جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  30/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

فساد در كازابلانكا
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: بابك كياني

فساد در كازابلانكا / طاهر بن جلون


فساد در كازابلانكا، نموداري كلي از شرايط گذار در كشورهاي در حال توسعه است. كشورهاي فقير جهان سوم كه در چهار گوشه جهان كه در پي انقلاب اطلاعات ـ نظم نوين جهاني ـ گسترش سازمان هاي تجاري بين المللي و شركت هاي چند مليتي ( مانند بانك جهاني و صندوق بين المللي پول) و رشد جامعه شبكه اي، براي گام برداشتن در مسير رشد و توسعه با بحران هاي عظيم اجتماعي ـ اقتصادي ـ فرهنگي و سياسي روبرو شده اند.

مي دانيم كه كشورهاي ثروتمند و قدرتمند (مانند ايالات متحده آمريكا يا جامعه اتحاديه اروپا) به دنبال سير تحولات پي در پي در ساختار داخلي خود به طراحي نظم نوين جهاني پرداختند كه در حقيقت امر چيزي جز نماي درشت تحولات داخلي و نيازهاي آن در جهان خارج نيست. براي حفظ و حراست اين ساختار و نيازهاي مرتبط با آن اهرم هاي مختلف سياسي ـ اجتماعي و اقتصادي توسط اين ابر قدرت هاي جهان مدرن مورد استفاده قرارمي گيرد و توسط خيل گسترده اي از سازمان هاي بين المللي اعمال مي گردد، مانند سازمان هاي حقوق بشر ـ دفاتري كه براي گسترش ليبراليسم و دموكراسي ليبرالي فعاليت مي كنند يا صندوق بين المللي پول كه كشورهاي تخطي كننده از خط مشي نظم نوين را تحت فشار اقتصادي قرار مي دهد و البته شبكه هاي خبري و ماهواره اي كه جنگ رواني تمام عيار و بي وقفه اي را برعليه دشمنان فكري ليبراليسم رهبري و سازماندهي مي كنند.

با سلسله اي از اين دست اقدامات مفهوم توسعه و رشد از دستور گفتمان جمعي خارج شده و ارزش ها ـ معيارها و قوانين و روش هاي دستيابي به آن توسط همان كشورهاي ابرقدرت تعريف و فرموله مي شود تا استعمار نو در لباس جديد و فريبنده خود يكبار ديگر و اينبار با قدرتي بيشتر و مخرب تر براي بردگي انسان ها و كشتن آزادي و به يغما بردن منابع و امكانات اقتصادي و ملي و فرهنگي آنان، قد علم كند.

كشورهاي فقير و توسعه نيافته در برابر اين سيل بنيان كن دو راه در پيش دارند:

1) در مقابل اين نظم نوين و مجموعه گسترده فرهنگي ـ سياسي و اقتصادي آن به پا خيزند و با استفاده از تجربيات ملي و بين المللي و با توجه به داشته ها و سرمايه هاي ملي و بومي از قبيل غناي فرهنگي ـ منابع و امكانات اقتصاد ملي و ... پاسخي منحصر به خود براي مسئله توسعه بيابند. پاسخي كه مطابق با نيازهاي بومي طراحي شده باشد و درد زايمان تغيير و تحول و شرايط گذار را هموارتر كند و ملت را در راه رسيدن به رشد و افق هاي نوين ثابت قدم نمايد.

از سرمايه هاي اجتماعي و فرهنگي براي تعريف مجدد مفهوم توسعه و رشد كمك و مساعدت گرفته شود و بحث و گفت وگو در باب مفهوم توسعه و راه هاي دستيابي به آن از گفتمان مونولوگ فعلي خارج گردد. مگر نه اين است كه براي دستيابي به بارگاه خداوند به تعداد مخلوقات جهان هستي، راه و مسير و نقب وجود دارد!! پس چگونه مفاهيمي مانند توسعه و كمال جامعه بشري مي توانند انحصاري و تك مسير باشند!؟

روشن است كه ابرقدرت هاي استعمارگر اين پاسخ هاي بديع و مخالفي را كه نتيجه اي جز از ميان برداشتن اقتدار و انحصار آنان بر جهان هستي در برندارند، تحمل نخواهند كرد و از اهرم هاي قدرت نام برده شده براي منكوب كردن اين ملت هاي خاطي و به انقياد كشيدن و رام كردن اين فرهنگ هاي سركش سود خواهند برد. گواينكه عمده كشورهاي جهان سوم به دليل برخورداري از حكومت هاي ديكتاتور و فاسد كه از حمايت اجتماعي بي بهره اند و جوامعي ناآگاه كه معيارها و استانداردهاي آگاهي طبقاتي ـ اجتماعي آنان بسيار كم رنگ و كم رمق است، در مقابل فشارهاي غربي بيش از پيش آسيب پذير هستند.

