جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  28/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

اخلاق خدايان
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: دكتر عبد الكريم سروش
منبع: بابك كياني

اخلاق چيست؟ جامعه اخلاقي چگونه جامعه اي است؟ آيا اخلاق مطلق است يا نسبي؟ ارزش هاي اخلاقي ذاتي هستند يا عرفي؟ رابطه ايمان با اخلاق، چگونه را بطه اي است ؟ ارتباط ايمان با عدالت چطور؟ و...

سئوالاتي از اين دست سالهاست كه افكار متفكران و فلاسفه را به خود مشغول كرده است و روزي نيست كه حكيمان علم اخلاق بر سر مفاهيم اين علم دنيوي و اخروي با يكديگر مجادله نكنند و در ميدان مفاهيم جديد و احكام بديع اخلاقي و ضد اخلاقي جولاني ندهند. اخلاق و مفاهيم متتونع و گسترده اي كه يا در خدمت خود دارد( عدالت- وفاي به عهد، راستگويي و...) و يا با ايشان در حال مراوده متناوب و مستقيم است ( ايمان و دينداري - آزادي و...) از روزي كه سنگ بناي جوامع ابتدايي و بدوي نهاده شد ، با زندگي بشر آميخته شد و در كنار اقتصاد - سياست و قوانين فرهنگي و اجتماعي ركن اصلي جوامع بشري را ساخته است. اين فرشته آسماني( كه همه براي به دست آوردنش گوي سبقت را از يكديگر مي ربايند) در طول تاريخ پر فراز و نشيب حياط بشري صورت ها و شمايل گوناگوني به خود گرفته تا جايي كه هر جماعتي اخلاق خاص خود و ساختارهاي ارزشي ويژه خويش را بنا كرده است و بر حقانيت و رجحان و برتري ارزشهاي اخلاقي اش پاي مي فشارد« انبوهي از مقالات و كتب شرحي و نقدي و خيلي كثيري از تكفير شدگان و تبعيد شدگان مدعاني اين حقيقت تاريخي علم اخلاق است» و كتاب حاضر كوششي است در باب پاسخگويي به اين سئوالات مهيب كه عقل عالم و عامي را مي گزد و تلاشي است براي يافتن راهي به سوي آفتاب حقيقت از ميان كارزاري از افكار و فلسفه ها و ايدئولوژيهاي متنوع و متفاوت و البته متضاد كه پيوسته با يكديگر سر جنگ و ناسازگاري دارند و از هيچ طعن و نفرين و تكفيري بر عليه يكديگر دريغ ندارند.

مقالات تئوريك هشت گانه مجموعه حاضر را مفاهيم عدل- ايمان و آزادي- به يكديگر پيوند مي دهند و عدالت كه مبهم ترين و جنجالي ترين مفهوم اخلاقي است هم با ايمان نسبتي دارد و هم با آزادي، لذا اگر يك محور واحد براي اين كتاب بتوان پيدا كرد، همانا محور عدالت است. به راستي عدالت چيست؟ چگونه نقاب از چهره بر مي دارد و به چنگ طالبانش مي افتد؟ راست است كه مفاهيم اخلاقي كه حكم واضح و قاطع دارند( مانند عدالت كه هميشه و همه جا نيكوست) تعريفي واضح و دقيق ندارند و آنجا كه پاي مفاهيم اخلاقي با تعريف واضح به ميان مي آيد ( مانند راستگوي كه براي همه ما مفهومي ملموس آشناست) حس و قبح فعل بر ما آشكار نيست. في المثل هنوز پس از چند قرن جارو جنجال و مبارزه مسلحانه و غير مسلحانه ! معلوم نيست كه راستگويي در چه مقامي نيكوست و درچه موقعيتي ناروا يا سلسله مقالات و كتبي كه در باب مفاهيم و تعريف عدالت نوشته شده است علي رغم آنكه تولدش به روز ازل و آغاز خلقت بشر باز مي گردد ( خلقت حضرت آدم و حوا) همچنان مجادله برانگيز ومبهم است و گويا اين سلسله مقالات رو به سوي ابديت دارد! اخلاق و خدايان در سدد دادن تعريفي جديد از عدالت نيست بلكه در اين كتاب نظريه اي در ميان نهاده شده است كه مي توان آن را « تئوري زائد بودن عدالت» ناميد. برمبناي اين تئوري ، عدالت فضيلتي برتر يا جدا از ديگر فضايل نيست بلكه عين فضايل اخلاقي است.

