جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  09/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

امپراتورى نشانه ها
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: رولان بارت
منبع: ناصر فكوهى

هر چند از رولان بارت كتاب هاى متعددى به فارسى ترجمه شده اما شمار ترجمه هاى قابل اعتماد از آثار او معدود است.

ناصر فكوهى كتاب «امپراتورى نشانه هاى» او را ترجمه كرده و نشر نى آن را در دست انتشار دارد. امروز در صفحه كتاب مقدمه او بر ترجمه اش از كتاب بارت را مى خوانيد. روز ۲۵ فوريه سال ۱۹۸۰ رولان بارت، هنگامى كه پياده از مسيرى هميشگى و آشنا از خيابان دزكول پاريس در نزديكى كلژدوفرانس مى گذشت در يك تصادف كوچك رانندگى مصدوم شد و به دليل بيمارى هاى تنفسى كهنه اى كه از كودكى با آنها دست به گريبان بود يك ماه بعد، روز ۲۶ مارس در بيمارستان درگذشت.

بارت در هنگام مرگ شهرتى خارج از تصور در فرانسه داشت، شهرتى كه بيشتر نصيب بازيگران سينما و چهره هاى نمايشى مى شد تا روشنفكران و دانشگاهيان و اين شهرت با مرگ زودرس و به دور از انتظار او نه تنها كاهش نيافت بلكه با شدت هر چه بيشتر و به اشكالى متفاوت تداوم يافت. به صورتى كه در فاصله دو دهه پس از مرگش به چهره اى جهانى بدل شد كه نامش با شاخه اى از شناخت علمى كه خود كرسى آن را در كلژدوفرانس با عنوان «نشانه شناسى ادبى» بنيان گذاشته بود تا آن را بر عهده بگيرد، كاملاً مترادف شده بود.در حالى كه «اتاق روشن، يادداشت هايى درباره عكاسى» در همان سال مرگ بارت به انتشار رسيد، با فاصله اى اندك مهم ترين مصاحبه ها و مقالات منتشر نشده مطبوعاتى و گاهنامه اى او نيز با عناوينى چون «دانه صدا» (۱۹۸۱) و «زمزمه زبان» (۱۹۸۴) به انتشار رسيدند.

هفت سال پس از مرگ او كتاب «حادثه ها» (۱۹۸۷) يادداشت هاى خصوصى بارت را فاش و بعد و رازى از زندگى اش را كه چندان تمايلى به سخن گفتن از آن نداشت، آشكار كرد. سرانجام در سال ۱۹۹۳ مجموعه آثار وى با ويرايش اريك مارتى به چاپ رسيد و نكات بى شمارى را درباره اين نوشته ها به ثبت رساند.زندگى و آثار بارت به سرعت نه تنها موضوع صد ها رساله و پايان نامه دانشجويى در سراسر جهان شدند، بلكه كتاب هايى بى شمار نيز به اين موضوع ها اختصاص يافتند. و اين در حالى بود كه بارت خود از اين شانس تقريباً يگانه برخوردار شده بود كه در زمان حياتش بتواند در كتابى به سفارش يك ناشر بزرگ زندگى و افكارش را تشريح كند: «رولان بارت به روايت رولان بارت». (۱۹۷۵)

البته شهرت فراگير بارت كه او آ ن را با برخى از چهره هاى روشنفكر فرانسه از جمله سارتر، فوكو، دريدا و سرانجام بورديو در آخرين سال هاى قرن بيستم شريك بود، در مورد او بيشتر از آنكه خبر از نوع تعهد سياسى- اجتماعى بدهد گوياى انديشه اى بسيار خاص و منحصر به فرد و روشى باز هم خاص تر بود كه نزديك به سى سال در آثارش به چشم مى خورد. بارت با اين روشنفكران تفاوت هاى بسيار داشت. او برخلاف آنها نه تنها بسيار دير وارد دايره تنگ و ممتاز نويسندگان مشهور شده بود (بارت نخستين كتاب خود «درجه صفر نوشتار» را در ۳۷ سالگى منتشر كرد)، بلكه هر چند همچون آنها تحت تاثير ماركسيسم و مبارزه جويى چپ بود، اما چندان تمايلى به ورود تعهد آميز و چشمگير در اين زمينه ها نداشت و حتى در اوج شهرت خود گاه دست به ملاقات ها (براى مثال ملاقات با ژيسكار دستن رئيس جمهور راستگراى فرانسه) و اعمالى مى زد كه چپ به هيچ رو حاضر به پذيرش آنها نبود.

