ناتان گلس دنبال جاى خلوتى مى گردد تا بميرد؛ يك نفر بروكلين را پيشنهاد مى كند. راوى رمان تازه پل استر با عنوان «حماقت هاى بروكلين»، در جست وجوى مكانى خلوت و بى نام و نشان از حومه شهر نيويورك مراجعت مى كند. شاخصه مهم رمان استر به دليل شخصيت هاى متعددى است كه دارد، نه موضوع داستان. از اين رو مانند كتاب هاى هنرى ديويد ثرو و هرمان ملويل سرشار از كنايات ادبى است، اما نه به شكل متظاهرانه آن.
راوى رمان، گلس، كارمند بازنشسته بيمه است كه به تازگى از بيمارى سرطان ريه جان سالم به در برده و رو به بهبودى است. از همسرش جدا شده و تنها دخترش نيز او را ترك كرده است. او بهترين جا را همان جايى مى داند كه به دنيا آمده، بروكلين، و مثل سگ زخمى همين كار را مى كند. اما وقتى با ديگران ارتباط برقرار مى كند و روزهايش را با آنها سپرى مى كند، به روشنى نشانه هاى زندگى را در رفتارش مى بينيم. گلس تصميم گرفته بود تنها باشد، اما از خودش بيرون مى آيد. گلس براى مردن آمده بود، اما با بيرون آمدن از خود، زندگى را برمى گزيند. حماقت هاى بروكلين اميد راهيابى به دنياى بهتر است، جايى كه بيشتر از يك مكان ارزش دارد، جايى براى يافتن فرصتى دوباره، جايى براى زندگى كردن در رؤياها. استر زندگى را با تجربه هاى كوچك معنوى درمى آميزد. جايى در رمان مى گويد، «مهم نيست زندگى تان تا چه اندازه حقير و كودكانه است، مهم اين است كه بدانيد هر آنچه برايتان اتفاق مى افتد براى ديگرى هم رخ مى دهد». پل استر بارها گفته است كه در پى يافتن مفاهيمى چون هستى، تنهايى، مرگ و اجتماع است و با نوشتن جديدترين رمان خود به تحقيق تا حدودى پاسخ سؤالاتش را داده است. پل استر فوريه ۱۹۴۷ در نيووارك نيوجرسى به دنيا آمد و بعد از اتمام تحصيلش در رشته ادبيات انگليسى و ادبيات تطبيقى، گرايش ادبيات رنسانس از دانشگاه كلمبيا در سال ۱۹۷۰ چهار سال به فرانسه سفر كرد و آثار نويسندگان فرانسوى زيادى هم چون سارتر و ژوبر را به انگليسى برگرداند. بعد از بازگشت به كشورش به سرودن شعر، نوشتن مقاله و رمان پرداخت. وى با سيرى هوستوت كه او نيز نويسنده معتبرى است ازدواج كرد.
|