جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  07/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

آخرين وسوسه مسيح
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: نيكولاس كازانتزاكيس
منبع: بابك كياني

تقريبا همه ما با شرح حال مبارزات حضرت مسيح (ع) براي نجات بشريت آشنا هستيم . نجاري جوان از اهالي ناصره كه به آتش عشق الهي گرفتار شد و براي بجا آوردن حق معشوق در همان آتش الهي سوخت .

پيامبر صلح و پيام آور محبت و دوستي كه پيروانش را به عشق و ملايمت و صبر مي خواند ، گو اينكه تقدير الهي چنين خواست كه برگزيده اش نه در ميان پيروان و يارانش بلكه در ميان انبوهي از دشمنان و مخالفينش كه هديه اي جز نفرت و سنگ براي بدرقه كردنش نداشتند، جهان خاكي را ترك گويد و در فرازتپه اي خونين صليب خويش را ببوسد .

در وصف و تشريح اين سفر خونين حضرت مسيح (ع) كتابها و تعزيه هاي فراواني نوشته شده است كه همگي بر جنبه هاي ابر انساني عيسي و جهان متافيزيك برخواسته از كتاب هاي مذهبي پاي مي فشرد ، عيسي ، پسر خداوند در قالب گوشت و پوست انسانها به صليب كشيده مي شود و وحشيانه ترين شكنجه ها را تحمل مي كند تا با مرگ خويش بشريت را نجات دهد . ابرانساني كه مخوف ترين امتحانها و دامهاي آلوده دنياي خاكي را پشت سر مي گذارد تا با معصوميت خويش ، داروي عشق را به فرزندان آدم بخوراند و شفايشان دهد .

اما كمتر نويسنده اي است كه بر ابعاد انساني حضرت پاي فشاري ميكند ، انساني وارسته و كمال يافته با بدني زجر كشيده و شكنجه ديده و تاجي از خار بر سر در بالاي صليب ، پيغمبري كه در ميان قومش تنهاترين است همان گونه كه حضرت محمد (ص) در ميان مكيان بت پرست و خانواده قدرت طلب خويش تنها بود! و آنچه كه اين مردان بزرگ را مي ترساند زجر مي دهد و پشتشان را به لرزه در مي آورد نه نفرت و پستي دشمنانشان است و نه زجرها و شكنجه ها ومحروميت هايي كه تحمل مي كنند بلكه وسوسه هاي شيطاني است كه درسينه خودشان خانه كرده و حتي تا دم مرگ و بر فراز صليب نيز رهايشان نمي سازد!

آري ، حتي عيسي (ع) ، پيامبر برگزيده الهي از دست مارهاي زشت و سمي نفس ، كه در تن هر انساني به نشو و نما مشغولند در امان نيست . تنها بادي تفتيده و برخواسته از عشق آتشين الهي لازم است تا اين مارهاي ترسناك را از چاههايي كه در اعماق جان ما و روحمان لانه كرده اند را بتاراند و فراري دهد، به مجرد آنكه اين توفان عشق فرو بخوابد اين هيولاهاي ترسناك باز مي گردند و حتي از عيسي مصلوب، سهم و مالشان را طلب مي كنند !

مالكيت جان و جسم و روح آدمي كه مدت هاي مديدي از آنشان بوده است ! و نيكوس كازانتزاكيس از جمله نويسندگاني و انديشمندان اندكي است كه اين مبارزه بي امان و كاملا انساني را به تصوير مي كشد و با گسستي قابل توجه از رساله هاي پولس رسول و نوشته هاي متا فيزيكي كليسا ، پيامبري برخواسته از ميان مردم را به بشريت معرفي مي كند كه مانند هر يك از ما تا آخرين لحظه در حال جدال با وسوسه هاي ذات خويش و نفس خويش است و بيش از آنكه از شيطان بهراسد از هجوم سيل آساي خواسته هاي شيطاني و تمناهاي جسم و روح خويش مي ترسد، انساني وارسته ( همانا من بشري هستم مانند شما كه تنها به من وحي مي شود ).

نويسنده در اين كتاب زندگي نامه حضرت را شبيه سازي مي كندو الگوئي انساني و ملموس از انسان مبارز را در مقابل ما قرار مي دهد. ثنويت وجودي مسيح ( مابين ابعاد انساني و فوق انساني ) براي رسيدن به خدا و نجات همنوعانش دستمايه اصلي كتاب و مركز توجه نويسنده است ، كارزاري مستمر في مابين فيزيك و متا فيزيك يا روح و جسم . درون هر يك از ما را نيروهاي ازلي ابليس ، انساني و ماقبل انساني فرا گرفته اند و همين طورنيروهاي تابناك خدايي ، انساني و ابرانساني و تصويري كامل از جدال تيرگيهاو روشنيها كه در انجيل يوحنا تشريح شده و Conquer خوانده مي شود .

به همين دليل است راز حضرت مسيح تنها متعلق به پيروان بلكه دين و يا يك فرقه مذهبي نيست ، بلكه رازي است جهاني . ستيز ميان خدا و انسان همراه با اشتياق براي همسازي در درون هر انساني رخ مي دهد ، هر چند اغلب اوقات ناآگاهانه است و ديري نمي پايد .همان گونه كه در عرفان ما تشريح شده است در اين جدال دروني ، اغلب روح سنگين مي شود ، جرمي مي شود و با آلوده شدن به خواسته هاي تن خاكي به جسم تبديل مي گردد و از اشراق باز مي ماند .

