جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  09/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

تاريخ جنگ هاي صليبى
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: جعفر آجورلو

تاريخ جنگ هاي صليبى / رنه گروسه / ترجمه: ولى الله شادان / فرزان روز


كتاب «تاريخ جنگ هاى صليبى» در واقع خلاصه كتابى سه جلدى از همين نويسنده و بيانگر نزديك ۲۰۰سال جنگ ميان مسلمانان و مسيحيان است. انگيزه ها، چگونگى، تعداد و نتايج اين جنگ ها به خوبى در اين كتاب به تصوير كشيده شده، به طورى كه ساير محققين و مولفين ديگر نيز براى طبع آثارشان از اين كتاب سود برده اند. با مرگ ملك شاه سلجوقى و چند پاره شدن پادشاهى بزرگ سلجوقيان، ايران به پسران او رسيده و حلب و دمشق سهم برادرزاده هاى وى مى شود. همين امر فرصت مناسبى براى مسيحيان به وجود مى آورد زيرا جانشينان ملك شاه روابطى تيره با يكديگر داشتند.

در ۲۷ نوامبر ۱۰۹۵ميلادى پاپ اوربن دوم در كلرمون فرانسه زنگ اولين جنگ صليبى را در اروپا به صدا در مى آورد.

• علت جنگ ها


در مورد دلايل اين جنگ ها نويسنده به موارد زير اشاره مى كند: رشد جمعيت، توسعه اقتصادى، وجود يك جنبش اجتماعى موثر در اروپا و اشتياق به زيارت مرقد حضرت مسيح كه مورد توجه عموم مردم اروپا بود. مواعظ آتشين پاپ اوربن دوم كه به گفته برخى قصد به دست آوردن سرزمين پطروس حوارى را داشت و آن را وطن دوم خود مى دانست و يا به گفته برخى مورخين، پاپ براى رقابت با امپراتوران اروپا اين سياست را در پيش گرفته بود زيرا در اثر اصلاحات پاپ گرگوار هفتم به سال ۱۰۷۳ ميلادى انتخاب اسقف ها از سوى پادشاهان و فئودال ها ممنوع شده بود و اين به نوعى قدرت نهايى پاپ در مقابل امپراتوران بود.

اما در نهايت، اين جنگ ها باعث قدرتمند شدن شاهان اروپا شد. زيرا تمامى هزينه ها و نفرات نظامى را دوك ها و پرنس هاى اروپايى تامين مى كردند و چون در آن زمان عملاً قدرت در نزد آنها بود با تداوم جنگ دوك ها و پرنس هاى اروپايى ضعيف تر شدند. البته به عقيده مورخين معاصر عرب اين جنگ ها براى از بين بردن اسلام بوده است اما با توجه به قدرت آن موقع مسلمانان و آگاهى اروپاييان نسبت به اين امر اين مسئله بعيد به نظر مى رسد.

• شخصيت هاى شركت كننده در اين جنگ ها


شخصيت هاى زيادى به دعوت پاپ پاسخ مثبت دادند كه بعدها فرزندان و نوادگان آنها به مدت دويست سال ادامه دهنده راه آنها شدند. -ادمار دومونتى: اسقف شهر پويى، مردى باهوش كه ميان فئودال ها اتحاد ايجاد كرد. -كنت دوتولوز ريمون دو سن ژيل: اولين كنتى كه پاپ او را از قصد خود آگاه كرد. - نورماند هاى شهر سيسيل - بوهمن: فرزند روبر گارسيا كه در آرزوى امپراتورى بيزانس بود. - مردم شهر هاى پيزا و ژن كه از راه دريا حركت مى كردند. - روبردوم كنت فلاندر - پسر گيوم فاتح پادشاه انگلستان -گودفروا دوبويون و برادرش بودئن دوبولونى - جمع كثيرى از مردم اروپا كه به زائرين معروف بودند.

• علت نامگذارى جنگ ها با نام صليبى


علت اين امر، درخواست پاپ اوربن دوم مبنى بر داشتن علامت صليب براى سپاهيان بود.

• جنگ اول صليبى


در جريان اين جنگ (۱۰۹۹-۱۰۹۷ ميلادى)، سرزمين هاى زيادى نصيب صليبيون شد و در نهايت اورشليم سقوط كرده و به دست صليبيون كه در كتاب به آنها فرنگى ها نيز گفته شده، افتاد. سستى مسلمانان، اختلاف بين آنها و نبرد هاى جداگانه آنها با فرنگى ها از عوامل شكست مسلمانان محسوب مى شود.

