سادا كو ساساكي ، دختركي لاغر اندام و مهربان است كه به همراه پدر و مادر و برادرش در يكي از مناطق فقير نشين هيروشيما زندگي مي كند. لاغري او نشان از تغذيه نا مناسب و كمبود مواد غذايي دارد و صورت گوشتالوي او نشان از كودكي و خرد ساليش. پدر خانواده در همان اولين سپيده دم جنگ،به خدمت فرا خوانده شده و صندوق خانواده را بيش از پيش خالي گذاشته است.
زماني كه ساداكو و برادرش براي تهيه غذا به شهر رفتند، انفجار اتمي هيروشيما رخ مي دهد، انفجاري كه نه تنها زندگي ساداكو بلكه زندگي ميليونها انسان ديگر را نيز دگر گون كرد. پس از اين واقعه قهر مان خردسال داستان ما علاوه بر فقر و گرسنگي بايد با شرايط اجتماعي و اقتصادي ژاپن بحران زده و البته تشعشعات كشنده اتمي( كه پس از حادثه انفجار وارد بدنش شده است) مبارزه كند، در حالي كه فقط 12 سال سن دارد! كودكي كه به واسطه افكار ماليخوليايي انسانهاي بالغ اطرافش، بايد خيلي زود با جهان كودكيش وداع كند و وارد دنياي بزرگتر ها بشود، سفري زود هنگام از دنياي مملو از آرامش- عشق و صميميت و اعتماد به دنياي آكنده از پليدي- زشتي- خيانت- جنايت!
در جنگي خانمانسوز كه توسط افسران راست گرا و به شدت نا سيوناليست ارتش امپراطوري ژاپن طراحي شده است، ساداكو ساساكي و خانواده اش قربانيان اولين و آخرين هستند ساداكوي كوچك در اين هنگام با تلخ و شيريني زندگي در ژاپن آشنا مي شود، با روح حساس كود كانه اش حس مي كند و در ذهن معصوم و پاكش ارزيابي مي كند، يا حتي پناهگاهي مي جويد ( مگر نه اينكه تخيلات و دنياي موهوم دروني ما، مفري است براي گريز از واقعيات تلخ و گزنده اطرافمان!)
در حالي كه پدر در ميدان نبرد كشته شده و خانواده فقير ساساكي بيش از پيش درون ورطه هولناك گرسنگي و فقر سقوط مي كند، بيماري كشنده حاصل از تشعشعات اتمي نيز به درون جان ساداكوا رخنه مي كند و همانند همتايش( فقر) با سرعتي ديوانه وار وجودش را تسخير مي نمايد، گويا اين بلاهاي بشر ساخته ( فقر و بمب اتمي) در مسابقه اي حساس با يكديگر رقابت مي كنند، مسابقه اي تنها و تنها براي گرفتن جان يك دخترك خردسال ، اما نه، فقط براي گرفتن جانش نيست كه با هم مي جنگند، براي بلعيدن ، براي دريدن و خرد كردن يك روح حساس و يك ذهن معصوم كود كانه است كه اين چنين با هم رقابت مي كنند ، آري در دنياي مدرن و نويني آدم بزرگ ها ، جايي براي اين صفات و خصوصيات وجود ندارد.
|