جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

شب پيشگويى
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: پل استر
منبع: LONDON REVIEW OF BOOKS/ خجسته كيهان

مدت ها بود كه رمان هاى پل اُستر در فرانسه بيش از آمريكا طرفدار داشت. شايد به اين خاطر كه آثار او با ذهنيت فرانسوى ها بيشتر خوانايى دارد و از سوى منتقدين آن كشور با مهارت بيشترى معرفى شده است. يكى از همين منتقدين درباره او نوشت: «اُستر، نويسنده كلانشهر، سرگردانى و تصادف، هم اكنون به يك رمان نويس مد روز تبديل شده.» و بدين وسيله جاذبه او را طورى بيان كرد كه براى منتقدين انگليسى زبان دور از ذهن بود. در واقع، آثار داستانى اُستر جسارت فضاهاى شهرى را با سبكى روشنفكرانه مى آميزد، آميزه ا ى كه به رغم بعضى ضعف ها، بسيار خوشايند است.

شيوه زندگى اُستر نيز نمونه اى از خصلت هاى ساكنان كرانه سمت چپ (رود سن در پاريس) را به دست مى دهد: بيشتر لباس هاى سياه مى پوشد، سيگار برگ هاى باريك و كوتاه مى كشد و در يك سوئيت خالى با ديوارهاى سفيد و در نور دو لامپ بدون لوستر مى نويسد. با وجود اين، او سخت وابسته به نيويورك و عاشق محله بروكلين، بازى بيسبال، فيلم هاى لورل و هاردى و غيره است. به عنوان نويسنده، اُستر در دو سنت تعادل ايجاد كرده و چشم اندازهاى تيره و از خودبيگانه مدرنيسم اروپايى را با انرژى بومى قصه نويسى آمريكا تركيب كرده است. جمله اى از رمان شهر شيشه اى نشانگر چنين تعبيرى است: «در كابوسى كه بعداً فراموش كرد، خود را تنها در اتاقى يافت، در حالى كه با هفت تيرى به يك ديوار سفيد شليك مى كرد.» اُستر بيشتر از بكت، كافكا، هامسون و اگزيستانسياليست هاى فرانسوى تاثير پذيرفته، در حالى كه دشيل همت، مارك تواين، هرمان ملويل و ناتانيل هاثورن نيز آشكارا الگوهاى آمريكايى او را تشكيل مى دهند.

اين چندگانگى بر جاذبه اُستر مى افزايد: هر وقت از آوانگاردبازى خسته شديد، صداى يك گلوله به گوشتان مى رسد، يا اينكه كسى به كله يك بدبخت با راكت بيسبال چنان ضربه مى زند كه مخش توى دهانش مى آيد و برخلاف بسيارى از نويسندگان پسامدرن كه ترجيح مى دهند به ژانر رمان هاى زاغه و زيرزمين بپردازند، اُستر مى داند چطور حكايت كند. از اين گذشته با پيروى از كتاب والدن اثر ثورو كه بيش از همه بر او تاثير گذاشته است، به نحوى موجز و در عين حال خوش خوان، درباره استقلال فردى، ساده زيستن و تنهايى مى نويسد. رمان هاى او تقريباً بدون استثنا برازنده، حاكى از خوش ذوقى و آفرينندگى و بسيار سرگرم كننده اند.

رمان شب پيشگويى از خط اصلى بيشتر آثار اُستر پيروى مى كند كه تقريباً به اين شكل است: مردى در يك اتاق، خانه يا اتومبيل _ يا فضاى منزوى و خصوصى آمريكايى ديگرى _ غالباً در شهر، تنها است. مرد مشغول كارى است كه آن را به طور اتوماتيك انجام مى دهد _ رانندگى مى كند، بى اختيار مى نويسد يا به ديوار سفيدى خيره مانده است _ در حالى كه فاجعه اى مبهم بر ا و گذشته است. شايد معشوق يا يكى او نزديكانش مرده باشد، شايد هم پس از طلاق از همسرش مى كوشد تا روحيه خود را دوباره به دست بياورد. بعد ناگهان به طور اتفاقى حادثه عجيبى برايش رخ مى دهد. (صفات اتفاقى، تصادفى، ناگهانى و اسرارآميز مانند واژه هاى نابهنگام و توضيح ناپذير، در رمان هاى اُستر فراوانند) بر اثر اين پيشامد، زندگى او تغيير مى كند، شايد چنان زير و رو مى شود كه به زندگى جديدى تبديل مى شود، يك زندگى متفاوت.