• نتيجه جنگ اول


ايجاد پادشاهى اورشليم كه شامل پرنس نشين هاى انطاكيه، طرابلس، ادس و بنادر مهم لبنان و فلسطين مى شد، يعنى سرزمين هاى عراق، لبنان، فلسطين، اردن و قسمتى از سوريه به جز حلب و دمشق. اولين پادشاه اورشليم گودفروا دوبويون كه مردى بسيار باهوش و بادرايت بود توانست بين شاهزاده هاى فرنگى كه بعد از فتح هر سرزمين تازه به جان هم مى افتادند، اتحاد ايجاد كند.

• دوره تعادل و تعامل


پس از چند سال جنگ و خونريزى به هر حال طرفين به تعادل نسبى رسيدند و حتى مراوداتى نيز با هم داشتند به طورى كه حتى امير دمشق با فرنگى ها متحد شده و با امير حلب مى جنگيد و حتى در بيت المقدس آزادانه عبادت كرده و از ديدن عبادت خالصانه مسيحيان تحت تاثير قرار مى گرفت. اما با حضور سردارى ترك به نام اتابك زنگى شرايط به هم خورد و در نهايت پرنس نشين ادس در عراق امروزى سقوط كرد و اين امر به جنگ صليبى دوم منجر شد.

• جنگ دوم صليبى


برخى لويى هفتم پادشاه فرانسه را باعث آن مى دانند اما در واقع سن برنارد در مجمع وزله در فرانسه به تاريخ ۳۱مارس ۱۱۴۶ محرك اصلى بود. وى همچنين در ۲۷- ۲۵ دسامبر در اسپير آلمان امپراتور كنراد سوم را مصمم به جنگ كرد. البته خيانت بيزانس باعث شد تلفات زيادى به سپاهيان آلمان و فرانسه توسط تركان وارد شود اما به هر حال سپاه آنها به سوريه فرنگى (نامى براى سرزمين هاى تحت تصرف صليبيون) رسيد. اين جنگ البته از مسير خود منحرف شد زيرا ملكه اورشليم فرنگى ها را تحريك كرد تا به جاى حلب به دمشق كه متحد قديمى آنها بود حمله كنند در حالى كه سلطان نورالدين پسر اتابك زنگى امير حلب جدى تر و قوى تر از قبل تمام سرزمين هاى اطراف انطاكيه را تصرف كرد. اين امر باعث اختلاف بين صليبيون تازه وارد و فرنگى هاى قديمى تر شد زيرا فرنگى ها اعتقاد داشتند بايد بين دوست و دشمن تفاوت قائل شد اما صليبيون تازه وارد اعتقادى به اين امر نداشتند.

• نتيجه جنگ دوم صليبى


اين جنگ نه تنها هيچ گونه فتحى براى صليبيون دربر نداشت بلكه با سرخوردگى آنها پايان يافت. نورالدين حاكم حلب بعدها هم موفق شد دمشق را تصرف كند و سوريه اسلامى را هم مرز با سوريه فرنگى ايجاد كرد. از جمله معروف ترين سرداران نورالدين مى توان از سردارى كرد نام برد كه بعدها تبديل به كابوسى براى صليبيون شد. او صلاح الدين ايوبى نام داشت. در سال ۱۱۷۱ ميلادى صلاح الدين به همراه عموى خود شيركوه به مصر حمله كرده و آنجا را تصرف مى كند و بعد از مدتى خليفه فاطمى مصر را عزل كرده و خود سلطان مصر مى شود به گونه اى كه حتى تهديدى براى نورالدين امير حلب مى شود. با مرگ نورالدين و جانشينى فرزند خردسال او و همچنين مرگ امورى پادشاه اورشليم فرصت بسيار خوبى نصيب صلاح الدين مى شود. وى پس از فتح بى دردسر دمشق پادشاهى يكپارچه اى براى مسلمانان تشكيل مى دهد و سپس در جنگ طبريه شكست تلخى به صليبيون وارد كرده و به سال ۱۱۸۷ اورشليم را محاصره مى كند.

صلاح الدين برخلاف صليبيون كه در فتح اورشليم كشتار فجيعى به راه انداختند با جوانمردى و مهربانى تحسين برانگيزى با صليبيون رفتار مى كند كه حتى اين رفتار مورد تحسين اروپاييان قرار مى گيرد. سقوط اورشليم به دست صلاح الدين ايوبى دليلى شد براى جنگ سوم.

• جنگ سوم صليبى


در اثر سقوط اورشليم موجى در اروپا به وجود آمد. امپراتور آلمان، پادشاه فرانسه و پادشاه انگلستان به اعزام سپاهيان زياد به استقبال از سومين جنگ رفتند. اما سپاهيان ۱۰هزار نفرى و منظم آلمان كه زودتر از بقيه به راه افتاده بودند با غرق شدن امپراتور آلمان در رودخانه سِلِف روحيه خود را از دست داده، پراكنده شده و يا اسير حملات سريع مسلمانان گشتند و عده كمى خود را به بندر عكا رساندند. با رسيدن سپاهيان فرانسه و انگلستان آنها توانستند سواحل و بنادر لبنان و فلسطين را از صلاح الدين بازپس گيرند اما در حمله به مصر ناكام ماندند. نبرد هاى زيادى بين ريچارد شيردل و صلاح الدين ايوبى درگرفت اما دو طرف در نهايت به صلح تن دادند.

