جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  09/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

مرغ دريايى
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: آنتوان چخوف
منبع: مازيار فكرى ارشاد

مرغ دريايى شخصى ترين اثر چخوف و در عين حال نقطه عطفى در زندگى وى به شمار مى رود، كه قطعاً بهترين و مشهور ترين نمايشنامه اين داستان نويس چيره دست روس نيز هست.

چخوف در اين نمايشنامه افكار و ايده هاى والايش درباره هنر، قريحه هنرى و چيستى هنر را با صراحت و شفافيتى كم نظير ابراز مى كند. سراسر اين نمايشنامه پر است از رنج و حرمان و ياس و پوچى هاى آدم هاى به تنگ آمده از يكنواختى و روزمرگى زندگى. مرغ دريايى پر است از عشق، عشق هاى ناكام و شكست خورده، عشق هاى پرملال و كهنه و عشق هاى يك جانبه و مصيبت بار. شش رابطه تو در تو و پيچيده عاشقانه بستر اصلى نمايشنامه مرغ دريايى است.

شخصيت هاى مرغ دريايى به مانند اغلب شخصيت هاى چخوفى مرد مانى مردد، ضعيف النفس و حقيرند، كه گاه از سر بيكارى و تنها براى قابل تحمل ساختن رخوت و ملال زندگى به سادگى دل مى بازند.

اما چخوف آدم هايش را پس از گشت و گذارى رويا گونه در عالم موهومات، با حقايق تلخ و ناخوشايند زندگى رو در رو مى سازد. اين كاراكترها وقتى با حقايق زندگى آن گونه كه هست آشنا مى شوند، ضعف ها و حقارت هاى خود را بيش از پيش به نمايش مى گذارند. در كنار مايه هاى عاطفى چخوف در مرغ دريايى به ستايشى با واسطه از هنر دست مى زند و در اين ميانه دشوارى هاى دستيابى به گوهر واقعى هنر را نيز مى نماياند. عرصه هنر در ديدگاه چخوف، جايگاه متوسط ها نيست. به همين خاطر است كه علاقه مندان هنر و فعاليت هاى هنرى در نمايشنامه مرغ دريايى، پس از برخورد با موانع صعب و بلند فعاليت سالم هنرى، سرخورده و بى انگيزه از حركت به سوى اهداف بلند پر وازانه خود باز مى مانند.

اوج ديدگاه چخوف درباره هنر را مى توان در اين جملات جست. «براى ما هنرمندان و نويسندگان مسئله اساسى شهرت نيست. شكوه و جلال و آنچه را من روزى در آرزويش بودم نيز نيست. مسئله اساسى قدرت تحمل است. اين است كه بدانيم چگونه صليب خود را بر دوش كشيم و ايمانمان را از دست ندهيم.

من ايمان دارم و كمتر رنج مى كشم.» اين جملات را به سادگى مى توان مانيفست چخوف در باب هنر و رسالت هنرمند دانست. جملات و عباراتى كه به اقتضاى الزام هاى نمايشى در قالبى شعار گونه ريخته شده و مى تواند تكه اى از سوگند نامه خيالى «هنرمند» باشد. در واقع تنها هنر نيست كه در اين نمايشنامه مورد ستايش واقع مى شود، بلكه روح هنرمند و رنج هايى كه يك هنرمند براى رسيدن به غايت لذت از خلق يك اثر هنرى متحمل مى شود است كه ارزش و شأن ستايش مى يابد. به مانند هميشه در فضاى آثار نمايشى چخوف، رنج تطهير كننده جان و روان است.

خاصه آن كه اين رنج ها روح يك هنرمند را صيقل دهد. اما انسان داستان هاى چخوف همواره در چنبره رخوت و بى عملى اسير شده و در خسران است. آدم هاى چخوف به قول خودش «بردگان ابتذال» اند. همه گرفتار در منجلاب كسالت، ناتوانى و اجبار و همه در حال زوال و فروپاشى. آنتون چخوف انسان نمونه عصر خود را اين گونه مى ديد. ذوق، استعداد و قريحه انسانى است كه در اين ورطه انحطاط به هدر مى رود. آن كه در وادى هنر سير مى كند نيز از اين انسداد و انجماد فكرى بيشتر متضرر مى شود.

اين جبر جهان چخوفى است. چخوف گاه چنان با شخصيت هاى داستانى و نمايشى اش ابراز همدردى و همذات پندارى مى كند كه گويى خود و زندگى خود را نگاشته است. و گاه چنان بى رحمانه شلاق تيز انتقاد را بر پيكره شخصيت هايش مى كوبد كه پندارى از حضور اين گونه افراد در اطراف خود رنج هاى بسيار برده است.

كسانى كه گاه به رغم استعداد هاى غيرقابل انكار، به واسطه بى هدفى و يا گمراهى به دامان ابتذال و بى انگيزگى غلتيده اند. مرغ دريايى نيز به مانند ديگر آثار آنتون چخوف عارى از انديشه هاى ناسيوناليستى و شور وطن پرستانه نيست. چخوف عميقاً به وظيفه و رسالت هنرمند، نسبت به وطن و هموطنان معتقد بود. او با تيز هوشى و شناختى دقيق از زيرساخت هاى فرهنگى، سياسى و اعتقادى جامعه خود، حساب وطن پرستى و نوع دوستى را از عامى گرى جدا ساخت. چخوف همواره با ابتذال سر ستيز داشت و هميشه به مظاهر ابتذال و تن دادن به ذائقه هاى پست عاميانه مى تاخت.

مى توان گفت چخوف در اين نمايشنامه هنرمندان و نويسندگان همدوره خود در اواخر قرن نوزدهم روسيه تزارى را مى نماياند كه نه آرمان بزرگى در سر مى پروراندند، و نه ذوق و قريحه درخشانى براى آفرينش و خلق هنرى در خود داشتند. چخوف همه عمر را در اين حسرت سوخت تا شايد با بازنمايى تباهى هاى زندگى روزمره، مسير انديشمندان هنرمند و روشنفكران جامعه خود را به سوى مدينه فاضله اش هدايت كند و خب واضح است كه نمى توانست. آنتون چخوف از بروز و ظهور مظاهر بورژوازى در جامعه هنر و ادبيات سرزمين خويش مى هراسيد و با كمال گرايى خاص و ويژه نژاد اسلاو، مى كوشيد جلوى انحطاط فرهيختگان چسبيده به بدنه اشرافيت كه با مكيدن تفاله هاى زندگى و عيش و نوش اين طبقه مضمحل شده ارتزاق مى كردند بايستد. چرا كه مى دانست جوهره ناب و اصيل هنر در آتش خود پرستى ها و فساد بورژوازى تباه و نابود مى شود.

به همين دليل حقيقت را بر همه چيز حتى عشق، بزرگ ترين و گسترده ترين منبع الهام هنرى ارجح مى دانست. آنتون چخوف زندگى را با معيار كار و خلاقيت مى سنجيد و از بى عملى و رخوت هنرمندانه بيزار بود. از همين رو به هنرمند عصر و دوره خود مى تاخت تا آنان را از خواب بيرون آورد. اين انديشه ها در لايه هاى چندگانه معانى و مفاهيم نمادين آثار او چنان تنيده شده كه ترجمه و اجرا هاى مكرر و متفاوت از آثارش هنوز هم پس از گذشت يك قرن از مرگش در بسيارى از نقاط جهان خواهان دارد. رمز ماندگارى چخوف و آثارش قابليت تعميم انديشه ها و دغدغه هاى والاى او، به تماميت كره خاكى است.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837