جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  05/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

وجدان زنو
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ايتالو اسووو
منبع: بابك كياني

داستان وجدان ز نو، پرتره زيبايي است از تضاد ميان زندگي گذشته وحال مرداني متمول و قدرتمند كه علي رغم گذشته ننگين و گناهان هولناكي كه مرتكب شده اند ، به شرافت واصالت در محيط اطراف خود شهره هستند .
مرداني خوشنام كه بار سنگيني از جنايت ها ، خيانت ها وقصاوت ها را به دوش مي كشند وروح كثيف وآلوده شان با گذشت سالها ، هنوز درخفا به حيات خود ادامه ميدهند و ازخاطرات سياه گذشته تغذيه ميكنند . شخصيت دوباره شان ( كه در ميان اين روح كثيف و جسم خوش پوش و خوش لباس امروزي گرفتار شده است ) آواري از معضلات روحي ، افسردگيهاي رواني وعذاب وجدانهاي جانكاه را بر سرشان خراب مي كند وزندگي پر زرق و برق وبه ظاهر آرامشان را ، درهم مي ريزد .
نويسنده با روايت فرازو فرودهايي از زندگي حال و گذشته اين مردان و ترسيم بخش هايي از آينده وسرنوشتشان( كه خواننده همزمان با سير داستان به آن پي خواهد برد و براي تكميل اين تصوير آينده از بازگشت به گذشته و حوادث زمان حال سود مي برد ) فلسفه وانديشه خويش را در مورد انسان روح و دنياي دروني اين جسم خاكي طبيعت و جهان اطراف و يا اجتماعات انساني را بازگو مي كند و چگونگي تعامل و ارتباط اين اجزاء را با يكديگر تشريح مي كند ، و براي توضيح و تشريح كاملتر اين مجموعه روابط پيچيده و شفاف ساختن ابعاد مختلف آن ازحوادث داستان وجدان نو به مثابه كوره اي براي روشن ساختن عياروخلوص اين روابط استفاده مي كند و اين حقيقت بزرگي است كه هيچ كس از شكم مادر ، جنايتكار- شاه يا دانشمند و... به دنيا نمي آيد بلكه مجموعه اي از شرايط ( فرهنگي اجتماعي اقتصادي وروحي ) وحوادث وسختي هاست كه روح افراد را تراش مي دهد وهر يك را درقالب هاي مختلف مي سازد .
پس براي شناخت دقيق شخصيت افراد وپي بردن به آسيب هاي رواني و اجتماعي انسانها بايد شرايط پيش گفته را ترسيم و مطالعه كرد وسپس براي درمان و قضاوت درباب اين آسيب ها و معضلات اجتماعي اقدام نمود .
به روايت ساده تر هر انساني ساخته و پرداخته اجتماع خويش ، خانواده خويش و زمانه خويش است و جامعه اي كه ازانبوهي از جنايتكاران و بيماران روحي و رواني رنج مي برد در واقع تاوان سنگين نابرابريها و ناهنجاريهاي خويش را بازپرداخت مي كند. با اندكي دقت در ساختار شخصيت هاي قهرمانان داستان وپي بردن به روزگار گذشته آنان ( از كودكي تا به امروز ) خواننده هر يك از اين معضلات و ناهنجاريها را در اين جنايتكاران خواهد يافت .