بارت در واقع برخلاف سنت رايج ميان روشنفكران چپ فرانسه حاضر نبود ميان رويكرد روشنفكرانه خود و تعهدات و عقايد سياسى خويش رابطه اى مشخص و روشن و اعلام شده ايجاد كند، به گونه اى كه همواره از هرگونه برچسب خوردن با هر نامى پرهيز داشت. از لحاظ دانشگاهى نيز هر چند بارت تا بالاترين درجه ممكن يعنى استادى كلژدوفرانس ارتقا يافت و همان گونه كه گفتيم يك كرسى ويژه براى او در اين نهاد به وجود آمد اما وى تنها در سال ۱۹۷۶ يعنى در سن ۶۱ سالگى به اين مقام رسيد و پيش از آن تا سن ۴۷ سالگى كه به مدرسه عملى مطالعات عالى در پاريس راه يافته بود، خط سير بسيار پراكنده و نه چند درخشانى داشت. اما حتى در طول اين دوران بيست ساله كه در سطوح و نهاد هاى پرآوازه دانشگاهى مشغول به كار بود هرگز از پارادايم عمومى توليد آثار علمى تبعيت نكرد. آثار او اغلب نوشته هايى كمابيش كوتاه بودند كه به مجموعه مقالات انتقادى يا ادبى بيشتر شباهت داشتند تا به رساله هاى دانشگاهى.

هر چند بارت تاثير پذيرى خود از ساختارگرايى را نفى نمى كرد و در برخى از آثار خود براى مثال در «اسطوره شناسى ها» (۱۹۵۷)، «نظام مد» (۱۹۶۷) و «Z/S» (۱۹۷۰)، مثال هاى روشنى از روش ساختار گرا (به تعبير خود) را در تحليل پديده هاى اجتماعى و روزمره و يا آثار ادبى عرضه كرده بود، اما حتى در اين رويكرد نيز وى كاملاً با ساختارگرايى همتايانش چه در عرصه فلسفه (آلتوسر) چه در عرصه روانكاوى (لاكان) و چه به ويژه در عرصه انسان شناسى (لوى استروس) متفاوت بود. لوى استروس بار ها بر جدايى آنچه خود انسان شناسى ساختارى مى ناميد و در آن تنها شخصيت هايى چون اميل بنونيست و ژرژ دومزيل را جاى مى داد، با آنچه آن را پديده مد ساختارگرايى در فرانسه سال هاى ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مى دانست و به آن با ديده تحقير مى نگريست اصرار كرده بود.

تفاوت بسيار مهم ديگر بارت با ساير انديشمندان دانشگاهى، پراكندگى موضوعى و حوزه هاى علاقه مندى وى بود، به گونه اى كه از شخصيت هاى تاريخى در «ساد، فوريه، لويولا » (۱۹۷۱) و «ميشله به روايت خود» (۱۹۵۴) تا شخصيت هاى ادبى كلاسيك مثل «درباره راسين» (۱۹۶۳) و مدرن مثل «سولرز نويسنده» (۱۹۷۹)، نقد ادبى، اسطوره شناسى مدرن، عكاسى و ژاپن (در كتاب حاضر) مورد علاقه او بودند. اين تمايلات پراكنده او را با مدعيان دانشگاهى و كلاسيك برخى از عرصه ها درگير كرده بود (براى نمونه در مورد راسين).

اما اين پراكندگى موضوعى كار هاى او با نوعى پراكندگى درونى در نوع پرداختن به هر موضوع نيز همراه بود چنان كه نثر او با نوعى شتاب، فشردگى و تراكم در بسيارى موارد تا حد شعر گونگى پيش مى رفت. در اين نثر حركت و بى تابى بارت را از يك موضوع، يك تصوير، يك خاطره، يك احساس و انديشه به پديده هاى مشابه ديگرى در زمان ها و مكان هاى متفاوت مى كشاند.

تمايل قدرتمندى كه در بارت براى گريز از راه و روش هاى تعيين شده و محدود كننده وجود داشت از اين فكر اساسى ريشه مى گرفت كه چگونه در جامعه مدرن و به ويژه زير نفوذ خرده بورژوازى، ما شاهد فشار گروهى از انديشه هاى تقليل دهنده و محدود كننده هستيم كه او آنها را دوكسا يا به نوعى افكار عمومى مى دانست. فشارى كه هدف از آن جلوه دادن نمونه اى از معانى ساخته شده به مثابه حقايق طبيعى است. نشانه شناسى در اينجا به كمك دوكسا مى آيد تا در برنامه اى حساب شده انديشه انسان ها را زير بمباران نشانه هاى خود بگيرد. هم از اين رو بود كه بارت جهان مدرن را جايى مى دانست كه ما پيوسته در آن زير بمباران نشانه هايى هستيم كه ديگران ساخته و پرداخته اند و مهيب ترين اين مجموعه هاى نشانه اى نيز به باور او زبان است كه هيچ چيز را بيرون از خودش نمى پذيرد و استبداد خود را بر همه كس و همه چيز برقرار مى كند.