حكومت هاي اين كشورها بيشتر براي بقا خود مبارزه مي كنند تا منافع ملي و به دليل سابقه طولاني در ديكتاتوري و ساختارهاي محافظه كار همراه آن (مانند عرف پدرشاهي و مرد سالاري يا حكومت سنت هاي بدوي و خرافي برافكار عمومي و ...) جوامع اين كشورها از نظر اجتماعي و فرهنگي مسلح و سازمان يافته نبوده و از مبارزه پيگير و اصولي با رژيم هاي فاسد داخلي و استعمارگران قدرتمند خارجي خود عاجزند. احزاب سياسي يا وجود خارجي ندارند يا كاريكاتوري از احزاب مدرن را به نمايش مي گزارند و جوامع مدني پراكنده و سازمان نيافته اند و قدرت بسيج سرمايه هاي اجتماعي موجود در كشور به منظور مبارزه و تعديل حكومت هاي ديكتاتور حاكم را ندارند. مجموعي از دو شرط فوق ( ضعف داخلي و قدرتمندي و سازمان يافتگي خارجي) مسير ملت هاي جهان سوم را به شق دو مي گشايد.

2) مفهوم توسعه و رشد را مطابق با استانداردهاي نظم نوين جهاني و سازمان تجارت جهاني بپذيرند و در راه رسيدن به اصول و معيارهاي آن بكوشند و از كمك هاي مالي ـ سياسي جهان غرب ( كه همانا بوسه مرگ است!) برخوردار شوند.

نظم نوين جهاني و اصول زير مجموعه آن ( مانند سكولاريسم ـ ليبراليسم ـ مصرف گرايي ـ تخصص گرايي ـ فرد گرايي و...) با اصول فرهنگي و اجتماعي چندين هزار ساله ملل فقير تضادهاي مهيب و آشتي ناپذير دارند در صورت اجرا شدن كوركورانه نتيجه اي جز از هم گسيختگي فرهنگي محو شدن خطوط عرف و اخلاق جمعي ـ از دست رفتن هويت ملي و بي ثباتي سياسي و اجتماعي در پي نخواهند داشت.

ساختارهاي سياسي توتاليتر و فاسد و اقتصاد بيمار و سنتي اين جوامع نيز توان مقابله با امواج متلاطم تحولات جهاني را ندارند و در مقابل فشارهاي كنترل شده جوامع غربي بيش از پيش لرزان و شكننده اند و اين كتاب دقيقاً تصويري گويا از موقعيت زندگي در چنين جوامعي است.

مراكشي كه طاهر بن جلون در كتاب خود به نمايش مي گذارد، كشوري در چنگال استعمار نوين است، مذهب و ارزش هاي سنتي كارايي خود را از دست داده ولي ارزش هاي جديدي جايگزين آن نگرديده، هويت فردي و اجتماعي نيست و نابود گرديده اما هويت جديدي هنوز آشكار نشده، رشوه ـ ناكارآمدي سيستم بوروكراتيك عريض و طويل اداري ـ از هم گسيختگي اقتصاد ملي ـ افزايش مهاجرت به خارج از كشورـ دربار سلطنتي فاسد و دولت رانت خوار و سوء استفاده كننده از بيت المال و ... انواع و اقسام مشكلات و آسيب هاي اجتماعي ـ اقتصادي و سياسي در مراكش طاهر بن جلون بيداد مي كند و قهرمان داستان در برابر اين هشت پاي وحشي و عظيم الجثه كه به تك تك ابعاد حيات فردي و اجتماعي اش چنگ مي اندازد كاملاً بي دفاع است و مانند غريق در درياي خروشان تقلا مي كند و دست و پا مي زند.

درياي خروشان افكار و دنياي درونش كه در جدالي نابرابر بين خير و شر راستي و دروغ و نيك و بد گرفتار شده و حتي قدرت تشخيص اين دو را از يكديگر ندارد. مرز بين دنياي درون و بيرون و خيال و واقعيت بارها بارها و به عمد توسط نويسنده از ميان برداشته مي شود تا خواننده (بخصوص خوانندگان غربي) بخوبي در جايگاه قهرمان داستان قرارگيرد و با گوشت و پوستش معضلات و تضادهاي تمام نشدني افكارش را لمس كند و به راستي مقاومت و مبارزه در مقابل اين معضلات براي افراد چنين جامعه اي (ولو قشر روشنفكر و تحصيل كرده آن) بسيار مشكل و بلكه غير ممكن است.

به همين دليل كتاب با برداشتي آزاد از زندگي قهرمان داستان به پايان مي رسد و خواننده نه از تصميم نهايي مراد (قهرمان داستان) در پيوستن ويا نپيوستن به خيل رشوه خواران و غارتگران بيت المال با خبر مي شود و نه قدرت قضاوت قهرمان داستان را دارد و تنها بايد به احساس همدردي با شخصيتي كه در اين موقعيت پارادوكسيكال گرفتار شده، اكتفا كند!

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837