«ما در حال مرگ هستيم تنها از آن رو كه نه افسانه اى برايمان باقى مانده است ونه رازى». لويى فردينان سلين قبل از هر چيز يك نويسنده بى رحم است. انگار عادت ندارد حقايق و تلخى ها را تلطيف كند و يا حداقل با آمادگى ذهنى بگويد!
بلكه هر چه بدبختى و لعن است را يك باره و يك جا تنها در چند سطر روى سر مخاطب آوار مى كند.» سلين هميشه به پرده درى شهره بود، زياد هم برايش اهميت ندارد خواننده داستانش با دانستن اين فوج ندانسته ها چه حالى پيدا مى كند. يان آندره مى گويد: «خواندن آثار سلين پشت هم و يك سره، حتماً باعث مى شود شما چشم ديدن اطرافيانتان را نداشته باشيد و يا حداقل از فرط تهوع شما را روانه توالت مى كند؛ شما يك دفعه چشم تان به غول عظيم تلخى ها مى افتد؛ غولى كه از شدت هيبت قادر به ديدن اش نبوديد...»
او به واسطه شغل اش؛ به همه تلخى ها و بدبختى ها عادت دارد. انگار همه اينها مثل دمل چركى است كه او بايد هر چند وقت يك بار معاينه اش كند و عمق چرك و زخم را به مريض توضيح بدهد. گزندگى اولين خصوصيت شاخص اوست كه حتى در بيان نيش اش هم وجود داشت، آنقدر كه همين گزندگى سبب شده بود بسيارى درصدد حذف او برآيند. درست همان قدر كه او چشم ديدن بعضى از دام هاى دور و اطراف اش را نداشت، بخشى از جامعه روشنفكرى فرانسه هم به واسطه درك غلط نيش او تصميم در نديده گرفتن اش داشت.
سلين را بزرگترين نويسنده بزرگ در جنگ مى نامند؛ بسيارى از نويسندگان اثرگذار قرن بيستم بارها اعتراف كرده اند كه تحت تأثير او بوده اند آلن رب گريه، فيليپ راس، كرت و نه گات، نورمن ميلز و... بسيارى ديگر. او را صاحب هذيانى ترين سبك قرن بيستم مى نامند. آندره ژيد درباره داستانهاى سلين مى گويد: «قصد او از نوشتن چيزى نيست كه مى بينيم؛ در نهايت اين توهم است كه واقعيت را مى سازد.» در «مرگ قسطى» اين تنفر به اوج مى رسد؛ درباره ساده ترين مسائل كه ممكن است هر كسى را اذيت كند (اما ديگران از كنارش مى گذرند) با تنفر حرف مى زند.
او مى گويد زبان تلخ و گزنده اش را از دنياى اطرافش وام گرفته است و اگر دنياعوض شود حتماً او هم فكرى به حال خودش مى كند. اما در عين حال طنز سياهى در سراسر آثارش موج مى زند، سبكى كه با سيلى از واژه هاى عاميانه با نثرى آوازگونه و در عين حال خشن همراه است و از عمده ترين شاخصه هاى داستان محسوب مى شود. مرگ قسطى دومين رمانى است كه او در اين حال و هوا نوشته است؛ سال۱۹۳۶ سلين با چاپ اين كتاب تمام قواعد رمان نويسى و حتى نگارش را كه تا آن روزگار بر دنياى ادبيات حكمرانى مى كرد زير پا گذاشت.
|