به عبارت ديگر علم اخلاق، بيان مشروح و بسط يافته يك فضيلت بيش نيست و آن فضيلت عدالت است كه سايه خود را بر خلقيات و گفتار و كردار و روابط فردي و جمعي افكنده است. اين ها مجموعه افكاري است كه اجزاء پل ارتباطي ميان اخلاق و عدالت را تشكيل مي دهند. نگارنده در فصل اول كتاب( اخلاق برتر وجود ندارد) با تفكيك افعال به دو گروه طبيعي و اخلاقي و تقسيم افعال ارزشهاي اخلاقي به دو دسته خادم و مخدوم پاره اي از معضلات و كور انديشها در عرصه داوريهاي اخلاقي و زندگي مي زدايد، و علاوه بر آن با سود بردن از يك متد ويژه ، نسبت و ربط وثياق اخلاق و زندگي را به شيوه تازه اي باز مي شكافد.

آن متد عبارت است از نظر كردن به استثناها و باز جستن راز آنها همانگونه كه اشاره شد، همه مي دانند كه راست گفتن همواره خوب نيست يا دروغ گفتن هميشه بد نيست. اما كمتر به تامل در اين مساله مي پردازند كه وجود و ورود همين استثناها، نهايتا پرسشگر را بدين جا مي رساند كه قوانين و ارزشهاي اخلاقي فقط در جهان و جامعه كنوني قاعده اند نه در همه جهان ها و جامعه هاي ممكن و چنانچه جهان و جامعه دگر گون شود در پي دسته اي از دلايل و علت ها بسا عاقده ها كه استثنا شوند و استثناها كه تبديل به قواعد اخلاقي شوند و اين نتيجه مهم و فاخر آشكار مي كند تا كجا با تار و پود زندگي كنوني آدميان آميخته و تنيده است.

دكتر سروش در پايان اين فصل با تعريف يك اصل فرا اخلاقي به اين تضاد و پارا دوكس پاسخ مي گويد. يعني جامعه اي را كه براي ثبات و دوام و تعادلش اخلاقي بر اساس استثنا شدن قواعد و قاعده شدن استثنا مي سازد( مانند جامعه اي كه دروغ گفتن- شكنجه كردن و تهمت زدن در آن قاعده است و نه استثنا و اين همه در خور ساختار سياسي و اقتصاد و فرهنگي آن جامعه و براي اثبات وتعادل آن است) اخلاقا مطرود است. در فصل دوم« معشيت و فضيلت» تقسيم بندي افعال اخلاقي به خادم و مخدوم توضيح داده شده است. ما در اين تقسيم بندي اخلاقي داريم كه براي زندگي است ( خادم) و اخلاقي داريم كه زندگي براي اوست( مخدوم). اخلاق خادم حجم اصلي علم اخلاق را در بر مي گيرد و شامل عمده مفاهيم اخلاقي استثنا پذير است و اصل اخلاقي مخدوم ( يا همان اصل فرا اخلاقي كه در فصل اول به آن اشاره شد به حقيقت چيزي غير از اين نيست كه بايد اخلاقي بود و اخلاقي زيست.

