رابرت سيبرتن، جواني از اهالي آركانزاس كه آرزوي كارگردان شدن را در سر مي پروراند ، پس از چندين بار سعي و تلاش براي ورود به هاليوود و ناكام ماندن در رسيدن به مقصود، ناچار مي شود براي گذراندن زندگي در يك ماراتن رقص شركت كند. هم رقصش دختري يتيم و سرخورده ازاهالي تگزاس است كه به افسردگي شديد روحي دچار است و از ناهنجاريهاي عصبي رنج مي برد .
ماراتن رقص به واسطه قوانين خاصش به مسابقات اسب دواني تشبيه مي شود. و دراين مسابقه زوجي كه در هر دور ، مقام آخر را كسب كنند ، از ماراتن حذف خواهند شد. در پس اين مسابقه اسب دواني زواياي پنهان و آشكار جامعه سرمايه داري و مصرف گرايي آمريكا كم كم خودش را نشان مي دهد و به واسطه قلم تواناي نويسنده ، ابعاد كثيف و غير انسانيش را بيش از پيش آشكار مي كند .
جنگلي مملو از حيوانات وحشي و درنده كه حيوانات ديگر و حتي خودشان را مي درند و براي يك روز زندگي بيشتر ، از هيچ عملي رويگردان نيستند هوراس مك كوي، به عنوان طلايه دار نقد و تحقير رويايي آمريكا ي بزرگ شناخته مي شود. در وراي رويدادهاي جنگ اول و دوم جهاني كه با در هم شكسته شدن قدرت هاي بزرگ اروپايي ( مانند امپراطوري اتريش يا عثماني) و ظهور حزب بلشوويك شوروي و انقلاب 1917 روسيه همراه بود، آمريكا نا گهان به مقام قدرتمند ترين و ثروتمند ترين كشور جهان رسيد.
همراه با اين اوج گرفتن نا گهاني، افسانه مهاجران گمنام و فقير اروپايي كه در عرصه هاي مختلف اقتصادي- هنري يا ورزشي در آمريكا به ثروت و شهرت و موفقيت دست يافته بودند نيز سير صعودي خود را طي نمود. اين چيزي است كه به نام روياي آمريكايي شهرت يافته است. نقابي فراخ و گسترده ، همراه با جاذبه هاي ظاهري براي استتار حقيقت هاي اقتصادي- اجتماعي و فرهنگي تلخ جامعه آمريكا. جامعه اي در ظاهر آزاد و ليبرال و در باطن زنداني مخوف ترين و متحجر ترين ملا حظات و در بند قواعدي محافظ كارانه و نا نوشته اما به شدن مورد اجرا.
|