جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

برباد رفته
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: مارگارت ميچل
منبع: فردريك بگ بده / مهشيد ميرمعزى

لطفاً از من دلگير نشويد، اما وقتى فكر مى كنم كه در اين ليست ۵۰ كتاب برتر قرن، آدمى مثل ژرار دو ويليه وجود ندارد، بسيار نااميد مى شوم! وقتى بيشتر نااميد مى شوم كه مارگارت ميچل (۱۹۴۹-۱۹۰۰) با رمان بربادرفته مكان ۳۸ را به خود اختصاص مى دهد، زيرا شش هزار نفر هيات ژورى ما يك فيلم قديمى با شركت كلارك گيبل را ديده اند! به من ايراد خواهيد گرفت كه كالباس با مارك بر باد رفته بهتر از فيلم و به مراتب بهتر از برداشت جديد آن ساخته رگيم دفورگس (دوچرخه آبى) است.

در عين حال بايد بدانيد كه بددهنى و بدبينى من مشهور است. بله، من! (در اينجا خوانندگان بايد چهره مرا پيش خود مجسم كنند كه پنج ثانيه تمام ابروى راست خود را بالا مى برم.) وقتى خوب فكر مى كنم- آخر رشته تحصيلى من علم سياست بوده است- به اين نتيجه مى رسم كه در رابطه با رمان بربادرفته دو جنبه موافقت و مخالفت وجود دارد. موافقت: بسيار خوب، اعتراف مى كنم كه قرار داشتن چند رمان پرفروش در اين ليست شانسى بوده است.

قرن بيستم به دليل آزمايشات در افسانه سرايى و بدعت هاى قراردادى و تشريفاتى، تقريباً فراموش كرد كه اين رمان به سادگى و با شيوه اى تاثيرگذارنده داستانى از ماجراهاى انسانى و عشق از دست رفته اى را تعريف مى كند و مانند الكساندر دوما شخصيت هايى سرشار از احساس مى سازد كه بعد در چمنزارها مى دوند و اسب هاى خود را مى دوانند (يا به طرف اسب هاى خود مى دوند و آنها را مى دوانند) و بعد مانند اسكارلت اوهارا و رت باتلر در مقابل منظره يك شهر به آتش كشيده شده، به يكديگر اظهار لطف مى كنند. سپس به خاطر احساسات، دنبال هم مى روند، رابطه مى گيرند، جدا مى شوند و مجدداً يكديگر را مى يابند تا باز با هم رابطه بگيرند! ادبيات بايد يك فيلم سينمااسكوپ باشد كه در ذهن ما نمايش داده مى شود. مخالفت: اين كتاب بسيار مبتذل و طبق الگوهاى قديمى است و مى ماند. تابلويى كه اتفاقى تاريخى را نشان مى دهد، يك جنگ كشنده، مرد زيباى بدبين و زن احمق عاشق كه حماقت مردان عشق پاك او را تهديد مى كند... درست از زمان كشف سينماتوگراف، بايد از خود پرسيد، آيا دوران اينگونه داستان ها در رمان مدرن به پايان نرسيده است؟ اگر براى ارزيابى قرن ما كه قرنى بسيار مهيج و انقلابى بود، فقط پنجاه عنوان كتاب در اختيار ما قرار گيرد، اصلاً مطمئن نيستم كه بر باد رفته هم حتماً بايد جزء آنها باشد.

اين كتاب متعلق به قرن نوزدهم است! ويكتور هوگو بله، اما نه ماكس گالو! اينكه هر سال، در كتابفروشى هاى تمام جهان، چندين تن رمان مبتذل با زمينه تاريخى يا/ و محلى انباشته مى شوند را مديون مارگارت ميچل، اين انشعاب كننده دوست داشتنى هستيم. كتاب هاى قطورى كه در آنها بعد از ظهرها «درخشان»، جوان ها «سرزنده و ظريف» هستند و مژگان دختران جوان «فرز، مانند بال هاى پروانه ها» به هم مى خورند. آيا واقعاً قرن ها منتظر بوديم كه چنين چيزهايى بخوانيم: «اسكارلت جواب نداد، ولى چشم هايش مى درخشيد. ضمن اينكه قلب او با درد خفيفى منقبض شد. كاش او بيوه نبود. كاش باز هم اسكارلت اوهارا بود و روى آن پيست با لباس سبزى كه نوارهاى سبز تيره مخملى روى سينه اش داشت، ايستاده بود...» كاش اين رمان بر باد رفته بود!

بدون شك مى توانم چيزهاى ديگرى هم در مورد اسكارلت اوهارا تعريف كنم. پدربزرگم او را آن زمان در داكس آتلانتا خوب مى شناخت؛ در جوانى او را «شكمو» مى خواندند و به شما اطمينان مى دهم كه او اصلاً خجالتى نبود...

 
   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837