در واقع هريك ازآنان قرباني يكي از نابرابريها ومعضلات اجتماعي هستند ومشكلات و پلشتيها روحشان و جنايت ها و خيانت هايي كه مي كنند تجلي نتايج روزگار سخت گذشته و عقده ها وحقارت هاي دوران كودكي است كه اينك در روزگار قدرت وثروت از نو سربرآورده است .
يكي كودكي را دريتيم خانه گذرانده و ديگري در دامان مادري بدكاره و بدون آشنايي با پدرش كه از قبل از تولد رهايشان ساخته بود ، يكي درخانواده اي متمول روزگار خويش را مي گذرانده كه ناگاه طوفاني از گرگ هاي طماع ثروت و مكنت پدرش رابه يغما بردند وآن يكي درچاه تعويض روغن يك مكانيكي و در كنار ناپدري سنگدل و خشنش روزرا به شب مي رسانده است . هيچ يك از آنان از محيط اطراف خود درسي به جز خيانت ، قصاوت ، پول پرستي ومادي گرايي نديده بودند و طبيعي است كه در آن لحظه اي كه پا به عرصه اجتماع نهادند براي چنگ انداختن به قدرت و ثروت از تمام اندوخته و تجربياتشان حداكثر استفاده رابردند و از نردبان ترقي جامعه بالا رفتند و تمام اين جنايت هاوآسيب ها براي دست يافتن به سعادت مادي و بدست آوردن احترام وتوجه اجتماعي صورت نگرفته ، چراكه نويسنده بارها وبارها با طراحي حوادث مختلف به ما اثبات كرده است كه اين افراد براي محيط اطراف خود كوچكترين اهميتي قائل نيستند .
از دوران كودكي زماني كه دررنج و حقارت دست وپا مي زدند و سختي مي كشيدند ، اين مردان قدرتمند امروز تنها يك آرزورا در سر مي پروراندند وبه يك اميد زندگي مي كردند ، انتقام . انتقام از پدري كه رهايشان ساخت ، ازمادري كه به دام فحشا گرفتار شد وازمعشوقه هايي كه دراين سقوط همراهش بودند . انتقام ازپدرخوانده اي خشن كه به انسانها به مانند يك ماشين مكانيكي نگاه مي كرد وانتقام از شركايي طماع وپول پرست كه به قيمت آوارگي واز هم پاشيدن خانواده اي ، پدري راورشكست ساختند وبالاخره انتقام از همه چيز وهمه كس در جامعه مدرن و صنعتي كه معصوميت را از آنان دزديد و روحي سرشار ازكينه وغرق شده در نفرت را به آنان هديه كرد .
درپس ظاهر آرام و خوش آب و رنگ آنان ، اين حيوانات زخمي و وحشي همچنان به حيات خود ادامه مي دهند . وهر لحظه به قفس استخوانيشان چنگ مي اندازند تا خودرا آزاد نمايند و قربانياني جديد بيافرينند . شكاري معصوم و جوان براي خاموش ساختن آتش گرسنگيشان و دست يافتن به آرامش موقت و بعد غرشي ديگر، حمله اي ديگر و شكاري ديگرمانند قبلي ، جوان معصوم و... درست همانند دوران كودكي خودشان . براي خفه كردن اين حيوان وحشي و زخمي به قدرتي الهي احتياج است و براي پيروزي در اين نبرد تن به تن بايد ازنصايح موبدانه خداوند سود برد ، حال آنكه خداوند هم مدتهاست با آنان سخن نگفته است و آنان دراوج قدرت در سكوت تاريك ومرگبار خويش همچنان در انتظارند كه خداوند سكوتش را بشكند .
مانند زندانباني كه ازشرارت زنداني خود به جان آمده اند هربار اين حيوان وحشي را از نوشكارميكنند ودوباره به قفس بازمي گردانند اما توان كشتنش را ندارند . اين حيوان سالهاست كه در قفس استخواني وجودشان زندگي مي كند ، همراه آنان رشد كرده و بزرگ شده است ، جداكردن اين حيوان درنده از خودشان كاري است بسيار سنگين و طاقت فرسا .
در پايان داستان ، نويسنده پس از نقد دنياي مدرن و مجموعه روابط حاكم بر آن ( ضد ارزشهايي كه لباس ارزش پوشيده اند و انسانها را براي بالارفتن از نردبان ننگ وخيانت تشويق مي كنند ) خوانندگان كتاب را به قضاوتي جامع تر و عادلانه تر فرا ميخواند . اونيز به نوبه خود مارا ترغيب مي كند تا رنج ها و سختي هاي ديروز و عذاب وجدانها وافسردگيهاي امروز اين مردان دوپاره را ببينيم و به واسطه سقوط محتومشان در آينده اي نزديك يا دور با آنان همدردي كنيم و به اين وسيله يكبار و فقط يراي يكبار درهاي گفتگو با خداوند را بر رويشان بگشاييم . براي قضاوت درباره دنياي وارونه اطراف ما به وجداني متفاوت از گذشته و آنچه كه دركتاب فلاسفه اخلاق و كتب مقدس آمده نياز است ، وجداني نو هر يك در اين كنش متقابل بايد از سركوب بسياري از خصوصيات و روحياتمان دست برداريم ، روحياتي كه در جهان مدرن طرد شده اند وهمانند پرومته كه به خشم زئوس گرفتار شد و به واسطه بخشيدن آتش به انسان بايد در اعماق تاريك وسرد روح ما و دنياي درون ما ودرچنگ كركس جگرخوار زندگي مي كنند ، كركسي كه هر روزجگر پرومته را از تنش خارج مي كند و شب دوباره باز ميگرداند تا فردا دوباره آنرا ببلعد ، همچون حضرت مسيح كه در اين روزگار ما هر لحظه در دنياي درون ما دوباره به دنيا مي آيد و لحظاتي بعد به بالاي صليب مي رود ، مسيحي باز- مصلوب .
روحياتي مانند : عشق گذشت نوع دوستي و... كه در نردبان ترقي امروزه جايي ندارند ولي براي ساختن وجدان نو به آنان احتياج داريم ، وجداني كه بدون آن قضاوت هاي ما خام سطحي و يك بعدي خواهد ماند .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837