• نتيجه جنگ سوم صليبى


پيمان صلح بين ايوبى و صليبيون بسته شد و در آن حق تجارت در بندر هاى تحت اشغال صليبيون براى مسلمانان آزاد شد و در مقابل زيارت مسيح(ع) نيز براى صليبيون در اورشليم آزاد شد. اما اين پايان كار نبود. پاپ اينوسان سوم كه قدرت زيادى داشت (۱۱۹۹ م) درصدد تصرف مصر و معاوضه آن با اورشليم برآمد. پس دستور جنگ صليبى ديگرى از طرف پاپ صادر شد كه به جنگ صليبى چهارم انجاميد.

• جنگ چهارم صليبى


سرنوشت اين جنگ مانند جنگ صليبى سوم نبود زيرا اين جنگ از مسير خود منحرف شد و فرنگى ها به جاى مصر به تحريك ونيزى ها امپراتورى بيزانس را تصرف كردند. اين كار نتايج سوء بسيارى داشت زيرا باعث پراكنده شدن جمعيت اندك فرنگى ها از بيزانس تا اورشليم و بنادر لبنان و فلسطين شد. تا آنجايى كه فرنگى هاى مهاجر و شواليه هاى ماجراجويى كه قبلاً به سمت اورشليم مى رفتند اكنون به بيزانس رفته و همين امر موازنه جمعيت را به نفع مسلمانان تغيير داد به گونه اى كه تا پايان همان قرن فرنگى ها از اورشليم و قسطنطنيه رانده شدند.

• نتيجه جنگ چهارم


در۱۲۰۴ ميلادى، پيمان صلحى بين شاه فرنگى عكا و ملك العادل برادر صلاح الدين كه جانشين او شده بود بسته شد كه بر طبق آن حكمرانى فرنگى ها بر ساحل و مسلمانان بر اورشليم به رسميت شناخته نمى شد. پاپ هونوريوس سوم ادامه دهنده راه پاپ اينوسان سوم شد و با وعظ و خطابه مردم را به پنجمين جنگ صليبى دعوت كرد تا بلكه اورشليم را از دست مسلمانان خارج سازد.

• جنگ پنجم صليبى


ملك العادل در مواجهه با سپاه فرنگى كه اين بار بسيار متنوع و از تمام اقوام اروپايى بودند، سياست جنگ و گريز و جنگ فرسايشى را دنبال كرد كه اين عمل تا حدودى در نااميد ساختن اروپايى ها موفق بود زيرا آنها عموماً در فكر جنگ سريع و تصرف شهرها بودند. در اين حال زنگى ها تغيير هدف داده و به تصرف بنادر مصر روى آوردند تا بلكه با تصرف مصر آن را با اورشليم معاوضه كنند. در پنجم نوامبر ۱۲۱۹ (دمياط) كه از شهر هاى مهم مصر بود تصرف شد. فرنگى ها با غرور پيشنهاد معاوضه دمياط با اورشليم را رد كردند و نماينده پاپ با غرور اعلام كرد هم مصر و هم اورشليم را مى خواهيم. اما در حركت به سمت قاهره مسلمانان با منحرف كردن آب رود نيل به سوى سپاهيان آنها را در آب محاصره كردند و شكست سنگينى به آنها وارد آوردند و پس از آن شهر دمياط را از فرنگى ها بازپس گرفتند.

• نتيجه جنگ پنجم


فرنگى ها بدون نتيجه مجبور به بازگشت شدند. اين عمل موجب خشم پاپ شد و او نماينده خود را سرزنش كرد كه چرا اورشليم را با دمياط تعويض نكرده است.

• جنگ ششم صليبى


پاپ اين بار از فردريك دوم امپراتور آلمان درخواست كرد كه به جنگ مسلمانان برود اما وى جنگ را پانزده سال به تعويق انداخت و در عوض سلطه خود را بر پرنس نشين هاى فرنگى كه عموماً فرانسوى تبار بودند، گسترش داد. اين عمل و روابط گرم او با ملك الكامل، همچنين لائيك بودن وى و علاقه مندى جالب توجه اش به فلسفه و علوم اسلامى باعث تكفير وى از طرف پاپ شد. در همين حال ملك الكامل كه روابط بسيار پيچيده اى با وى داشت به گونه اى عجيب و فقط براى اينكه فردريك دوم نزد اروپاييان بى آبرو نشود اورشليم را تسليم وى كرد.