به همين دليل بارت عرصه هاى محدودى را كه مى توانستند از اين بمباران نجات يابند، آنجا كه شكل ها به خودى خود در سپيدى و تهى بودن قوام مى گرفتند، در شعر موريس بلانشو و در ژاپن رويايى خويش تنها نقاطى مى دانست كه بتواند آ رام گيرد. «آنجا» كه «زبانى ناشناس» ما را درون خود غرق مى كند و «حق زبان پدرى» و همه پيش داورى ها و استبداد هاى ناشى از آن را از ما سلب مى كند تا به ما امكان دهد درون اين جهان ناشناس آ رام گيريم. سخن گفتن از يك بارت انسان شناس شايد كارى منطقى نباشد. او نه تنها هرگز خود را انسان شناس ندانست بلكه اصولاً با موضوع ها و ميدان هاى متعارف انسان شناسى نيز چندان سروكار نداشت.

با اين وصف در تمايل بارت به روزمرگى، به زندگى پيش روى ما، به لحظات ساده و پيش پاافتاده، به اشيا و به نشانه ها بى شك مى توان اثرى از نگاهى انسان شناسانه يافت. و اين نگاه در مجموعه آثار او هيچ كجا به اندازه «امپراتورى نشانه ها» (۱۹۷۰) بروز نكرده است. اين كتاب براى بارت نه يك «سفرنامه» است و نه اثرى درباره ژاپن زيرا همان گونه كه خود از آغاز مى گويد او از يك ژاپن خيالى سخن مى گويد به همين دليل نيز «امپراتورى نشانه ها» را نمى توان به هيچ رو كتابى «مفيد» براى آشنا شدن با ژاپن دانست.

چه بسيار منتقدانى كه بدون آگاهى از پرسمان هاى اساسى در انديشه بارت از اين دريچه به نقد اين كتاب پرداخته و به گمان خود با انگشت گذاشتن بر اين يا آن نكته، «غيرواقعى» بودن آن را «كشف» كرده و ديگران را نيز از آن برحذر داشته اند، اما در حقيقت و اصولاً راه ورود به اين كتاب را اشتباه گرفته اند. بارت در «امپراتورى نشانه ها» ديدگاهى بيرونى (اتيك) در مفهوم انسان شناختى اين واژه را پى گرفته است تا به ژاپن بنگرد. اما اين تمام كار او نيست. وى در واقع اين رويكرد بيرونى را با رويكردى نشانه شناختى كه فراتر از زمان و مكانى خاص قرار مى گيرد، تلفيق كرده است، تا انديشه هايى به غايت ژرف را كه حاصل نگاهى عميق به اشيا، رفتار ها و پديده هاست «به زبان آورد»، در حالى كه خود اين زبان را تا نهايت آن زير فشار گذاشته است تا چارچوب هايش را بشكند و به فراسوى آن قدم گذارد.

هدف او نگاه به يك جامعه است تا آن را به مثابه يك متن قرائت كند، اما بيشتر از آنكه به متن بودن اين جامعه بينديشد خود بر آن است (كه از آن) متنى بسازد و در اين راه شايد هدفى جز «لذت» نداشته باشد، همان لذتى كه در اثر معروفش «لذت متن» (۱۹۷۲) بر آن پاى فشرد.در «امپراتورى نشانه ها» ما در حقيقت با نوعى انسان شناسى مجازى يا با انديشه اى انسان شناختى بر واقعيتى مجازى سروكار داريم كه خود حاصل بازنمايى يا بازسازى واقعيتى بيرونى در دستگاهى خيالى است. «ژاپن» بارت در اين كتاب نه متنى است كه به نويسنده تعلق داشته باشد، نه متنى كه از آن خواننده باشد، بلكه تركيبى است از اين هر دو.

در اين اثر بارت با همين هدف «خوشبختى» (كه خود در جايى به آن اعتراف كرده است) و «لذت»، نثر خود را به تكه هاى بى شمار مى شكند، تصاوير را وارد متن و متن را وارد تصاوير مى كند و نوشته خود را به شيوه اى كه بار ها آن را بداهه نوازى مى نامد پيش مى برد و رمز ماندگارى اين اثر را نيز شايد بتوان در همين رويكرد دانست.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837