجا با شش عضو نجيب زاده و ثروتمند اين جمع ده نفره آشنا شويم و درد و رنجشان را از همسفر شدن با يك زن بد كاره بهتر و بيشتر درك كنيم .
آقاي لوازو مردي است كه از مقام مستخدمي يك تجارت خانه شراب، خودش را تا جايي بالا كشيد كه اكنون صاحب همان تجارت خانه است ، هر چند اين توضيح را به ازاي بد نامي و ننگ بدست آورده و همه شهر او را به عنوان سمبل حيله و دروغ مي شناسند! البته براي چنين مرد ثروتمند و متشخص چه اهميتي دارد كه ديگران او را دزد و غارتگر بنامند!! آيا اين اتهامات دليلي جز حسادت مي تواند داشته باشد!؟ همسر آقاي لوازا ، زني چاق و تندخو است كه با درايت و مديريت قوي خود ، تجارتخانه شوهرش را اداره مي كند و اين براي پيشرفت خانواده لوازا اهميتي بي مانند دارد ، زيرا آقاي لوازا علي رغم حيله گري و شم اقتصادي قوي از قاطعيت و قدرت قوي و مديريت بر خوردار نيست. ( در واقع او احمقي تمام معناست كه لودگي و شوخي هاي ركيكش به اندازه كلاش بودنش شهرت دارد) و اين روحيات قوي و مردانه خانم لوازاواست كه تجارت خانه را مي گرداند، مي دانيم چنين زناني كه بايد پا در دنياي مردانه بگذارد و وظايفي مردانه را به عهده گيرند داراي چه بحران هاي روحي و رواني شديدي هستند كه به چشم نمي آيد يا حداقل به چشم غير مسلح نمي آيد.
با اين وجود تشخص اين خانواده ي سر شناس كه به شهر رومن تعلق دارند و همچنين تملك سه كارخانه و عضويت در انجمن شوراي شهر را بايد دليل قاطع براي تشخيص و اصالتشان شمرد.؟
|