اما در ميان انسانهاي مسئول كه خدا را همه جا مي جويند و شبانه روز چشم به وظيفه الهي خويش دارند ، اين جدال به درازا مي كشد و تا دم مرگ نيز ادامه مي يابد. روح بزرگ و متعال اين انسانهاي خاص ، با تن ( كه در هر انساني قدرتمند و جنگجوست ) درگير مي شود . همانا روح ما پرنده گوشت خواري است كه از جسم پرمقاوتمان تغذيه مي كند و محوش مي سازد ، محوش مي سازد تا خويش توان و قدرت لازم براي پرواز به عالم ملكوت را بدست آورد . كشمكش ميان خدا و انسان ، عصيان و مقاومت تن در مقابل روح و سرانجام ، سازش و تسليم تن در مقابل روح ( كه همانا خداوند از روح خود در آن دميده است ) همان عروجي است كه حضرت به آن دست يازيد و با پيگيري راه خونينش ما را هم بر آن مي خواند كه دست به چنين معراجي بزنيم و حال كه مي خواهيم قدم در چنين راه خطيري بگذاريم كه مسيح را زجر داد و به ناله در آورد ! بايد شناختي ژرف از جدال هاي دروني اين برگزيدگان خدا داشته باشيم و اضطراب هايشان را براي خويش احيا كنيم .

بايد ترس ناشي از اين جدال متعال را در قلب خويش احساس كنيم براي فراهم شدن مقدمات سفر خونين حضرت ، او از تمام مراحلي كه يك انسان مبارزاز آن مي گذرد ( عرفان- عشق و آتش ) عبور كرد.

كازانتزاكيس با خلق و بازآفريني همين مراحل مسيح را در دسترس ما قرار مي دهد . و از آن پس هرگاه كه در قلبمان جدال بزرگي در مي گيرد ، او را هم در قلب خود احساس مي كنيم و او را در كنار خويش مي بينيم كه مي ستيزد . لحظه لحظه زندگي حضرت پوشيده از همين مبارزات و پيروزي هاست . او هماوردان خرد و حقيرش را ( خواسته هاي انساني و لذت هاي دنيوي ) در هم شكست ، بارهاو بارها شيطان را به چالش طلبيد و براي پيروزي بر شيطان درونش از صليب بالارفت

.ولي همان طور كه در ابتداي اين نوشتارگفتيم آنجا نيز مبارزه پايان نيافت و آخرين وسوسه شيطان در بالاي صليب انتظارش را مي كشيد ، وسوسه اي برخواسته از حسرت . پرتره اي از زندگي عادي انسانها با روحهاي جرمي كه در كنار همسر و فرزندان و كسب وكار خويش به حيات ادامه مي دهند! حسرت نيز وسوسه اي است مانند شهوت ترس يا خشم كه شيطان درونمان از آن بهره مي گيرد و دم مسيحايي مي طلبد كه وسوسه ها را براند ، همانگونه كه مسيح در آخرين دم آن را از خود راند .

پس از آن بود كه نغمه پيروزي از ملكوت به ترنم در آمد ، منجي وظيفه اش را به انجام رسانده بود . براي رعايت اصول رئاليسم ، نويسنده تمام نامها را از كتاب مقدس اخذ كرده است ، نثر كتاب ساده و روان است هر چند تمثيل ها و سمبل ها ي فراواني در آن بكار رفته تا مفاهيم ژرف مورد نظر نويسنده را به زبان كنايه بازگوكند .

مثلا داستان به 33 فصل تقسيم شده است كه ياد آور سالهاي زندگي مسيح است ( او به هنگام شهادت 33 سال داشت ) هر يك از شخصيت هاي داستان يك به يك و در فواصل متناوب مورد بررسي قرار مي گيرند و دنياي درونشان كاويده و جستجو مي شود و درون همين دنياها ي ناشناس است كه نويسنده به شخصيت هاي گوناگونش گريز مي زند ، آنها را با يكديگر مقايسه مي كند، از زبان يكديگرتشريحشان مي كند و به داستانش خون تزريق مي كند. تصاويري از محيط اطراف و شرح حال وقايع و فضاي سياسي اجتماعي اقتصادي و البته جغرافيايي ، تنها اتمسفري است كه در آن روح و افكار و دنياي دروني قهرمانان داستان شكل مي گيرد، تاثير مي پذيرد و تعريف مي شود يا در تضاد قرار ميگيرد ، همه اينها براي تشريح بهتر پيچيدگي هاي روح آدمي است ، داستاني رئاليستي كه روح و متا فيزيك را بازگو ميكند! ثنويتي كه محرك داستان است مانند ثنويت حضرت ( جدال ميان او و خداوند) كه سبب حركت شد و به تصليب و شهادتش منتهي گشت .

نيكوس كازانتزاكيس در اين كتاب همانند مسيح باز مصلوب و ديگر نوشته هايش بار سنگين امانتي به نام هنر را بر دوش مي كشد ، همانگونه كه مسيح صليب خويش را بر دوش خود كشيد و همان طور كه خود در نوشته ها و گفتگوهايش اعتراف نموده اين رنج را فقط به اين دليل بر خود هموار ساخت تا هر كس پس از خواندن اين نوشته ها مسيح را بيشتردوست بدارد و او را با خود آشناتر بيابد .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837