در اينجا غالباً داستان ديگرى در داستان مى آيد و شايد داستان سومى نيز در دل دومى جا مى گيرد. اين داستان ها كه پژواك يكديگرند، به نحوى مبهم يكديگر را روشن مى كنند و از مفاهيمى خبر مى دهند كه هرگز آشكارا توضيح داده نمى شود. در اين مرحله، در حالى كه لايه هاى مختلف واقعيت يكديگر را جابه جا مى كنند، رمان به تعالى مى رسد. در كتاب اوهام (۲۰۰۲)، خواننده به كوتاهى با چشم اندازى از آرمان گرايى فلسفى روبه رو مى شود: «او پى برد كه زندگى رويايى تب آلود است و واقعيت چيزى جز جهانى از خيالات و اوهام بى اساس نيست، جايى كه هر چه تصور كنى به وقوع مى پيوندد.» اما وقتى كتاب به پايان نزديك مى شود، ذهنيت بى قرار، به روايت گرى قراردادى تبديل مى شود. اگر قهرمان رمان آدم بدشانسى باشد، به شيوه اى كه سبك مدرنيست آن را خدشه دار نكند، مى ميرد: ديوانه وار به طرف اتومبيل هايى كه از جهت مخالف مى آيند، مى راند، يا براى هميشه در يك زيرزمين زندانى مى شود.

اگر خوش شانس باشد، با زن زيبايى آشنا مى شود كه او را درك مى كند و خوشبخت مى شود. قهرمان كتاب قصر ماه (۱۹۸۹) مى گويد: «و بعد، وقتى نزديك بود به آخر خط برسم، اتفاق خارق العاده اى افتاد: فهميدم آدم هايى هستند كه مرا دوست دارند.» در آثار بعدى اُستر سرنوشت شخصيت ها كمتر به چنين پايان خوشى مى انجامد اما پيرنگ ها همچنان حول وحوش وضعيت هاى مبالغه آميز شكل مى گيرند. آنچه نوشتم چارچوب اصلى را بيان مى كند، با اين حال به تفاوت هاى مشخص در لحن مجال خودنمايى مى دهد. در يك سوى طيف، رمان هاى اوليه اُستر قرار دارند كه سه گانه نيويورك را تشكيل مى دهند و رمان هايى بيشتر انتزاعى هستند. در اين رمان ها مهارت ادبى و چشم اندازهاى سرمست كننده با بخش هايى كه از داستان هاى پازل وار بورخس وام گرفته شده و زبان شناسى پساساختارگرا تركيب شده است.

در سوى ديگر، طيف رمان هايى دوستانه، آزاد و پيكارسك قرار دارند كه قصر ماه و كتاب اوهام از آن جمله اند. اما هيولا (لوى ياتان- ۱۹۹۲) كه شايد تنها رمان سياسى اُستر باشد، با نقل جمله اى از امرسون آغاز مى شود- هر دولت موجود فاسد است- و از ايده اى از رمان مائو اثر دون دليلو الهام پذيرفته: «سال ها پيش گمان مى كردم داستان نويسان قادرند زندگى درونى فرهنگ ها را دگرگون سازند، ولى حالا سازندگان بمب و هفت تيركش ها اين حوزه را تصرف كرده اند.» در هيولا، رمانى كه به نوبه خود به نحوى استادانه طراحى و با سليقه نوشته شده است، نويسنده اى به نام بنيامين ساچز نوشتن واژه ها را رها مى كند و به آكسيون سياسى كه به گمان او كارسازتر است، روى مى آورد.

پل اُستر همواره خود را يك اگزيستانسياليست دانسته است. او در كتاب خاطرات گونه اش دست به دهان (۱۹۹۷)، خود را آدمى بيرون گود معرفى مى كند و شكست هاى اوليه اش در نويسندگى را به صورت «تلاش براى مرد شدن» تعبير مى نمايد. اگزيستانسياليسم ادبى، به ويژه برخورد بى طرف و خشك آلبركامو در رمان هايش، كه تاثير فراوانى بر اُستر داشته است، با سبكى موجز به آزادى، اصالت و مسئوليت فردى مى پرداخت. بيگانه كامو مردى خشن و بى رحم را به تصوير مى كشيد كه ارزش هاى ابتدايى جامعه را زير سئوال مى برد. با اين حال، ساچز (قهرمان رمان هيولا) مايل نيست به كسى صدمه بزند و در پيام هايش به اين اكتفا مى كند كه بگويد: «دموكراسى را به اين سادگى تقديم نمى كنند.» پل اُستر هنگامى به اوج مى رسد كه فضاهاى معمايى را با واقعيت ها درهم مى آميزد. شب پيشگويى، آخرين رمان اُستر، يكى از بهترين آثار اين نويسنده نيز هست. داستان از زبان سيدنى اُر شخصيت اصلى، چنين آغاز مى شود:

«مدت ها بيمار بودم...» اُر نويسنده جوانى است كه از يك مرد چينى در نوشت افزارفروشى دفتر زيبايى مى خرد، يك دفتر خوش دست ساخت پرتغال كه بيشتر رمان پيشگويى در آن شكل مى گيرد. از اين رو، ممكن است به نظر بسته و تصنعى برسد، ولى در واقع وحشت نويسنده را از فضاهاى بسته مى نماياند، واهمه از گرفتار شدن از اين گذشته، مهارت و خلاقيت اُستر هميشه موجب جذابيت رمان مى شود. اُر دفتر را مى گشايد و شروع به نوشتن داستانى براساس رمان شاهين مالت (اثر دشيل همت) مى كند. در رمان همت، مردى موفق و خوشبخت ناگهان ناپديد مى شود. بعداً معلوم مى شود كه چيزى نمانده بود براثر سقوط يك تيرآهن كشته شود، و پاسخ او به اين «تصادف كور» اين بود كه از شهر خود بگريزد و در جاى ديگرى زندگى تازه اى را شروع كند. در روايت اُر، يك ناشر نيويوركى از حادثه اى كه ممكن بود به مرگ حتمى منتهى شود، جان سالم به در مى برد. او نيز مانند شخصيت داستان همت احساس مى كند كه «انگار كسى در ديگ زندگى را برداشته و به او اجازه داده بود داخل ديگ را تماشا كند.»

مرد كه باون نام دارد فوراً شهر را ترك كرده، روانه كانزاس سيتى مى شود و در يك موزه عجيب زيرزمينى شروع به كار مى كند. باون رمانى از يك نويسنده مشهور قديمى را همراه دارد. در اين رمان كه شب پيشگويى نام دارد، يك انگليسى كه در جنگ جهانى اول زخمى شده و حس بينايى را از دست داده است، قدرت پيشگويى پيدا مى كند. اُر بعداً در رمان، ماشين زمان اثر ولز را نيز به طرز چشمگيرى براى يك تهيه كننده هاليوود بازنويسى مى كند. اما شب پيشگويى عاقبت به يك رمان پليسى عاشقانه تبديل مى شود.

اُر در زندگى «واقعى» نسبت به همسرش بدگمان مى شود. اما مانند پيشگويى انگليسى از اين مى ترسد كه نكند تصور خيانت زنش موجب بروز اين خيانت شود. دوستش مى گويد: «شايد نوشتن همين باشد: نه گزارش رويداد هاى گذشته، بلكه ايجاد رويداد ها در آينده.» در اين مرحله با چند داستان در داستان و رابطه ميان واقعيت و خيال كه همچنان معلق مانده است اُستر فضاى متافيكشن را ترك مى كند و رمان را به نحو قراردادى و دراماتيك به پايان مى برد. براساس تعريف كلاسيك ژان پل سارتر از اگزيستانسياليسم، وجود بر جوهر مقدم است، به اين مفهوم كه «انسان پيش از هر چيز وجود دارد، با خود روبه رو مى شود، در جهان برمى خيزد و سپس خود را تعريف مى كند.»

در تعبير اُستر كه كمتر قهرمانانه است، مردى ابتدا وجود دارد، بعد تصادفاً گرفتار پيشامد هاى عجيب مى شود اگر خوش شانس باشد، با زن زيبايى روبه رو مى شود و از آن پس با خوشبختى به زندگى ادامه مى دهد؛ اگر نباشد ناگهان مى ميرد يا به يك گداى ولگرد تبديل مى شود. زندگى گاه به داستان شبيه مى شود و يا شايد واقعيت اين باشد كه مرزبندى واقعيت و داستان كار چندان ساده اى نيست. پل اُستر براى بيان اين پيام چارچوب هاى فريبنده اى ابداع كرده كه از قالبى مختصر و ساده در كتاب دفتر سرخ و به شكلى انتزاعى و مبهم در سه گانه نيويورك به چشم مى خورد.

ممكن است تصور شود كه او به خوانندگان چيز تازه اى نمى دهد و هر چه را كه مى داند طورى عرضه مى كند كه نو، ژرف و پرمعنا به نظر بيايد. از اين ديدگاه او براى شهرنشينان ظاهربين كشور هاى غربى ادبياتى به تقليد از سبك آوانگارد قرن بيستم، در قالبى ساده و همه فهم ارائه مى دهد. اما شمار بسيارى از نويسندگان معاصر كوشيده اند تا ميان ژانر عامه پسند و آثار بزرگ مدرنيستى پيوندى ايجاد كنند و فقط تعداد انگشت شمارى به اندازه اُستر در اين زمينه موفق بوده اند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837