نظريه غفلت و سهمي كه رذايل اخلاقي در سامان دادن به زندگي جمعي دارند و اين فرضيه كه سيئات فردي، حسنات جمعي هستند و جدالي بر سر مفاهيم ادب فقر و ادب غنا نقدي بر اقوال غزالي و فيض كاشاني و ديگر بزرگان در باب رجحان فقر به غنا و دفاع از توانمندي ، نكته هاي مركزي و محوري« معشيت و فضيلت» اند. در فصل سوم نوبت به واژه فربه و جنجالي آزادي مي رسد كه در كتاب حاضر نه به عنوان يك ارزش اخلاقي بلكه در قامت روشي مناسب براي حكومت به حاكمان توصيه شده است. براي ما دينداران تبيين نسبت آزادي ( مثبت و منفي) با دين و باز نمودن امكان بل( فضيلت) ايمان آزادانه سئوالي است هم سياسي وهم ديني.

ما در اين فصل با تعاريف آزادي مثبت ( طراحي سيستمي براي حدود آزادي) و آزادي منفي( نفي و طرد جريانها و ساختار هاي انحصار طلب)، تلاش پست مدرنيسم براي جمله به انحصار عقل ابزار گرا ( پوزيتيويسم) و عاجز فرماندنشان از طرح آزادي هاي مثبت و تئوري آزادي چون روش آشنا مي شويم. اينها مطالبي است كه بعدها در فصل « ايمان و اميد» و رابطه ايمان و آزادي بيشتر تجزيه و تحليل خواهد شد. انديشه ليبراليسم كه در فضاي سياسي جامعه ما اينچنين مذموم و ملعون افتاده حامل پيامي معرفت شناسانه است كه ريشه در مفاهيم آزادي و ايمان و اميد و البته يقين دارد و يقين را امري دير ياب بلكه ناياب مي داند و لذا همه آدميان جايز الخطا را صدا مي زند و با دعوت فروتنانه برسر سفره معرفت بنشينند و همه با هم ، هم غذا شوند .

در مقاله« آزادي چون روش» نه به ايمان افراد بلكه به جامعه مؤمنان و خصوصا حاكمان توصيه شده است كه براي كسب توفيق در مديريت سياسي ، آزادي را اگر به منزله حق سياسي شهروندان قبول ندارند دست كم براي شناخت بهتر و دقيق تر از رعايا و روشي كامياب براي حكومت بپذيرند. چرا كه هر چقدر به سبب استبداد سياسي، رعايا با حاكمانشان كمتر سخن بگويند، اين حكام براي آگاهي از امور رعاياي خود بيشتر و بيشتر به سازمانهاي امنيتي و اطلاعاتي وابسته خواهند شد و ارتباطشان با عامه مردم به تدريج قطع خواهد شد و رعايا در فضاي آزاد بهتر و دقيق تر از خود سخن مي گويند تا در خفقان استبدادي و با ماموران امنيتي و اطلاعاتي، در فصول« رهايي از يقين و يقين به رهايي» و « ايمان و اميد» انديشه وانهادن امور به عقل جمعي و به پشت كردن به استبداد سياسي- مذهبي و معرفتي مد نظر قرار گرفته و سر انجام ساختمان ايمان- عدالت- آزادي شكل مي گيرد.

در ايمان فردي نه جزم و يقين تعصب آلود جايز است و نه پرسش و شك مطرود. ايمان آزادانه با پشتوانه اي از جميع فضايل اخلاقي( عدالت) كه پي در پي خويش را نقد و اصلاح مي كند و در عين آنكه حامي عدالت است بر آن تكيه نيز دارد ( نظريه كنش مقابل از هابرماس ويا ديالكتيك ماركس در قامت اخلاقي آن!) بالاخره در « اصناف دين ورزي» با پلوراليسم دكتر سروش و قائل شدن ايشان به تنوع دين ورزي ( كه همانا قرائت هاي مختلف از دين و ديانت معني شده است) آشنا مي شويم. در اين فصل و حساب ايمان جبري به علتي، تقليدي، آييني و مناسكي از ايمان اختياري، تحقيقي و فردي جدا مي شود و از انواع دين ورزيهاي جبري مصلخت انديش ، معرفت انديش و عارفانه تجربيت انديش تشريح مي گردد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837