جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  10/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

زير آفتاب شيطان
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ژرژ برنانو
منبع: فردريك بايگ بدر / مهشيد ميرمعزى

شماره ۴۵ زير آفتاب شيطان ژرژ برنانو (۱۹۴۸-۱۸۴۸) است و نه «زير آفتاب» كه ترجمه آلمانى تصنيفى از گينز برگ است. لطفاً سعى كنيد منظور مرا درك كنيد. بايد اعتراف كنم، قبل از نوشتن اين نقدها حتى يك كتاب هم از برنانو نخوانده بودم. معمولاً روزنامه نگاران ادبى تظاهر مى كنند كه تمام آثار را مى شناسند، حتى زير شكنجه هم با لحنى دعاگونه براى شما تكرار مى كنند كه خسته اند و تمام اينها را خوانده اند. اما من خورشيد شيطان را به شكل يك كتاب جيبى خريدم و برخلاف پيش داورى هايم (اين هم اضافه شد. برنانو اين كاتوليك شب نامه نويس و غيره!) يك اثر جذاب، فريبنده و سرشار از يك نيروى تلخ و مقدس غافلگيرم كرد. حالا ديگر جن گير مى تواند با خيالى راحت مجدداً به خانه برود! در سال ۱۹۲۶ مردم از جهنم مى ترسيدند. امروز در جهنم زندگى مى كنيم. بنابراين به آن عادت كرده ايم. با اين حال برنانو جزء اولين كسانى بود كه متوجه شد، قرن بيستم زمانى است كه شيطان تمام امكانات خود را به كار مى گيرد. درخشش موفقيت آميزى كه اين كتاب تب آلود هنگام انتشار خود داشت، به سختى قابل تصور است. كارمند بيمه برنانو درست مانند كافكا (البته دربار لودوك كه به شيكى پراگ نيست)، مبدل به يك ستاره ملى شد. خودتان قضاوت كنيد. او داستان دخترى روستايى به نام موشت را تعريف مى كند كه از يك ماركى حامله مى شود. از آنجا كه جناب ماركى حاضر نيست، اين كودك را به عنوان فرزند خود بپذيرد، دخترك او را مى كشد و فرزند خود را هم از دست مى دهد. آيا شيطان در جلد او رفته است؟ بعد يك كشيش محلى به نام آبه دونيسان وارد ماجرا مى شود و (در حضور يك تاجر مهربان اسب) از او مى خواهد كه روح موشت را شفا دهد و در عوض نفرين ابدى را از خود دور كند (من داستان را ساده كردم. اميدوارم برنانوى مقدس مرا ببخشد). بعد تمام ماجرا به شيوه اى از هر لحاظ فشرده و روحانى مبالغه مى شود. سبكى ... مافوق طبيعى، همان طور كه پل كلودل (يك عارف خل ديگر) در نامه اى خطاب به او مى نويسد: «به عقيده من اين احساس قوى فوق طبيعى نه به معناى غيرطبيعى بلكه طبيعى در سطحى بالاتر بسيار زيبا است.» من انتظار يك تكليف مذهبى را داشتم و داستانى عرفانى خواندم. هذيانى فاوستى و يك داستان پليسى _ مذهبى، بايد اين فيلمنامه را جاى اينكه به پيالا بدهند، به دست مارتين اسكورسيزى مى سپردند! بعد هم اولين جمله رمان كه فقط بايد آن را تحسين كرد: «پل ژان توله شب ها را دوست دارد... كه سرشار از سكوتى جارى هستند...» آيا نام بردن از يك همكار آن هم درست در آغاز داستان بسيار مدرن و متواضعانه نيست؟ مى توانيد تصور كنيد كه پروست در جست وجوى زمان از دست رفته خود را با جمله «مدت هاى مديدى زود به رختخواب مى رفتم و سنت بوو مى خواندم» آغاز مى كرد؟ (كه البته انتظار نسبتاً زيادى است.) اين رمان شيطانى و تيره را بخوانيد، حتى اگر گاهى لاف زننده به نظر مى رسد، درست مانند كارهاى استفن كينگ هيجان انگيز و در عين حال به شيوه هويزمان و تحت تاثير ال اس دى يا همان طور كه رنو ماتينيون متبحرانه بيان كرده «داوطلبانه مبتلا به هارى» است. برنانو هيجان زده بدبين و تحت تاثير ترديدى قوى بود. او ابتدا سلطنت طلب، بعد ضدفرانسه، طرفدار رنسانس و پس از جنگ ضدفرانسه شد.

سه مرتبه عضويت در لژيون افتخار را رد كرد. چطور مى توان تحسين خود را از اين نويسنده كه بيشتر با نشريه نسبتاً ديوانه اى مثل NRV و نه با مجله قديمى و محترمى چون) NRF (Nouvelle Revue Francaise تناسب دارد، دريغ داشت؟ او مى خواست روح خود و همچنين ديگران را نجات دهد، اگر قرار است، رنج ببريم، بايد بدانيم چرا! «اى شيطان، رنج تو بى تاثير است!...» به نظر من اين سه نقطه به خوبى بازگوكننده ترسى است كه ساكنان كره زمين دچار آن هستند. آنها ديگر از ترس بدون تاثير به ستوه آمده اند. من شرمسار هستم كه شيطان را به اين كوتاهى تشريح كردم. شايد برق او حين نوشتن همين كتاب به من بخورد. درست در لحظه اى كه مى خواهم فرياد بزنم: «مادرت در جهنم است، ها، ها، ها!» بعد سرم را ۳۶۰ درجه بچرخانم.

 
   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837