مرغ دريايى شخصى ترين اثر چخوف و در عين حال نقطه عطفى در زندگى وى به شمار مى رود، كه قطعاً بهترين و مشهور ترين نمايشنامه اين داستان نويس چيره دست روس نيز هست.
چخوف در اين نمايشنامه افكار و ايده هاى والايش درباره هنر، قريحه هنرى و چيستى هنر را با صراحت و شفافيتى كم نظير ابراز مى كند. سراسر اين نمايشنامه پر است از رنج و حرمان و ياس و پوچى هاى آدم هاى به تنگ آمده از يكنواختى و روزمرگى زندگى. مرغ دريايى پر است از عشق، عشق هاى ناكام و شكست خورده، عشق هاى پرملال و كهنه و عشق هاى يك جانبه و مصيبت بار. شش رابطه تو در تو و پيچيده عاشقانه بستر اصلى نمايشنامه مرغ دريايى است.
شخصيت هاى مرغ دريايى به مانند اغلب شخصيت هاى چخوفى مرد مانى مردد، ضعيف النفس و حقيرند، كه گاه از سر بيكارى و تنها براى قابل تحمل ساختن رخوت و ملال زندگى به سادگى دل مى بازند.
اما چخوف آدم هايش را پس از گشت و گذارى رويا گونه در عالم موهومات، با حقايق تلخ و ناخوشايند زندگى رو در رو مى سازد. اين كاراكترها وقتى با حقايق زندگى آن گونه كه هست آشنا مى شوند، ضعف ها و حقارت هاى خود را بيش از پيش به نمايش مى گذارند. در كنار مايه هاى عاطفى چخوف در مرغ دريايى به ستايشى با واسطه از هنر دست مى زند و در اين ميانه دشوارى هاى دستيابى به گوهر واقعى هنر را نيز مى نماياند. عرصه هنر در ديدگاه چخوف، جايگاه متوسط ها نيست. به همين خاطر است كه علاقه مندان هنر و فعاليت هاى هنرى در نمايشنامه مرغ دريايى، پس از برخورد با موانع صعب و بلند فعاليت سالم هنرى، سرخورده و بى انگيزه از حركت به سوى اهداف بلند پر وازانه خود باز مى مانند.
اوج ديدگاه چخوف درباره هنر را مى توان در اين جملات جست. «براى ما هنرمندان و نويسندگان مسئله اساسى شهرت نيست. شكوه و جلال و آنچه را من روزى در آرزويش بودم نيز نيست. مسئله اساسى قدرت تحمل است. اين است كه بدانيم چگونه صليب خود را بر دوش كشيم و ايمانمان را از دست ندهيم.
من ايمان دارم و كمتر رنج مى كشم.» اين جملات را به سادگى مى توان مانيفست چخوف در باب هنر و رسالت هنرمند دانست. جملات و عباراتى كه به اقتضاى الزام هاى نمايشى در قالبى شعار گونه ريخته شده و مى تواند تكه اى از سوگند نامه خيالى «هنرمند» باشد. در واقع تنها هنر نيست كه در اين نمايشنامه مورد ستايش واقع مى شود، بلكه روح هنرمند و رنج هايى كه يك هنرمند براى رسيدن به غايت لذت از خلق يك اثر هنرى متحمل مى شود است كه ارزش و شأن ستايش مى يابد. به مانند هميشه در فضاى آثار نمايشى چخوف، رنج تطهير كننده جان و روان است.
|