البته اين جنگ هيچ شباهتى به جنگ هاى قبلى نداشت چرا كه در اصل اورشليم به صورت تركيبى از مسلمانان و مسيحيان و همراه با آزادى مذهب اداره مى شد. به هر حال برخى فردريك دوم را پايه گذار رنسانس در اروپا مى دانند.

• جنگ هفتم صليبى


پاپ گرگوار هفتم از تجزيه سوريه فرنگى بيم داشت. پس درخواست جنگ صليبى ديگرى را كرد كه توسط اشراف فرانسه پاسخ مثبت داده شد. اين جنگ را به اين علت جنگ صليبى شاعران گفته اند كه سران فرنگى ها را شواليه هاى شاعرمسلك تشكيل داده بودند.

• نتيجه جنگ هفتم


در اثر اختلاف بين جانشينان صلاح الدين كه نواده هاى برادر او بودند، صليبيون توانستند در سال ۱۲۴۰ تمامى سرزمين هاى پادشاهى اورشليم را از مصرى ها و دمشقى ها كه با يكديگر اختلاف داشتند باز پس گيرند.

• جنگ هشتم صليبى


درست سه سال بعد يعنى در سال ۱۲۴۴ اورشليم به دست تركان خوارزمى افتاد و براى هميشه از دست فرنگى ها خارج شد. اين بار سن لويى پادشاه فرانسه آغازگر جنگ بود. اكثر فرانسوى ها در اين جنگ شركت كردند. وى ابتدا در مصر پيروزى هايى به دست آورد اما در نهايت سردار بى رحم ترك به نام بيبرس بر او غلبه نموده و شرايط و غرامت سنگينى را بر وى تحميل كرد. شاه لويى چهار سال در سواحل لبنان ماند و به سامان اوضاع پرداخت و تمامى مسيحيان را به پايتختى عكا با هم متحد كرد و به امور آنها نظم بخشيد. ولى در نهايت دو سال پس از رفتن وى به فرانسه دوباره هرج و مرج سرزمين هاى فرنگى را دربر گرفت و در همين زمان ها سردار ترك بيبرس باى بورس فتوحات زيادى را بين سال هاى ۱۲۶۵ تا ۱۲۷۱ به دست آورد. به طورى كه سن لويى پادشاه فرانسه دوباره به قصد جنگ عازم اورشليم شد، اما جنگ بدفرجام در تونس و مرگ شاه در ۱۲۷۰ فرنگى ها را به كلى نااميد ساخت.

جنگ هاى داخلى فئودال ها و اشراف فرنگى در ۱۲۷۶ تا ۱۲۸۲ به كلى آنها را ضعيف كرد. آخرين تلاش براى جمع شدن به دور پادشاه متحد به سال ۱۲۸۶ صورت گرفت كه هانرى دوم شاه قبرس به عنوان شاه اورشليم (كه البته ديگر در دست فرنگى ها نبود) تاجگذارى كرد. اما او هم قربانى توطئه برادران خود شد. در ۱۲۸۹ سلطان قلاوون با ۱۴۰هزار پياده و سوار طرابلس را فتح كرد و قتل عام در شهر صورت گرفت. و در نهايت در سال ۱۲۹۱ سلطان اشرف خليل كه در مصر بر تخت نشسته بود عكا را محاصره كرد و پس از ماه ها محاصره موفق شد عكا را كه در حقيقت مهمترين شهر فرنگى ها بود فتح كند و بدين ترتيب نقطه پايانى بر دويست سال جنگ صليبى گذاشته شد.

• كلام آخر


اين كه مى گويند تاريخ را قوم فاتح مى نويسد شايد زياد درست نباشد. زيرا تاريخ اين جنگ ها را صليبيون كه در نهايت بازنده بزرگ جنگ هاى صليبى بودند به گونه اى نگاشته اند كه گويى فاتح آنها بوده اند (البته در نهايت بُرد در زمينه هاى فرهنگى، علمى و تجارى با آنها بود). در جايى انگيزه ها را مقدس نام نهادند در حالى كه پس از هر جنگ براى تصاحب فرمانروايى سرزمين هاى فتح شده به جان هم افتادند حتى در جريان جنگ اول صليبى بعضى از سرداران صليبى به طمع فتح سرزمين هاى تازه و بكر اصولاً اورشليم را فراموش كردند يا حتى بعضى شاهزاده هاى ترك و فرنگى با هم متحد شده عليه شاهزاده هاى ترك و فرنگى ديگر مى جنگيدند.

به هر حال در جاى جاى كتاب مواردى موجود است كه انسان به مقدس بودن انگيزه چنين جنگ هايى كاملاً شك مى كند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837